به نظر میرسد دنیای آینده «دنیای میانرشتهای» باشد؛ یعنی تا چند سال آینده اگر شما فقط در یک رشته تحصیل کرده باشید، ارزش چندانی برای تحصیلات شما قائل نخواهند بود. برخی از سمینارها این روزها برچسب «میانرشتهای» به خود گرفتهاند.
همین چند دقیقه پیش داشتم با آقای دکتری صحبت میکردم که استاد پایاننامهی یکی از آشنایان در رشته شیمی بود و از من که مدرس رشته کامپیوتر هستم، تخصصیتر روی زبان برنامهنویسی C کار کرده بود و صحبت میکرد...
یکی از پیشنهادات این است که اگر فرصت کافی دارید، در حداقل دو رشته به طور همزمان تحصیل کنید. به ویژه اگر از سنین حساس ازدواج و پیدا کردن شغل با موفقیت عبور کردهاید و شغل مناسبی دارید که چندان وقت شما را نمیگیرد... نمیدانم آیا برای کسی که مثلاً فشار روحی سنین ازدواج و شغل و... را دارد تحصیل همزمان حالش را بهتر میکند یا اینکه فشارها را بیشتر میکند (این باید از نظر علمی بررسی شود) اما به هر حال، اگر کسی هستید که نمیتوانید استرسهای خود را مدیریت کنید، مراقب باشید که تحصیل همزمان در چند رشته اذیتتان نکند.
به هر حال، به عنوان کسی که از نظر تحصیل همزمان، فکر میکنم رکورد بشریت را شکسته(!) نکاتی در تحصیل همزمان بیان میکنم. (در این ترم در حالی که در ترم ۵ دکترای کامپیوتر هستم و در رشته مترجمی زبان، ترم آخر را سپری میکنم و ترم ۵ رشته علوم قرآن و حدیث هم هستم، از آنجا که ترم بعد امکان ثبتنام وجود نداشت و زبان تمام میشد، ریسک کردم و در رشته روانشناسی هم در این ترم ثبتنام کردم! دلیل اصلی این است که پایاننامه دکترا یک موضوع بین این چهار رشته است...)
نکاتی در مورد تحصیل در چند رشته یا تحصیل همزمان
- شما در کل فقط یک بار حق دارید در هر مقطع در دانشگاه دولتی درس بخوانید؛ بنابراین اگر قصد دارید در چند رشته درس بخوانید، به این فکر کنید که در کدام رشته، تفاوت اساسی بین دانشگاههای دولتی و غیردولتی وجود دارد؟ (مثلاً من تصمیم دارم إن شاء الله به شرط حیات، سری هم به رشته پزشکی بزنم و از آن طریق وارد رشته طب سنتی بشوم. خوب، طبیعتاً بین رشتههای کامپیوتر، روانشناسی، علوم قرآن و حدیث، و پزشکی، میتوان مطمئن بود که خواندن پزشکی در دانشگاه دولتی در اولویت است. حالا تصور کنید اگر چنین اتفاقی بیفتد و من قبول بشوم -که إن شاء الله میشوم- بعد شما حساب کنید مثلاً قبول نشدن من در دانشگاه دولتی در رشتههای قبلی، چیزی جز نعمت و صلاح بوده؟ اگر مثلاً کامپیوتر را دولتی قبول میشدم، شانس مهمی را از دست میدادم. این نکته جالبی است که انسان چون از آیندهاش خبر ندارد، مثلاً اگر در کنکور برای رشته کامپیوتر در دانشگاه دولتی قبول نمیشود، ناراحت میشود اما مطلع نیست که مثلاً ممکن است در آینده به سرش بزند و رشته مهمتری را شرکت کند و قبول شود و خدا بهتر صلاحش را میدانسته...)
- اگر در دولتی با رتبههای برتر قبول شوید ظاهراً اجازه تحصیل همزمان در دو رشته را به شما میدهند.
- تحصیل همزمان در چند مقطع مختلف در همه دانشگاهها بلامانع است. (مثلاً شما کارشناسی یک رشته را میخوانید و همزمان ارشد یک رشته دیگر را و دکترای یک رشته دیگر...)
- تحصیل همزمان در یک مقطع، در دانشگاههای غیردولتی به قوانین آن دانشگاه بستگی دارد. در پیام نور که رسماً اعلام شده که تحصیل همزمان در دو رشته بلامانع است. در دانشگاههای آزاد و غیرانتفاعی را به طور دقیق نمیدانم اما موضوع اصلی این است که این روزها در دانشگاههای غیردولتی، جذب دانشجو (و یعنی درآمد بیشتر دانشگاه) حرف اول را میزند، پس محدودیتی در تعداد رشته همزمان ندارند. البته یک موضوع، خیلی مهم است: سربازی! اگر کارت پایان خدمت نداشته باشید، پیام نور اجازه دو رشته را میدهد اما دانشگاههای دیگر را نمیدانم. (وقتی برای ثبتنام در رشته سوم در پیام نور اقدام کردم، مسؤول آموزش گفت: سابقه چنین موردی را نداشتهایم، باید با مرکز نامهنگاری کنیم. نامهنگاری کردند، اعلام شد که اگر کارت پایان خدمت دارند محدودیتی وجود ندارد)
- همیشه یک کپی و اسکن از اصل مدارکی مثل دیپلم و پیشدانشگاهی و... داشته باشید. برای ثبتنام در رشته دوم به بعد ممکن است نیاز شود. مثلاً من در رشته سوم، گواهی موقت پایاندوره پیشدانشگاهی را به جای مدرک پیشدانشگاهی ارائه کردم...
با چه رشتهای شروع کنیم؟
یک نکته جالب این است که من هر رشتهای را که میخواندم، با خودم فکر میکردم که فرزندم را ابتدا به آن رشته خواهم فرستاد!! مثلاً ابتدا کامپیوتر خواندیم، گفتم: حتماً باید همه مردم با رشته کامپیوتر شروع کنند چون اگر به کامپیوتر مسلط باشند رشتههای دیگر را حرفهایتر خواهند گذراند. بعد رفتیم زبان، گفتم: حتماً باید همه مردم با رشته زبان شروع کنند چون اگر انگلیسیشان فول باشد به دنیایی از منابع دسترسی خواهند داشت و اصلاً کسی که مثلاً بیاید رشته کامپیوتر اما انگلیسیاش خوب نباشد، وقتش را تلف کرده! بعد، رفتیم رشته علوم قرآن و حدیث، گفتم: حتماً ابتدا فرزندم را به این رشته میفرستم چون اگر این درسها را پاس کند و آن اصول اعتقادی و اخلاقیاش و آن آرامشی که از طریق این رشته کسب میکند را به دست بیاورد، خواهد توانست رشتههای دیگر را بدون انحراف و بدون استرس بگذراند! بعد، حالا که روانشناسی را میخوانم، میگویم: انصافاً اگر کسی با روانشناسی شروع کند، خیلی فرق میکند!! اگر شما با روش کار مغز آشنا باشید، خیلی راحت میتوانید کنترل آنرا به عهده بگیرید و به هر سمتی که خواستید با آرامش تمام هدایتش کنید. (باور نمیکنید تحصیل در این رشته چقدر به شما آرامش میدهد! تازه میفهمم چرا کسانی که در این رشته درس خواندهاند انقدر انسانهای آرامی هستند!)
خلاصه، این هم موضوع جالبی است که باید تحقیق شود که بالاخره انسان از چه رشتهای شروع کند و به چه ترتیبی پیش برود اما در کل من فکر میکنم روالی که طی کردم جالب بود...
آیا فرصت میشود؟
اینکه تحصیل همزمان در دو یا سه رشته یا بیشتر، از نظر وقت و انرژی ممکن است یا خیر، به خیلی مسائل بستگی دارد. شخصاً فکر میکنم تا دو رشته به راحتی با کمی برنامهریزی دقیق و حذف کارهای زائد مثل تماشای بیش از حد تلویزیون و تلگرام و... ممکن است.
جالب اینکه من با چندین و چند کار جانبی که در کنار تحصیل باید انجام دهم، همین دیروز به عنوان نفر برتر رشته مترجمی در دانشگاه انتخاب شدم و در رشته قرآن هم چون ما کلاً چهار پنج نفر بیشتر نیستیم کسی را انتخاب نکردند وگرنه در آن رشته هم باید اول میشدم!
این هم از چند روز پیش:
پیشنهاد نهایی
اگر تازه وارد دانشگاه شدهاید و این اولین رشته شماست و آن رشته خیلی وقتتان را میگیرد، شاید بهتر باشد به طور کامل روی آن متمرکز شوید و بعداً که سربازی رفتید یا وارد بازار کار شدید، در کنارش رشتههای دیگر را بخوانید. (هر چند که من وقتی دانشجوی رشته کامپیوتر بودم برای مترجمی زبان پیام نور هم اقدام کردم اما آن زمان دانشگاه آزاد گفت اگر ما بفهمیم اخراجت میکنیم و من ترسیدم و این کار را نکردم... اگر میشد، مترجمی را هم آن زمان میخواندم)
اگر شما هم تجربهای در این زمینه دارید لطفاً در بخش نظرات به اشتراک بگذارید. من هم اگر نکات دیگری دستگیرم شد، مطلب را آپدیت خواهم کرد.
امیدوارم آن حدیث پیامبر که فرمود «اُطلبوا العِلم مِنَ المَهدِ إلی اللَّحَد» (ز گهواره تا گور دانش بجوی) را آویزه گوشمان کنیم و هیچ وقت از تحصیل بازنایستیم که اگر بایستیم، آن روز، روز مرگمان خواهد بود و آن جمله از مونتِیْن (نویسنده فرانسوی) که در کتاب روانشناسی عمومی خواندم چقدر زیباست: مرگ انتهای مردن است! (نکند ما خیلی زودتر از مرگ، مرده باشیم!)
موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند