یکی از ابهاماتی که در سنین نوجوانی و جوانی برای افراد پیش میآید، این است که واقعاً من به دنبال علم بروم یا ثروت؟ این روزها وقتی به یک دانشجو که یکیدرمیان کلاسها را میآید و با اینکه استعداد دارد اما وقت برای درس و دانش نمیگذارد، گیر میدهم که این چه وضعِ آمدن و رفتن به دانشگاه و درس خواندن است؟ میگوید: استاد! من آمدهام فقط یک مدرک بگیرم! من شغل خودم را دارم، فقط مدرکش را نیاز دارم... معمولاً میپرسم: باریکلا به تو! حالا بگو ببینم شغلت چیست؟ مثلاً میگوید: مغازه خدمات کامپیوتری دارم! یا موبایلفروشی دارم! یا در شرکت کار میکنم! میگویم: چنان گفتی شغل خودم را دارم، من فکر کردم الان استخدام رسمی وزارت کشور هستی یا یک شغل داری که تا آخر عمر حقوقت ضمانت شده! آنها که استخدام رسمی دولت هستند به شغلشان آنقدر امید ندارند که کفاف زندگیشان را بدهد حالا تو چطور به یک مغازه موبایلفروشی... (ادامه)