اکنون که مینویسم، با اعصابی خرد از مجلس شب قدر در یکی از مساجد اصلی شهر میآیم. شب نوزدهم را در یک مسجد غریب گذراندم و انصافاً لذت بردم (همیشه مساجد و مجالس غریب را بیشتر میپسندم و معتقدم نظر خاصی به آن مجالس بیریا میشود) امشب گفتم برای تنوع بروم آن مسجد بزرگتر و شلوغتر...، اما ای کاش این اشتباه بزرگ را مرتکب نمیشدم! دلیل؟ در این مطلب سعی میکنم توضیح دهم:
۱- مجلس مذهبی نباید خسته کننده باشد!
متأسفم که بگویم این روزها اکثر مجالس ما فقط برای دو نفر لذت بخش است: سخنران و مداح!!!
هر دو به آرزویشان رسیدهاند و با دلی شاد راهی منزل میشوند! هر دو آرزوی داشتن یک بلندگوی خوب و یک سری مستمع بیصدا میکردند که به آن رسیدهاند! اما مردم مظلوم مانند برادر من ساعت ۳ نیمه شب می رسد خانه و میگوید: از اول تا آخر مراسم خواب بودم!! چقدر سخنران حرف زد! چقدر مداح روضه خواند!
یا مثل امشب، سخنران محترم ۹۰ دقیقه با داد (داد ها!!!) و با عصبانیت (عصبانیتی که به مردم منتقل میشد و امثال من دستشان از عصبی شدن میلرزید!) در مورد مضرات ماهواره صحبت کرد. هر چند اوائل خوب بود اما متأسفانه با رعایت نکردن وقت و تکرار چند جمله کار را خراب کرد...
عزیز من، اگر برنامهریز مجالس مذهبی هستی یادت باشد که این خیلی بهتر است که مردم بروند بگویند: مراسم چقدر زود تمام شد! تا اینکه بگویند چقدر حرف زد!
۲- برنامه باید مشخص باشد:
باید ابتدای مراسم، اعلام برنامه کنید یا جایی بنویسید که مثلاً از فلان ساعت تا فلان ساعت سخنرانی، تا فلان ساعت عزاداری و ... اینطوری مردم میدانند که تا چه ساعتی قرار است اینجا باشند. اگر ندانند، هر لحظهای که یکیشان احساس خستگی کند، از آنجا به بعد مراسم برایش زجرآور میشود! هر چه سخنران بگوید زیادی حرف زده و هر چه مداح بخواند، همینطور…
من در کلاسها معمولاً کسی که زودتر از موعد میگوید «خسته نباشید» به شدت توبیخ میکنم. بعد خیلی جدی (مثلاً) میگویم: دقیقاً تا ساعت ۱۲ یعنی دو ساعت دیگر و بدون استراحت سر کلاس هستیم. اینطوری دانشجو در ذهنش آستانه خستگیاش را بالاتر میبرد. اگر در یک کلاس، یک دانشجو در دقیقه ۱۰ فقط بگوید «خسته نباشید» آستانه خستگی بقیه را تا مرز ۱۰ دقیقه، نهایتاً تا نیم ساعت پایین میآورد! حالا چطور میخواهی او را ۲ ساعت نگه داری؟ اما اگر کسی این موج منفی را ندهد آستانه خستگی افراد بالاتر میرود.
در مراسم مذهبی هم اگر اعلام برنامه نشود، فقط کافیست یکی خسته شود و وسط جمعیت وسط سخنرانی یک «نوچ» به معنی «خسته شدیم» بگوید! همه اطرافیان مثل او آماده اتمام جلسه میشوند.
۳- یک نفر باید حواسش به زمان باشد:
دقت کنید که معمولاً ما سخنرانها (! من هم به عنوان یک مدرس، یک سخنران به حساب میآیم) گاهی اوقات آنقدر از بحث و ساکت بودن مستمع لذت میبریم که یادمان میرود ساعت چند است و انسانهای مقابلمان بدون هیچ حرکت و محرکی که خستگی را بیرون کند نشستهاند! یک نفر باید باشد که بدون هیچ رودربایستی به سخنران از طریق کاغذ یا گفتن برساند که وقت تمام است یا ده دقیقه دیگر فرصت دارید. سخنران اگر عاقل و خداطلب باشد خوشحال هم خواهد شد مگر اینکه برای لذت خودش آمده باشد سخنرانی و مداحی که طبیعیست که چون مانع لذتش شدهاید خیلی ناراحت شود!!! (نمیفهمم این نوع سخنران یا مداح که نمیتواند جلو لذت سخنرانی یا مداحی بایستد چطور میخواهد به مردم مثلاً بگوید جلو لذت نگاه به نامحرم بایستید!؟)
۴- سخنران و مداحی دعوت کنید که با سواد و روانشناس باشد!
