امشب (13 مرداد 1391) آغاز انتخاب رشته کنکوریها است! از قضا امشب اتفاقی افتاد که نامربوط به رشته و انتخاب آن نبود، گفتم برای کسانی که در این مرحله از زندگی هستند، کمی در مورد انتخاب رشته صحبت کنم.
یکی از دوستانم که سالها پیش با هم در زمینه کارهای کامپیوتری همکاری میکردیم و موقع ورود به دانشگاه، ایشان رشته شیمی و من رشته کامپیوتر را انتخاب کردم، امشب چند مشکل در بحث طراحی وبلاگ داشت و منزل ما بود... بعد از اینکه از اینجا رفت، یک اس.ام.اس برایم ارسال کرد.
به این مکالمه اس.ام.اسی بین ما دقت کنید:
باور کنید چندین دوست دارم که وضعیت مشابهی دارند. یعنی رشتهای را (به هر دلیلی) انتخاب کردهاند و حتی در آن رشته موفق هم هستند، اما علاقهای به آن ندارند. حتی برادر کوچک خودم هم همینطور. با اینکه علاثه شدیدی به کارهای فرهنگی و مدیریتی دارد، رشته صنایع شیمیایی خوانده است!
به هر حال، من معتقدم انتخاب رشته یعنی انتخاب سرنوشت!
پس اهمیت بسیار بالایی دارد.
- علاقه مهمتر است یا بازار کار آن رشته؟
باید به این نتیجه برسید که در انتخاب رشته، باید ملاک اول هر شخص، «علاقه» باشد. زمانی که خودم میخواستم انتخاب رشته کنم، وقتی میگفتم «کامپیوتر»، خیلیها میگفتند: ای بابا! این روزها همه کامپیوتر بلدند و هر کسی را ببینی مغازه خدمات کامپیوتری زده است! خیلیها میگفتند جامعه اشباع شده! درآمد و زمینه کاری خوبی ندارد و از این جور مسائل. حتی یکی از دوستانم که علاقه زیادی به کامپیوتر داشت و بسیار حساب و کتاب بلد بود، گفت: بیا مثل من برویم رشته ریاضی! الان نان در معلم ریاضی شدن است! کلاس خصوصی میگذاری فلان تومان پول میگیری! همه هم که با ریاضی درگیر هستند! بعدها بارها از او شنیدم که حالم از این رشته به هم میخورد! آخرش هم شغل پدرش یعنی پارچهفروشی را ادامه داد.
من فکر میکنم:
علاقه، بازار کار را به همراه میآورد اما بازار کار، علاقه را به همراه نمیآورد!
بررسی دوستانم من را به این نتیجه رسانده که شما نهایتاً به آن سمتی گرایش پیدا میکنید که علاقه دارید حتی اگر هیچ سنخیتی با رشتهتان نداشته باشد! پس اگر رشتهتان را طبق علاقهتان انتخاب نکرده باشید، مجبورید (احتمالاً) برای همیشه در کاری که علاقه دارید، اما با دست و پای بسته و عقبتر از بقیه فعالیت کنید!
- بین دانشگاه برتر و رشتهای که علاقه ندارم و دانشگاه بدتر و رشتهای که علاقه دارم، کدام را انتخاب کنم؟
فرض کنید یکی رتبه خوبی دارد و مثلاً میتواند رشته برق دانشگاه صنعتی شریف قبول شود، اما به کامپیوتر علاقه دارد و برای انتخاب کامپیوتر باید به دانشگاه آزاد یا دانشگاه دولتی در ردههای بعدی برود، کدام را انتخاب کند؟
طبق چیزی که باز هم بین دوستانم دیدهام، اینجا هم علاقه مهمتر است. دوستانی دارم که دانشگاه تهران درس خواندهاند، اما نهایتاً به سمت علاقهشان یعنی رشته کامپیوتر رفتهاند و الان دستشان واقعاً بسته است. دائم تماس میگیرند و چیزهای سادهای را میپرسند و در حالی که من هرگز ناراحت نمیشوم، اما خودشان به مرور احساس میکنند مزاحمت ایجاد میکنند و خجالت میکشند.
حقیقت این است که در دنیای امروز کمتر به اهمیت مدرک شما نگاه میکنند. اکثر جاها نمیگویند شما مدرکتان را از کدام دانشگاه گرفتهاید، بلکه از شما کار قوی میخواهند. کار خوب و قوی هم حاصل نمیشود مگر با علاقه و پشتکار.
یکی از اساتید که ناخواسته به رشته کامپیوتر پا گذاشته، همیشه در جمع خودمانیمان میگوید: من از این رشته بیزارم، بیزار! یکی از دانشجویانش میگفت: ایشان هر وقت میآید سر کلاس، انگار از زندگی بیزار است! ما هم خیلی مزاحمشان نمیشویم تا وقت بگذرد و کلاس تمام شود!!!!
حالا شما از بهترین دانشگاه دنیا هم مدرک داشته باشید و بهترین حقوق را هم بگیرید. آیا این وضعیت برای شما لذتبخش خواهد بود؟
- آیا مرور زمان، علاقه را به همراه میآورد؟
خیلیها در بحث ازدواج و انتخاب رشته میگویند: تو فعلاً یک رشته (یا همسر) را انتخاب کن، بعداً علاقه خودش میآید!!!
نمیدانم این افراد تعریفشان از لذت از زندگی چیست؟
وقتی میتوان با رشته یا همسر مورد علاقه از زندگی لذت برد، چرا به زور به خودمان علاقه را تحمیل کنیم؟
هرگز موافق این ایده نیستم.
- علاقهام را چطور کشف کنم؟
مشخص است، ببینید الان بیشتر در چه زمینهای فعالیت میکنید، همان معمولاً علاقه شما است. مثلاً من قبل از ورود به دانشگاه، دائم پشت کامپیوتر، یا طراحی میکردم یا نرم افزار تولید میکردم یا مجله کامپیوتری میخواندم.
اگر الان شما کارهای هنری میکنید، بلاشک در زمینه برق موفق نخواهید بود. اگر کارهای فرهنگی میکنید، به سمت رشتههای فرهنگی بروید. اگر به کارهای سه بعدی کامپیوتر علاقه دارید، به رشتههای مرتبط بروید و یا حتی به جای دانشگاه، در دورههای آزاد طولانی مدت در تهران شرکت کنید. اگر با کامپیوتر بیشتر کار میکنید و سماجت کافی دارید به رشته کامپیوتر بروید.
البته شرط اینکه بعداً پشیمان نشوید این است که رشتههای دیگر را هم بررسی کنید. در این زمینه این مطلب را بخوانید:
یک پدر چگونه میتواند شغل آینده فرزندش را تضمین کند؟ (کمی بحث در مورد کسب شغل)
- آیا رشته مورد علاقه برابر است با درآمد بیشتر؟
خیر، ممکن است هرگز اینطور نباشد! یعنی مثلاً من اگر دکتر میشدم، احتمالاً از نظر درآمد، وضع بهتری میداشتم، اما مطمئنم از بس با خون و تصادفی و امثالهم درگیر میشدم، به مرور عصبی و دیوانه میشدم! و چون علاقهای به این مسائل ندارم، احتمالاً هر روز که میگذشت بیشتر از زندگی خسته میشدم.
چیزی که واضح است این است که تمام کسانی که با علاقه رشتهای را انتخاب کردهاند، در بدترین شرایط اقتصادی، از زندگیشان راضی هستند، چون با رشتهشان زندگی و کیف میکنند.
مثلاً همین که من این توانایی را دارم که پیچیدهترین نرم افزارها را برای راحتی کار خودم تولید کنم، حتی اگر یک ریال بابت آن نرم افزار درآمد نداشته باشم، اما همیشه قدردان زندگی و خدا هستم...
