اگر از من بپرسند بهترین و سازندهترین کتاب نوشته شده به دست انسان معمولی (و نه معصوم) به نظر تو کدام است، بلاشک خواهم گفت کتاب «معراج السعادة» نوشته ملا احمد نراقی.
میدانید که آیة الله بهجت در مورد داشتن برنامهای برای سلوک فرمودهاند: روزانه نصف صفحه از کتاب شریف معراج السعاده را بخوانید و بدان عمل کنید.
به پیشنهاد ایشان، شخصاً عادت کردهام (و امیدوارم شما نیز عادت کنید) بعد از نماز صبح حدوداً ده دقیقه وقت بگذارم و نیم یا یک صفحه از این کتاب را حداقل بخوانم (عمل کردنش انصافاً کار راحتی نیست) [اتفاقاً اکنون هم که مینویسم، دقیقاً بعد از نماز صبح روز 27 اسفند 89 است]
به هر حال، داشتم بخشهایی از کتاب که زیر آنها خط کشیدهام را مرور میکردم، که چشمم خورد به بحث آداب تعلیم و تقارن آن با یک ایمیل که از یکی از شاگردانم آمده بود (در انتهای مطلب خواهم آورد) باعث شد که یک بار دیگر مرورش کنم و حیفم آمد که در آفتابگردان بیان نکنم، چرا که از ایمیلهایی که میرسد، میشود فهمید که بسیاری از مخاطبان، اساتید دانشگاه و معلمین و دبیران و مربیان هستند. حداقل به لطف نرم افزار تستا با خیل عظیمی از معلمان فعال و دلسوز در سرتاسر ایران آشنا شدیم.
انصافاً بخوانید و بررسی کنید که مدرسینی که شیوه کار آنها را در طول تحصیل میپسندیدهاید، اینطور بودهاند یا خیر. من خودم که بررسی میکنم، میبینم معلمین و اساتیدی که از ابتدایی تا دانشگاه، قبولشان داشتهام، این اصول را رعایت میکردهاند و فکر میکنم این بوده است رمز موفقیت آنها.
آداب تعلیم
و اما آداب تعلیم، آن نیز چند چیز است:
- اول آنکه: معلم در تعلیم، قصد تقرب به خدا داشته باشد و غرض او از درس گفتن جاه و ریاست و بزرگی و شهرت، و مقصودش مجمع آرایی و خودنمایی نباشد و طمع وظیفه سلطان یا مال دیگران او را به تعلیم نداشته باشد، بلکه منظور او به غیر از ارشاد و احیای دلهای مرده و رسیدن به ثوابهای پروردگار، دیگر چیزی نباشد.
و شکی نیست هر که کسی را تعلیم نماید، شریک خواهد بود در ثواب تعلیم آن، کس دیگری را و در ثواب تعلیم آن دیگر، غیر او و همچنین «الی غیر النهایة».
پس به سبب یک تعلیم به ثوابهای بینهایت میرسد و ستم باشد که کسی چنین امری را مشوب به نیتی کند که همه از دستش به در رود.
- دوم آنکه: بر متعلم مهربان و مشفق باشد و خیرخواهی او را ملاحظه نماید و او را نصیحتهای مشفقانه بگوید و در تعلیم، به قدر فهم او اکتفا کند و با نرمی و گشادهرویی با او سخن گوید و درشتی و غلظت با او نکند.
- سوم آنکه: چون او را سزاوار علمی داند، از او مضایقه نکند و ضنت و بخل نورزد و کسی را که قابل مطلبی نداند آن مطلب را با او در میان ننهد و با او نگوید.
- چهارم آنکه: چیزی که خلاف واقع باشد به او نگوید و نخواهد امری را که مطابق واقع نیست به او بفهماند، بلکه چنانچه شبههای وارد شود که نداند، سکوت کند و تأمل نماید تا جواب صحیح به دست آورد و تعلیم کند. و این شرطی است مهم در تعلیم، زیرا که اگر ملاحظه نشود، ذهن متعلم به خلاف واقع معتاد میشود و سلیقه او اعوجاج به هم میرساند و از ترقی باز میماند.
و آنچه مذکور شد، شرایط کلی تعلیم و تعلم است و یمکن که آداب جزئیه دیگری هم باشد که متفحص در احادیث و علم اخلاق بر آنها مطلع گردد.
و کسی که معرفت با اهل این زمان داشته باشد، میداند که آداب تعلیم و تعلم مثل سایر اوصاف کمالیه «مهجور» و معلم و متعلم از ملاحظه شرایط دورند، زمان و اهل آن فاسد و بازار هدایت و ارشاد، کاسد گشته. نه نیت معلم خالص است و نه قصد متعلم و نه غرض استاد صحیح است و نه منظور شاگرد و از این جهت است که از هزار نفر یکی را رتبه کمال حاصل نمیشود و اکثر در جهل خود باقی مانند با وجود اینکه بیشتر عمر خود را در مدارس به سر میبرند.
--------------
انصافاً نکات مهمی است که امیدوارم از بنده به عنوان یک مدرس کوچک تا همه اساتید بزرگ آنها را رعایت کنیم.
و اما در انتها ایمیلی را میآورم که یکی از شاگردان (در انتهای دورههای آزاد در ترم زمستان) ارسال کرده بود، نه به این دلیل که از بنده تشکر کرده است، بلکه به این دلیل که معلمین بدانند که چه جایگاهی دارند و من به خاطر همین است که هنوز نتوانستهام از این جایگاه دل بکنم و به کار راحتتر و پردرآمدتری مشغول شوم و شاید به این دلیل که همهمان اگر در جایگاه شاگرد قرار گرفتیم بدانیم که تشکر از مربی زیباست:
(میدانم که ایشان دلگیر نخواهند شد، چون نامی از او برده نشده است و بین خودمان میماند)
سلام
من ... ام
یادتون اومد؟؟؟؟
ديروز كلاس خيلي عجله اي تموم شد به خاطر همين يادم رفت ازتون تشكر كنم .
آخه من معتقدم هر كس حتي اگه يه كلمه هم بهت ياد بده هميشه به گردنت حق داره
ديگه شما كه خيلي جاي خود داريد من الان ( نسبت به اولين روزي كه اومدم كلاساي شما ) خيلي بيش تر از كامپيوتر سر در ميارم وحتي ميتونم برم از روي مرجع هاي مختلف مطالب بيشتري هم ياد بگيرم واقعا كه خيلي ممنون مثل كسي كه بهت الفبا ياد بده
این هم یک ضد حال (شوخی) تقریباً در انتهای ایمیل ایشان!!:
شيطنت :
ولي بين خودمون باشه من واقعا 100 بودم نه 97 !!! عيب نداره اون 3 نمره هم باشه طلب من بالاخره بهم ميرسيم ........ (ناجوانمرد!!)
امیدوارم همه ما معلمین و مدرسین در این امر بسیار بسیار مهم، نکات بالا را به کار بگیریم و موفق باشیم.
سلامت باشید؛
حمید رضا نیرومند
____________
با توجه به اینکه آداب جزئیه در این کتاب نیامده است، از بین دوستان اگر کسی کتابی در مورد آداب تعلیم و تعلم در اسلام میشناسد، لطفاً در بخش نظرات معرفی کند.