در مسجدی که نوزدهم رمضان رفتم، یک مهندس ارشد که قاری ممتاز قرآن هم هستند و من شاگرد او بودهام برای خواندن جوشن کبیر و مراسم قرآن سر گرفتن دعوت شده بود. خدا میداند چقدر بهاندازه و با تأکید روی معانی و چقدر اصولی جلسه اداره شد و چقدر روضههای پرمغز و اصولی خوانده شد. لذت بردم. اما در جلسه امشب! امان از دست مداح!! همه روضههای ائمه را مرور کرد! یعنی مردم مردند از بس این قرآنها روی سرشان بود! برای درآوردن اشک احساسی مردم، از قول همه بیمارهای بیمارستان یک نوع التماس دعا گفت!! (به خدا دردهایی در دلم هست که اینجا جای گفتنش نیست و از سوء استفادهها و سوء برداشتها میترسم) بارها علما و دلسوزان تأکید کردهاند که روضهها را کوتاه و قبل از قرآن سر گیری بخوانید و وسط قرآن سر گرفتن مردم را اذیت نکنید که دو ساعت این قرآن را روی سرشان با ترفندهای مختلف نگه دارند! فهمیدهترها میدانند که موقع مداحی آن مداح میتوانند قرآن را پایین بیاورند اما مردم، اکثراً عامی هستند و فکر میکنند اگر الان آن قرآن را موقع روضه خواندن پایین بیاورند، عذاب میشوند یا مثلاً گناه کردهاند!! بنابراین با صحنههای زشتی رو بهرو هستیم! مثلاً یکی قرآن را باز میکند و مثل شیروانی خانه روی سرش میگذارد یا یکی مثل بوداییها بدون حرکت مینشیند که کتاب نیفتد و امثالهم! واقعاً این صحنهها در شأن یک مراسم قرآن به سر گیری است!؟ مداح عزیز، هدف مراسم چه بود؟ هدف، کنترل قرآن روی سر بود؟
نکات مربوط به محل برگزاری مراسم:
۵- بلندگوها مصیبت عصر حاضر!
باور میکنید من بارها لعنت کردهام مخترع بلندگو را؟!!! واقعاً اختراع مزخرفی بوده است!! برنامهریز عزیز، آن صدایی لذتبخش است که انسان گوشش را برای شنیدن آن تیز کند! نه اینکه گوشش را بگیرد تا صدا متعادل شود! چرا با اعصاب صدها نفر بازی میکنید؟ آخر هدف از بلندگو چیست؟ مگر نه اینکه صدا به همه برسد؟ یعنی واقعاً با یکی دو بلندگو در یک مسجد ۱۰۰ متری، صدا به همه نمیرسد؟ چرا مساجد و مجالس ما محل مسابقه تزیینات و تشریفات شده است!؟ چرا هر مسجدی که تعداد بلندگوهایش بیشتر باشد و زمینش بیشتر بلرزد باکلاستر شده!؟ چرا صدای بلندگوها را با «الو ۱ ۲ ۳» که به آرامی گفته میشود تنظیم میکنید و حواستان نیست که بیش از نیمی از مراسم قرار است مداح در آن داد بزند: بلند بگو یا حسییییییییین!!؟ تا کی باید وقتی مردم بیرون میآیند از بلند بودن صدای بلندگوها گلایه کنند؟
خواهش میکنم بگذار هر که آمد بیرون بگوید: صدا ضعیف بود… مشکلی نیست. این خیلی خیلی بهتر است!
یک اصل مهم را فراموش نکنید: مردم دوست دارند صدای خود را بشنوند. بنابراین هر چقدر صدای محیط بیشتر باشد آنها مجبورند بلندتر صحبت کنند یا نماز و دعا بخوانند چون باید صدای خودشان را بشنوند. پس هر چقدر شما صدای بلندگوها را بیشتر کنید، مراسمی پر سر و صداتر خواهید داشت. در عوض وقتی صدا کم باشد، آنها هم کاملاً آهسته صحبت میکنند…
یک انسان با سواد که بتواند انگلیسی روی دستگاه آمپلیفایر و اکو را بخواند و بفهمد، باید دائم کنار دستگاه باشد و نسبت به صدای مداح و سخنران آنرا تنظیم کند.
۶- چند نفر از انتظامات باید بین مردم بنشینند:
شما باید چند نفر را مأمور کنید که بین مردم در محلهای مختلف مجلس بنشینند و اگر ناهماهنگی در هر چیزی مثل صدای یک بلندگو یا نور یا نرسیدن کتاب دعا و قرآن و … دیدند به مدیر اصلی گزارش کنند. یادم هست آن زمان که ما یادواره شهدا برگزار میکردیم، معمولاً چند نفر را با بیسیم (آن زمان موبایل نبود) بین مجلس میگذاشتیم و میخواستیم اگر کوچکترین ناهماهنگی دیدند اطلاع دهند. همین هماهنگیها باعث میشد یادوارههایی که برگزار میکردیم، همیشه بهترین میشد و از طرف استان از ما تقدیر میکردند. این روزها میشود به چند نفر شماره موبایل داد و گفت اگر مشکلی بود یک اس.ام.اس به من بزنید...