- من در دانشگاه رشته مورد علاقهام را انتخاب نکردهام، چه کار کنم؟
ممکن است به هر دلیلی، مثلاً شرایط اقتصادی خانواده یا نبودن یک رشته در زمان انتخاب رشته و امثالهم، مجبور شده باشید رشتهای که مورد علاقهتان نیست را انتخاب کنید. مشکلی نیست. چیزی که زیاد است، عمر است! باور کنید! اگر سربازی در پیش دارید، بروید و برگردید و اگر شد، با همان رشته فعلاً جایی مشغول شوید. در کنار آن، رشته مورد علاقهتان را فرا بگیرید.
من دانشجویانی دارم که بیش از 50 سال سن دارند و عجیب است که به خاطر علاقه، از جوانترها بسیار با استعدادتر هستند و نمرات بالاتری میگیرند!
من خودم برنامه دارم که اگر ارشد کامپیوتر تمام شد، سریعاً رشته زبان را از ابتدا شروع کنم. حتی در کنکور قبل در یک دانشگاه خوب قبول شدم، اما چون همزمان ارشد هم قبول شدم، فعلاً زبان را انصراف دادم، اما به محض اتمام کامپیوتر، من را سر کلاسهای زبان خواهید دید. بعد از آن، رشته برق یا مکاترونیک را خواهم خواند، چون دوست دارم روباتی بسازم که کمکیارم در بعضی کارها باشد... بعد از آن عربی را ادامه میدهم. (إن شاء الله)
به هر حال، عجله نکنید! اگر در سن من باشید، (اگر مرگ ناگهانی نداشته باشیم) حداقل دو برابر این دوران، عمر خواهیم کرد!
الگوی ما باید همیشه پرفسور حسابی باشد که تا آخرین لحظات عمرش هم تحصیل علم میکرد. این مطلب را بخوانید:
ناگفتههای «ایرج حسابی» از پدرش، پرفسور حسابی
توجه: من با آدمهایی که دنیا را فقط "پول" میدانند، صحبتی ندارم. بله، اگر مادی نگاه کنیم، چنین شخصی الان ممکن است درآمد نداشته باشد یا از دوستش که خانه و ماشین دارد، عقب است، اما اگر از لحاظ لذت از زندگی نگاه کنیم، هنوز دیر نشده و او میتواند از زندگی لذت ببرد.
در مطلبی در وبلاگم این را نوشته بودم که:
دنیا همچون یک «مسابقه دو» است. مسابقهای که خط شروع و خط پایان ندارد و در نتیجه برنده، کسی نیست که از خط پایان عبور کند!
در این مسابقه هر کس از هر کجای مسیر میتواند وارد مسابقه شود و تا هر کجا که توانست بدود.
همه شانس برنده شدن دارند.
پس، برنده کیست؟
برنده کسی است که هر چقدر دوید، خوبتر از بقیه بدود…
خوب، بیشتر از این نکتهای به نظرم نمیرسد. اما در آخر، در مورد رشته خودم صحبت کنم:
- آیا من به رشته کامپیوتر علاقه دارم؟
اینکه شما به رشتههایی مثل متالوژی و الکترونیک و امثالهم علاقه دارید یا نه، من نمیتوانم اظهار نظر کنم، چون رشتهام و علاقهام کامپیوتر بوده است، شاید برخی دوستان که رشتهشان مرتبط با این موارد است، در بخش نظرات، نشانههای علاقه به این رشتهها را بیان کنند، اما من به سهم خودم نشانههای علاقه به رشته کامپیوتر را بیان میکنم:
- اگر روی یک مسأله که در مرحله اول حلنشدنی به نظر میرسد، آنقدر زوم میکنید تا آنرا حل کنید به نظر میرسد شما به برنامهنویسی علاقه دارید.
- اگر نرم افزارهای مختلف را خودتان بدون کلاس رفتن یاد میگیرید و تا جزئیترین مسائلش را هم کشف میکنید، میتوان گفت به رشته آی.تی علاقه دارید.
- اگر از روی کنجکاوی حداقل یک بار در کیس کامپیوتر و در هارد دیسک خودتان را باز کردهاید تا ببینید داخل آن چیست و اگر مثلاً یک بار CPU خودتان را Overclock کردهاید و عشقتان افزودن به قدرت سختافزارهایتان است، احتمالاً به رشته سخت افزار علاقه دارید.
- اگر به جای بازی کردن با کامپیوتر به این فکر میکنید که چطور یک بازی بسازید و احتمالاً توانستهاید چند بازی کوچک بسازید، میتوان گفت به رشته کامپیوتر علاقه دارید.
- اگر هر نرم افزاری که میبینید، دلتان خواسته است که بدانید چطور آنرا ساختهاند و تغییراتی در آن ایجاد کردهاید (مثلاً منوهایش را فارسی کردهاید) میتوان گفت به رشته کامپیوتر علاقه دارید.
- اگر یک وبلاگ یا وبسایت دارید و در آن مطالب تخصصی کامپیوتر را مینویسید، میتوان گفت به رشته کامپیوتر علاقه دارید.
- اما اگر از صبح تا شب در دنیای وب به دنبال SMS جدید و عکسها و کلیپهای خندهدار و مطالب عاشقانه و امثالهم بودهاید، بعید است از پس الگوریتمها و مسائل پیچیده کامپیوتر بربیایید.
- اگر چندین سال است با کامپیوتر کار میکنید و هنوز نمیتوانید ویندوز نصب کنید یا سخت افزارهایتان را در بیاورید و سرهم کنید، فکر نمیکنم بشود گفت به این رشته علاقه دارید.
- اگر به جای بازیهای فکری به بازیهای جنگی و استراتژیک علاقه دارید، بعید است در رشته کامپیوتر به جایی برسید.
- اگر از زبان انگلیسی بیزارید و فکر هم نمیکنید که بتوانید با آن کنار بیایید، به رشته کامپیوتر علاقه ندارید یا حداقل نداشته باشید بهتر است!
- آیا رشته کامپیوتر درآمدزا است؟
اگر به نیت درآمد محض به رشته کامپیوتر بیایید و به آن علاقه نداشته باشید، فکر میکنم جواب این سؤال خیر باشد. به رشتههایی مثل معماری و پزشکی و امثالهم بروید، بیشتر نانتان در روغن است!!
اما اگر با علاقه و به نیت یادگیری علم جدید و زیبای کامپیوتر وارد شوید، از آنجا که زمینههای بسیار گستردهای دارد، خیلی راحت میتوانید بین زمینههای کاری مختلف سوئیچ کنید تا بالاخره یکی از آنها درآمد کافی نصیبتان کند.
مثلاً یک مدت برنامهنویسی موبایل انجام میدهید و میبینید نگرفت، مشکلی نیست، به برنامهنویسی تحت وب میروید، اگر نگرفت، برنامهنویسی را آموزش میدهید، اگر نگرفت، خودتان یک برنامه مینویسید و از طریق آن درآمدزایی میکنید، نشد؟ به سراغ گرافیک میروید، نشد؟ در بحث شبکه کار میکنید و یا مثل من، همه اینها را با هم انجام میدهید!!!! :)
به هر حال، رشته کامپیوتر زمینههای موفقیت بسیار زیادی دارد... البته به شرط علاقه.
اگر دوستان دیگر در این زمینه پیشنهاد یا نظری دارند با هزاران نفری که احتمالاً مثل مطلب "کدام دانشگاه بروم؟ دولتی؟ آزاد؟ علمی-کاربردی؟ غیرانتفاعی؟" با جستجو وارد آفتابگردان میشوند، نظراتشان را به اشتراک بگذارند.
موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند