شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ |  عضویت / ورود

نظرات طرح شده

[بدون موضوع] (امتیاز : 0)
توسط در مورخه : جمعه، 16 اسفند، 1392

سلام

دیروز به طور اتفاقی وارد سایتتتون شدم وااین متن رو خوندم.حالا حرفای منو بشنوید که خوب درس خوندم ...

اسفند91 وقتی تصمیم به شرکت در آزمون ارشد کردم که ترم 6 بودم معدلم 17.23 از یه دانشگاه سراسری توتهران وهنوز کارآموزی وپروژموانجام نداده بودم وهمینطور شانس ارشد بدون کنکور خوندن توی دانشگاه خودمو داشتم.اردیبهشت که شد من کتابهای مناسب برای ارشدو خریده بودم وبا مشورت های زیاد کلاس های لازم ومناسبی که نیاز داشتمو ثبت نام کردم وارشد خوندنو از اول تابستون شروع کردم برای اینکه شانس ارشد بدون کنکور تود دانشگاه خودمونو از دست ندم باید تا بهمن تمام واحدها را پاس می کردم وپروژه و کار آموزیمو تحویل می دادم.تابستون با وجود ماه مبارک رمضان و باوجود آنکه از صبح تا بعداز ظهر کلاس داشتم تمام روزه ها را می گرفتم وبعد از ظهر که میرسیدم خانه باوجوداینکه حالم بدبود اما به خاطر هدفم که قبولی در مخابرات میدان دانشگاه تهران یا شریف بود درسهرروز رو همون روز می خوندم .فکر نمی کردم اینقدر خوندن برای ارشد وقتگیر با شد .باوجود اینکه کارآموزیمو با یکی از دوستام پیش استادم برداشته بودم به امید اینکه چون اون نمیخواد کنکور بده کمکم میکنه اما...قسمت اعظم کار آموزی به عهده ی خودم افتاد وبا هزار مصیبت تا آبان کا رآموزیمو تموم کردم وحالا نوبت پروژه بود....فکرکنید پروژه+واحدهای دانشگاه+درسهای نخونده کنکور+آزمون های آزمایشی و...از

طرفی پروژه رو دوباره با همون دوستم برداشتم پروژمونو با همون استاد کارآموزیمون برداشتیم .بزارید یکم برگردم عقب واز ترم سه شروع کنم ....من واین دوستم که پروژه وکارآموزیمو با هاش داشتم ،از ترم سه و بعد از پاس کردن درس مدار منطقی با هم آشنا شدیم واستادمون هم همین استاد پروژه وکار آموزی فعلیم بود راستش اون موقع هدفم از انجام این کار خارج از برنامه این بود که پروژم رو شروع کرده باشم وهمینکه فقط بانمرات خوب درسها رو پاس نکرده باشم بلکه یه کاری که به درد آینده هم بخوره انجام بدم...

خلاصه طولانیش نکنم من از آبان به بعد نتونستم جز چندتا کار کوچیک ،کاری برای پروژه انجام بدم

اما روزی نبود که به پروژم فکر نکرده باشم واز طرفی همگروهیم هم در این مدت با وجود آنکه کار کرده بود گزارشی برای استاد نفرستاده بود .از طرفی دانشگاه یه درسی که باید برمی داشتمو ارئه نکرد ومن مجبور شدم به توصیه کارشناسمون اون درسو به عنوان تکدرس برا ی ترم بعد بزارم . دقیقا هفته بعد از کنکور زمان اخذ همین درس سه واحدی به عنوان تکدرس بود اما این اخذ زمانی ممکن بود که تمام نمراتم رد شده باشد حالا فکر کنید من وهمگروهیم سه ماه بود پیش استاد نرفته بودیم وهیچ گزارشی هم براش نفرستاده بودیم و نتیجش این شد که وقتی کنکور و دادم وپیش استادم رفتم واین موضوعاتو برش توضیح دادم خیلی عصبانی بود با وجود اینکه از ترم سه باهاش کار کرده بودیم اما به خاطر این سه ماه که پیشش نرفته بودیم بسیار عصبانی بود ونتیجش این شد که من امکان ارشد بدوم کنکور توی دانشگاه های دیگر و از دست دادم چرا ؟ فقط به خاطر سه واحد ...

چهار سال درس خوب خودم و تلاش کردم اما نتیجش این شد که الان من از بچه های افتادمون هم پایین ترم ،والبته به خاطر کار آموزی وپروژه کنکورم رو خراب کردم وحالا نه از طریق کنکور راهی دارم ونه از طریق معدلم .

حالا من مرددم که اصلا از حالا به بعد باید چی کارکنم ؟من هدفم از ادامه تحصیل این بود که بتونم توی یه دانشگاه دولتی مشغول به تدریس بشم اما حالا وقتی می بینم آینده من به خاطر سه واحد عوض شده مردد شدم . من قبلا به برقراری قوانین توی زندگی اعتقاد داشتم ،اینکه هر عملی عکس العملی داره،اینکه هیچ انرژی توی دنیا از بین نمیره بلکه از صورتی به صورت دیگه تبدیل میشه واینکه توی این دنیا باید یه چیزی صرف کنی تا یه چیز دیگه به دست بیاری اما الان باخودم میگم من چها رسال درس خوندم اما آخرش از خیلی از بچه هاییکه تمام چهار سالشون به بازی وتقلب گذشت پایین ترم .حالا اصلا نمیدونم می خوام توی این نظام آموزشی که آینده من فقط به خاطر سه واحد عوض شد وارد بشم یا نه؟ نمیدونم کار درست چیه اینکه درسو رها کنم و وارد بازار کار سطحی شم یا یه بار دیگه برای ارشد تلاش کنم؟میدونم طومار نوشتم والبته خیلی چیزها رو هم نشد توضیح بدم اما اگه راهی به ذهنتون میرسه بگین فکر میکنم کمک خواستن از کسیکه خارج از گوده ، میتونه مفید تر از این باشه که خودم مدام به موضوع فکر کنم .



نام: [ کاربر جدید ]
ایمیل:

موضوع:
نظر:


اجازه استفاده از تگهای HTML را ندارید


جمع عدد 9 با 6 را در كادر زیر وارد نمایید:
(این كار برای جلوگیری از فعالیت موتورهای اسپمر است)


* توجه: نظر شما بعد از بررسی، نمایش داده خواهد شد.