۷- سرمایش و گرمایش مجلس:
نمیخواهم خیلی لیلی به لالای مستمع بگذارم اما اگر واقعاً قرار است یک مراسم با نتیجهی عالی داشته باشید، یادتان باشد که مردم در هوایی دمکرده که نتیجه حضور صدها نفر در یک محوطه در بسته است و بوی عرقها حواسها را پرت میکند یا در هوایی سرد که همه به سمت بخاری تمایل پیدا میکنند و بقیه از سرما میلرزند، نمیتوانند به معنویت فکر کنند! نباید اینطور باشد که شخص به این نتیجه برسد که من اگر خانهمان قرآن سر بگیرم معنویتم بیشتر است! راحت در فضایی مطبوع مینشینم با خدا صحبت میکنم! مسجد باید هوای مناسبتری نسبت به منزل شخص داشته باشد.
من چند وقت پیش یک چیز عجیب از یکی از همشهریها شنیدم! از او پرسیدم: قدیمتر که کولر نبود، مردم در دوران روزگی تابستان چه کار میکردند؟ گفت: آن زمان فقط مسجدها کولر داشتند! مردم میآمدند نماز ظهر، بعد از نماز میدیدی همه در مسجد ماندهاند و خانه نمیروند و حتی خیلیها تا عصر در مسجد میخوابیدند!! برای اینکه خنک شوند. به نظر من بهترین آب و هوا باید در مساجد ما باشد.
۸- مراسم نباید خشک و خالی باشد!
خیلی عجیب است که در این دو مراسمی که رفتم، کسی بلند نشد یک لیوان آب یا یک چای تعارف کند! ساعت ۱۰ تا ۱ شب یعنی سه ساعت مردم یک جا بنشینند آن هم در ماه رمضان در تابستان که عطش بیداد میکند! چرا آن مسؤولین نباید به فکر باشند که هر یک ساعت یک بار یک نفر با یک پارچ آب و لیوان دور بزند و آب به مردم برساند؟
۹- مراسم نباید مزاحم همسایگان مسجد باشد!
خدا میداند ما باید چقدر به همسایگان مساجد جواب پس بدهیم!؟ من چند روز پیش رفته بودم برای خرید خانه، رفتیم یک خانه ببینیم که کنار یکی از محبوبترین مساجد شهر بود. صاحب خانه نمیدانست ما از خدایمان است که خانهمان کنار مسجد باشد و حتی صدا هم بیاید داخل! با کلی التماس و متوسل شدن به دروغ میخواست بودن مسجد کنار خانه را رفع و رجوع کند! میگفت: اصلاً نگران مسجد نباشید! خدا را شکر بعد از حکم امام (من نمیدانم منظورش دقیقاً چه بود!) صدایش اصلاً اذیت نمیکند!!! معلوم بود حسابی از دست صدای مسجد عصبانی است. حتی در قیمتگذاری، خانهای که کنار مسجد باشد را توی سر مال میزنند!!
من چند شب قبل از ماه رمضان دیدم نیم ساعت مانده به اذان صبح، یک مسجد، قرآن را با صدای بلند گذاشته پشت بلندگوی مسجد!!! واقعاً از خجالت و شرم داشتم آب میشدم. همان هم شد که از فردا نامه زدند به همه مساجد که پخش قرآن ممنوع! فقط اذان را پخش کنید. (همان حکم رهبر دانایمان)
مراسمی جذاب است که خانهای که چسبیده به مسجد نیز از صدای بلند آن گلایه نداشته باشد. من معتقد به حذف کامل صداها نیستم اما مثلاً شب ۲۱ رمضان، دیگر باید ساعت ۱۱ شب صدای بیرون قطع شود…
۱۰- نهایتاً: اهداف اصلی را فراموش نکنید.
گاهی ما فراموش میکنیم از برگزاری یک مراسم، هدف چه بود! مثلاً خیلی جاها جذب مخاطب بیشتر، به یک هدف اصلی تبدیل شده!! یادمان میرود که هدف اصلی تعیین مسیر درست زندگی دینی برای مخاطبان است.
یکی از اهداف اصلی باید این باشد که مردم را با معانی آیات و دعاهایی که خوانده میشود آشنا کنید. اگر مردم قواعد ترجمه عربی را بدانند خدا میداند وقتی جوشن کبیر خوانده میشود از زیبایی این دعا خیلیها ممکن است غش کنند! اما الان، دو ساعت جوشنکبیر میخوانیم و آخرش اگر از مردم بپرسی یک جمله از جملاتی که گفتی را به فارسی بگو، ۹۹ درصد نمیدانند چه خواندند! هفتاد سال است آیهی «أم من یجیب» را میخوانیم و اگر بپرسی این آیه یعنی چه، خیلی از مداحان ما نمیدانند!!
باید مردم را به سمت لذت بردن از دعاها و آیات از طریق فهم دقیق آن سوق دهیم. آنوقت اگر بدانند با یک گناه، خدا لذت خواندن یک دعا را از آنها میگیرد، برای از دست ندادن لذت عظیم دعا، چشم به روی لذت ناچیز گناه میپوشند…
إن شاء الله یک روز شاهد مراسمی اصولی و کارشناسی شده در سراسر این کشور باشیم.
موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند