انسانها در طول زندگی سر چند راهیهای بسیاری قرار میگیرند و ابهامات بسیاری برایشان پیش میآید. در این مواقع دوست دارند با یکی که این ابهامات را پشت سر گذاشته است، مشورت کنند. معتقدم این ابهامات در سنین جوانی و به خصوص در دوران دانشجویی به اوج خود میرسد. در آفتابگردان سعی کردهام برخی نکات را در مورد ابهامات مختلف بیان کنم. به طور مثال صحبتهایم در مورد ابهام دانشگاه دولتی یا دانشگاه آزاد؟ و یا ابهام خوداشتغالی یا شغل استخدامی؟ و یا ابهام نحوه موفقیت در رشته کامپیوتر و یا پاسخ به ابهامات دوران سربازی، یا انتخاب نوع برنامه نویسی سیستمی یا تحت وب و بعد انتخاب زبان برنامهنویسی (که در مقالات بعدی توضیح خواهم داد) و خلاصه دهها ابهام دیگر که به مرور به آنها پرداختهایم.
و اما یک ابهام جدید:
ابتدا بخشی از ایمیل یکی از دانشجوها را که ممکن است ابهام شما نیز باشد، بخوانیم (ایشان دانشجوی بنده نیستند):
... من توی دبیرستان که بودم درسم خوب بود و همیشه جزو شاگردای خوب بودم...
اما توی دانشگاه بیشتر دنبال علاقه خودم رفتم و کارای کامپیوتری مثل قبل از دانشگاهام، و برای همین به خاطر وقت و تلاشی که صرف کردم چیزهای زیادی یاد گرفتم و تجربه کردم و همون طوری هم که قبلا گفتم همیشه از طرف اکثر استادا تحسین شدم ( برای تعریف و غیره ... اینا رو نمیگم )
اما این دنباله علاقه رفتنم و وقت گذاشتن به خصوص برای برنامه نویسی ( چه قبلا که برای ویندوز بود و چه الان که برای وب) مسلما وقت زیادی ازم میگرفت و میگیره و الان همه توی دانشگاه من رو به عنوان فردی که کارای کامپیوتری و تخصصی رو بلدم میشناسن چه استاد چه دانشجو ( نه اینکه 100% اما خوب ) و اگر سوالی در هر مورد کامپیوتری داشته باشن میان ازم میپرسن و منم تا جایی که بتون به همه کمک میکنم ( چون باعث میشه خودمم چیزهای زیادی یاد بگیرم در کنارش)
حالا همون طوری که گفتم این کارا وقت گیر و زمان بر هستش یعنی دنباله علاقهام رفتن و برنامه نویسی و ... چون من الان روزی شاید 15 ساعت پای کامپیوتر باشم و حتی بیشتر و این باعث شده با اینکه سر کلاسها فعالم و استادا میشناسن اما خوب معدلم مثل کسایی که فقط درس میخونن و به درساشون میرسن نباشه و کمتر باشه چون برای من واقعا نمره زیاد اهمیت نداره مهم درگیر شدن با مطلب و یادگرفتن اون هستش برای همینه زیاد از کم شدن نمرهام ناراحت نمیشم.
حالا من موندم این روشم درست هستش یا نه؟ یا اینکه به درس بیشتر از این بها بدم و روش سرمایه گذاری کنم؟ اخه به نظرم درسته اون افراد معدلشون از من بالا تر هستش و 17.90-18 هستش اما خوب به اندازه من سواد عملی و تخصصی کامپیوتری ندارن و توی کار کردن میمونن اما از طرفی هم جایی که میری کار کنی حتی آزاد هم معدلت رو میپرسن، چون چند جایی که برای مصاحبه رفتم وقتی خودم معدلم رو وارد میکردم دیدم زیادم راضی نیستم ازش گرچه اونجاها قبولم کردن اما خوب احساس خودم رو دارم میگم.
حالا میخواستم از شما بپرسم که نظرتون چیه؟ کارم درست هستش یا نیستش؟
این، از آن موضوعها و ابهامهای مهم است که هر دانشجویی با آن مواجه میشود و نیاز دارد یکی که این مراحل را طی کرده در موردش صحبت کند.
باید عرض کنم که این ایمیل انگار سرگذشت خود من است! من در حالی که شاگرد اول با معدل بالای 19.5 در همه دورانهای قبل از دانشگاه بودم، اما در دانشگاه به هیچ وجه به درس اهمیت ندادم و فقط مهارت و تجربه کسب کردم.
دلیل این بیرغبتی نسبت به درس شاید ظاهر شدن این احساس در وجودم بود که از کنکور به بعد، ظلمهای زیادی به محصل میشود. از دبیرستان به بعد، دیگر تحصیل برای همه یکسان نیست. کسی که در تهران ساکن باشد یا پشتیبانی مالی خانواده بهتر باشد، یا دانشگاه دولتی در شهرشان باشد با بقیه فرق میکند. مثلاً من حتی نمیتوانستم تصور کنم که برای دانشگاه دولتی بخوانم، چون اگر تهران قبول میشدم، اولاً چه کسی پول کلاسهای کنکور را بدهد؟ ثانیاً چه کسی خرج زندگی دور از خانواده در شهر دیگر را بدهد؟
البته این طرز تفکر شاید تا حدودی درست نباشد، اما به هر حال، آن زمان باعث شد که من کلاً از درس بیزار شوم.
دلایل دیگری مثل اینکه آن استادی که پایگاه داده را درس میداد، خودش یک پروژه تا به حال تحویل جامعه نداده بود که تجربه کسب کند هم باعث گرایش به سمت عمل و تجربه و مهارت شد.
شاید اگر استادی را میدیدیم که در عین حال که اطلاعات علمی دارد، مهارت کافی نیز دارد، بیشتر به درس رغبت پیدا میکردیم.
به هر حال، به دلایل مختلف ممکن است یک دانشجو به این طرز تفکر برسد که مهم نیست چه نمرهای میگیری، مهم این است که مهارت کافی داشته باشی هر چند که معدلت کم شود فقط مدرک را بگیر. آیا این طرز فکر درست است یا خیر؟
ببینید دوستان، باید شرایط زندگی حال و آینده خود را خوب بررسی کنید. (میدانم که به مرور متوجه خواهید شد که هیچ چیز مثل انتخاب و پیدا کردن شغل مناسب سخت نیست، ذهنتان را آنقدر درگیر میکند که از زندگی سیر میشوید :) اما باید در نظر داشته باشید که همه همین درگیریهای ذهنی را دارند و این جزئی از زیباییهای زندگی است)
من از دیدگاه خودم چیزهایی خواهم گفت، اما نباید دلیل شود که شما فکر کنید همه اینها درست است. فقط به این دید نگاه کنید که دارید با یک نفر مشورت میکنید. باید خیلی با دقت بخوانید و تأثیر بپذیرید، چون شرایط زندگی هر انسانی با دیگری متفاوت است.
معدل یا مهارت؟
همان ابتدا خیالتان را راحت کنم: من اگر قرار میبود به ابتدای دانشگاه برگردم، به احتمال 80 درصد درس را انتخاب میکردم تا مهارت را!
شاید یک جمله کافی باشد و چشمان شما را باز کند:
مهارت را میشود بعداً کسب کرد، اما معدل را نمیشود!
من اگر به روز اول دانشگاه برمیگشتم، دروس را با علاقه مطالعه میکردم، همزمان تستهای کنکور ارشد مرتبط با آن درس را کار میکردم، اگر لازم میبود سر کلاس اساتید برتر شرکت میکردم تا درس را بهتر متوجه شوم. اگر لازم میبود در دورههای درسی مرتبط شرکت میکردم و خلاصه تمام سعیم را میکردم که حالا که دارم درس میخوانم، به بهترین شکل فقط درس بخوانم. تمام سعیم را میکردم که معدلم بالای 18 بشود.
دلیل اصلی آن هم این است که: شما در کشوری زندگی میکنید که فعلاً در بحث مشاغل برتر به معدل توجه میشود و نه به مهارت. نه اینکه منظورم این باشد که این بد یا خوب است و یا فقط در ایران است، خیر در هر کشوری بالاخره باید انتخاب بین توجه به معدل و یا مهارت صورت بگیرد و هر کدام انتخاب بشود، شاکیان و مدافعان خاص خود را دارد. ممکن است اگر ما توجه به مهارت را سرلوحه قرار میدادیم، دانشجویان با معدل بالا صدایشان در بیاید که ما این همه تلاش کردیم، آخرش هیچ؟ پس دیگر هیچ کس به مباحث علمی و دروس توجه نمیکرد.
به هر حال میخواهم بگویم ما در کشورمان توجه بیشتر (و نه کامل) به معدل را سرلوحه کارها و انتخابهایمان قرار دادهایم، پس شما اگر میخواهیم موفقتر باشید، باید بیشتر به معدلتان فکر کنید تا مهارت.
نسبت به شغل آیندهتان تصمیم بگیرید!
خیلی مهم است که بدانید قرار است در آینده چه کاره شوید. خیلیها حتی بعد از فارغ التحصیلی اصلاً نمیدانند قرار است چه کاره بشوند! خوب، شما اگر ندانید شغل آیندهتان چیست، نمیدانید باید روی چه چیزی متمرکز شوید! اگر در این مورد ابهام دارید، اولاً مطلب مربوط به خوداشتغالی که در ابتدای مطلب لینک دادم را مطالعه کنید. ثانیاً اگر به نتیجهای نرسیدید، برای بیرون رفتن از سردرگمی و تلف شدن وقت، سریعاً یک مورد را انتخاب کنید. مثلاً انتخاب کنید که من میخواهم "مدیر شبکه" بشوم و یا DBA سپس طبق آن پیش بروید. بعداً اگر لازم شد، تغییر ایجاد میکنید.
مثلاً من میدانستم و میدانم که باید مدرس دانشگاه شوم، خوب پس میدانم که هر طور شده باید فلان کارها را انجام دهم، به فلان درجه علمی برسم و غیره.
اگر شما میدانید که میخواهید متخصص شبکه شوید، میدانید که باید فلان دورهها را هر طور شده طی کنید و مدارکش را بگیرید. آگهیهای استخدام شرکتهای مرتبط با شبکه را دنبال کنید و...
اگر شما میدانید که قرار است گرافیست شوید، پس میدانید که باید مدرک بین المللی فتوشاپ را بگیرید، در رشته گرافیک نیز علاوه بر کامپیوتر، تحصیل کنید و ...
با توجه به این تصمیمات میتوانید بفهمید که معدل مهم است یا مهارت.
هم مهارت هم درس؟
شاید بگویید مهارت و درس را با هم فرا میگیرم. اما من شخصاً معتقدم این کار نشدنی است! البته مهارت را چیزهای پیش پا افتاده تصور نکنید! مثلاً در رشته کامپیوتر، ما کار با کامپیوتر و ایمیل زدن و ... را جزء مهارتها به حساب نمیآوریم! اینها جزء ملزومات است!
من این را رد میدانم چون:
اول اینکه: مهارت چیزی نیست که با صرف وقت کم کسب شود. (من قریب به 10 سال است که به صورت شبانه روزی، اینترنت را زیر رو میکنم و کمتر موضوع یا سایتی است که در موردش اطلاعات کافی نداشته باشم، اما هنوز نمیتوانم بگویم در بحث اینترنت مهارت دارم و یا مثلاً ممکن است یکی با طراحی یک سایت بگوید من مهارت لازم در طراحی سایت را کسب کردم. اما باید عرض کنم که مهارت در این زمینه مستلزم صرف وقت بسیاری است که طبق تجربه من با درس خواندن جور در نمیآید!)
دوم اینکه: درس و معدل بالا چیزی نیست که بتوان همزمان هم به آن فکر کرد و هم به مهارت.
البته میتوان تا حدودی مهارتهای ابتدایی کسب کرد، اما رفتن به عمق را بگذارید برای بعد.
اول مهارت بعداً درس یا اول درس بعداً مهارت؟
اشتباه نکنید! ممکن است الان شما در دانشگاه مهارت کافی داشته باشید و خیلی از دانشجوها از شما سؤال کنند، اما اینها خوشیهای زودگذر است. من معتقدم اینها موانعی است که شما را گول بزند و از بحث اصلی دور کند. مثل اینکه شما در راه رسیدن به هدف غایی انسانیت، در راه، با دیدن پول و زن و فرزند و ... مشغول آنها شوید و فراموش کنید که هدف چیز دیگری بود!
دانشگاه موقع مهارت کسب کردن نیست! به مباحث تئوری و نمره بیشتر اهمیت بدهید. همانطور که گفتم فرصت برای کسب مهارت بسیار است. شما میتوانید در تابستانها و یا در دوره کارآموزی (که برای همین در دروس قرار گرفته) و یا حتی بعد از دانشگاه، مهارتها را کسب کنید، اما هرگز نمیتوانید سیاهی معدل پایین را پاک کنید!
الان در کلاسهای شبکه من افرادی مینشینند که خودشان مدیر شبکه بزرگترین شرکتهای شهر صنعتی هستند و من میبینم که به حد کافی وارد هستند، اما الان مجبورند بیایند بنشینند سر کلاس شبکه تا مدرک آن را بگیرند و یا مثلاً خیلیها نرم افزارهای مختلف را بلدند اما به مرور متوجه میشوند که به مدرک آن نیاز دارند.
پس حالا که در دانشگاه فرصت کسب مدرک دارید، بیشتر به آن فکر کنید و به بهترین نحو آنرا اخذ کنید.
ضمن اینکه کسب مهارت، بعد از تحصیل من فکر میکنم بهتر است. مثلاً من سیستم تستا و یا یک سیستم مدیریت مؤسسه زبان را قبل از اینکه درس پایگاه دادهها یا مهندسی نرم افزار را پاس کنیم، طراحی کردم. الان که فکر میکنم، میبینم اگر بعد از گذراندن آن دروس روی آن کار میکردم، چقدر این سیستم حرفهایتر میشد چون با خیلی از مفاهیم آشنا شدیم که در تجربه نیست!
کسی که تجربه دارد برتر است یا کسی که علم دارد؟
من شدیداً معتقد به تحصیلات علمی و دانشگاهی هستم. یعنی معتقدم اگر مثلاً کسی بگوید من بدون گذراندن دروس دانشگاهی در بحث شبکه یا پایگاه داده و غیره هر سیستمی که بخواهید ارائه میکنم، من به هیچ وجه به کار او اعتماد ندارم. تفاوت بین کسی که کاری را بلد است و تحصیلات دانشگاهی ندارد و کسی که کاری را بلد است و تحصیلات دانشگاهی دارد، از زمین تا آسمان است! گول افرادی که به دانشگاه نرفتهاند و میگویند در دانشگاه چیزی یاد نمیگیری را نخورید!
مثال میزنم: شاید یک نفر به صورت تجربی یاد گرفته باشد که کابل شبکه را سوکت بزند و میزند و شبکه هم برقرار است، اما اگر کسی تحصیلات دانشگاهی داشته باشد و دروس شبکه و کابلکشی ساختیافته و ... را پاس کرده باشد، بسیار اصولیتر سوکت میزند. همین بحث سوکت زدن کابل آنقدر نکته دارد که از نگاه شبکهکارهای تجربی همیشه مخفی است.
مهارت و تجربه را بعداً خیلی سریعتر کسب میکنید!
این روزها کسب مهارت و تجربه (در حدی که بتواند استارت کار باشد) با حضور در دورههای آموزشگاهها کسب شدنی است. مثلاً فرض کنید شما تمام هم و غمتان در دانشگاه گرفتن نمره بالا در دروس با ضریب بالاست. مثل دختر خانمها () فقط حفظ میکنید و نمره میگیرید و فرصت پیدا نمیکنید که روی درس طراحی وب کار کنید و مهارت کسب کنید. این مهم نیست مهم این است که فعلاً نمرات بالا میگیرید و معدلتان بالا میرود. بعداً با حضور در یک دوره طراحی وب خیلی سریع همه چیز را یاد میگیرید. من گاهی اوقات به افرادی که سر کلاس طراحی وبم مینشینند حسودیام میشود! فکر میکنم نکاتی که من ده سال برای فهمیدنش زحمت کشیدهام در یک دوره 60 ساعته یاد میگیرند!
اگر انگلیسی بدانید که دیگر نیاز به حضور در این دورهها هم نیست. بهترین دورههای آموزشی دنیا را دانلود کنید و در خانه همه چیز را فرا بگیرید.
تجربه بالا، اعتماد به نفس میآورد و معدل کم، ابهت شما را میشکند!
درست است که تجربه بالا اعتماد به نفس شایانی به شما میدهد تا حدی که ممکن است مثل من اساتید ارشد و دکترا را اصلاً تحویل نگیرید، اما معدل کم هنگامی که بخواهید یک کپی از مدرکتان را به محل کار بدهید و یا جایی درج کنید، ابهت شما را میشکند.
البته:
تأکید میکنم که همه چیز به شرایط شما بستگی دارد. مثلاً من با مهارتم سال دوم دانشگاه وارد شغل تدریس در دانشگاه شدم و نه با معدلم.
ضمن اینکه خودتان اگر اساتیدتان را بررسی کنید متوجه میشوید که دانشجوها استاد ماهر و با تجربه را بیشتر قبول دارند هر چند معدل او بالا نباشد نسبت به استادی که از بهترین دانشگاه و با بالاترین معدل باشد، اما تجربه و مهارت کافی نداشته باشد.
(اما خوب، عرض کردم که خودتان بعداً به این نتیجه میرسید که اگر معدل و مدرک بهتری میداشتید، وضعیتتان بهتر میبود)
خلاصه مطلب:
در دانشگاه، سعی کنید از تمرکز روی کارهایی که شما را از درس و گرفتن نمرات بالا دور میکند، پرهیز کنید. کارهایی مثل طراحی وب، وبگردی، کارهای درآمدزا و ...
فعلاً با هر سختی هست، درس بخوانید و نمرات بالا بگیرید. در تابستانها و اوقات فراغت به کسب مهارت بپردازید اما نباید آنقدر در آن خرد شوید که بعد از تابستان هم کار را ادامه بدهید و در ترم بعد درستان ضعیف شود.
اینها صحبتها و پیشنهادات من بود به عنوان فردی که این دوران و این اضطرابها را پشت سر گذاشته است. با افراد مختلف صحبت کنید و نظر آنها را هم بپرسید. دوستان دیگر هم اگر تجربهای دارند، لطفاً در بخش نظرات، بیان کنند تا همه استفاده کنند.
موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند