زمانی که پیشدانشگاهی بودیم و میخواستیم برای دانشگاه انتخاب رشته کنیم، یکی از دوستان از من پرسید چه رشتهای میخواهی بروی؟ گفتم: کامپیوتر. گفت: پسر! حماقت نکن! این روزها همه کامپیوتر دارند و بلدند. آینده شغلی ندارد!
من آن زمان کمی احساس خطر کردم! او راست میگفت. خیلیها با اینکه در رشته کامپیوتر درس نخوانده بودند، جیک و پوک کامپیوتر را بلد بودند.
هر چند بعداً فهمیدیم آن چیزی که ما از کامپیوتر تصور میکردیم، با آن چیزی که در دانشگاه در رشته کامپیوتر تدریس میشود، از زمین تا آسمان فرق دارد، اما به هر حال، در حین تحصیل در این رشته، به دنبال شغلی بودم که کسی نتواند بدون گذراندن این رشته در دانشگاه (و حتی اگر هم این رشته را گذراند) به راحتی به آن دست پیدا کند. مثلاً اگر از این رشته، شغل خدمات کامپیوتری را انتخاب میکردم، یا حتی شغل طراحی وب یا گرافیک و امثالهم را، خوب، خیلیها بدون گذراندن این رشته وارد این شغل میشدند و بازار کار ما کساد میشد. بنابراین شغل برنامهنویسی را انتخاب کردم چون میدانستم چیزی نیست که هر کسی بتواند از پس آن بربیاید...
تا امروز، خیلی احساس خطر نکرده بودم، اما یک خبر که امروز خواندم، مرا به فکر فرو برد:
اوایل مهرماه امسال، هیئت وزیران کشور استرالیا قانونی را به تصویب رساند که تا چندین هفته، نقل محافل عملی و دانشگاهی بود و حتی واکنشهای تند برخی گروهها را به دنبال داشت. در این قانون، به آموزشوپرورش این کشور دستور داده شد از فهرست درسهای آموزشی مقطع ابتدایی، دو درس تاریخ و جغرافیا حذف و بهجایش درسهای برنامهنویسی گنجانده شود. دولت استرالیا برای تحقق این قانون نیز بودجه 12 میلیارد دلاری به تصویب رساند. در آن مقطع همه از خود میپرسیدند: «آیا واقعاً برای یک کودک دوره ابتدایی برنامهنویسی مهمتر از تاریخ و جغرافیا است؟»
هنوز دو سه هفتهای از انتشار این خبر نگذشته بود که یک تحقیق دیگر در کشور فرانسه حسابی سروصدا بهپا کرد. نتایج این تحقیق نشان میداد در میان کودکان، کلاسهای آموزش زبان برنامهنویسی پایتون بسیار محبوبتر از کلاسهای آموزش دستور زبان فرانسه است. جالب است این استقبال نه تنها در کودکان، بلکه در والدین هم وجود دارد و پدر و مادر کودکانی که باید وارد کلاس اول دبستان شوند؛ ترجیح میدهند کودکشان را در یک مدرسه که آموزش برنامهنویسی پررنگتری دارند؛ ثبتنام کنند.
این برای ما برنامهنویسها یک زنگ خطر است! به زودی جوامع، مملو از برنامهنویس خواهد شد! (البته الان هم تعداد برنامهنویسها کم نیست!)
چاره چیست؟
خوب، کسی که زرنگ است، باید آیندهنگر باشد. خیلیها از این آیندهنگر نبودن ضرر کردهاند. مثلاً یک زمان که سرعت اینترنت پایین بود و هر کسی اینترنت پرسرعت نداشت، فروشگاه محصولات دیجیتال (مثل فروش نرمافزار یا فیلمهای آموزشی و مستند و امثالهم) یکی از پرسودترین شغلها بود. خیلیها از این نوع فروشگاههای آنلاین راه انداختند (همانطور که ما خودمان از اولینها بودیم و آن زمان با اینترنت Dial-up مثلاً یک روز سیستم خانه روشن میماند و خط تلفن اشغال میبود تا یک فیلم مستند دانلود شود که در فروشگاه قرار دهیم و طبیعتاً هر کسی این کار را نمیکرد و برایش مقرونبهصرفهتر بود که از فروشگاه بخرد) اما به مرور و همینطور که سرعت اینترنت افزایش و قیمت آن کاهش یافت، فروش این نوع فروشگاهها به صفر نزدیک شد... اگر کسی که آن شغل را انتخاب کرده بود، آیندهنگر نبوده باشد، الان احتمالاً محتاج نان شب است! بحث تبلیغات در سایتها همینطور. اگر شما سایتی دارید و الان تبلیغات خوبی به شما سفارش داده میشود، باید حواستان باشد که به زودی صدها سایت بهتر از شما متولد خواهند شد که شرکتهای بزرگ ترجیح میدهند به آنها تبلیغ بدهند. در بحث تدریس هم همینطور! شما الان خودتان را برای تدریس چه مبحثی آماده میکنید؟ اگر برای مباحث تئوری آماده میشوید که آنقدر دختر بودهاند که قدرت حفظ کردنشان بهتر از شما بوده و جزوات استادشان را حفظ کردهاند و میروند مثل بلبل برای دانشجوهایشان تعریف میکنند... اما اگر زرنگ باشی میدانی که تدریس دارد به سمت کاربردی شدن پیش میرود. یعنی در این بازار استادها، به مرور، استادی برتر خواهد بود که چیزی که تدریس میکند را سالها کار و تجربه کرده باشد و خیلی از شغلهای دیگر به همین صورت است.
اولاً یک نکته جالب و جانبی این است که اگر کسی دنبال شغلهایی میگردد که با گذر زمان، ثبات و پیشرفت مالی بیشتری داشته باشد باید برود سراغ شغلهایی که ما پرستیژ آنها را پایین میدانیم!
یعنی شغلهایی مثل مکانیکی و تراشکاری و امثالهم (احتمالاً) همینطور که پیش میرویم، درآمدشان افزایش مییابد... (چون همه دارند برای خودشان مهندس و دکتر میشوند و پرستیژشان بالا میرود و وسایل صنعتی هم که روزافزون میشوند...)
اما اگر از آن بحث بگذریم، سؤال اصلی این است که:
برنامهنویسان باید چه برنامهریزیای برای آینده داشته باشند؟
پاسخش در ایمیلی است که چند وقت پیش از طریق خبرنامه سایت Coursera ارسال شده بود.
در این ایمیل ده مهارت برتر سال ۲۰۱۵ در کشورهای پیشرفته (که میشود گفت معادل ۵ تا ۱۰ سال آیندهی ما است و احتمالاً برای ده پانزده سال آینده عمر دارد) لیست شده بود.
Top 10 most valuable career skills of 2015
ده مهارت کاری ارزشمندتر در سال ۲۰۱۵
همانطور که میبینید، مهارتها خیلی تخصصیتر شده است. دیگر خبری از آموزش زبان C و فتوشاپ و امثالهم نیست! چون همه بلدند! مثلاً زبان برنامهنویسی R (که پایهی بسیاری از نرمافزارهای دادهکاوی است) و یا بحث Machine Learning و دادهکاوی و Data Visualization و... دارد مهمتر میشود.
در کل میخواهم این را بگویم: اگر برنامهنویس هستید و میخواهید زنده بمانید، دیگر حتی برنامهنویس حرفهای بودن هم بازارش کساد شده است. باید خیلی تحصصیتر کار کرده باشید. مثلاً اگر تا دیروز برنامهنویس سیستمهای حقوق و دستمزد بودید، حالا باید برنامهنویسی برای Big Data را یاد بگیرید. اگر تا دیروز کدنویسی حرفهای برای پایگاه داده بلد بودید، این روزها دیگر همه بلدند! شما اگر میخواهید حرفی برای گفتن داشته باشید، باید کلاس کاریتان را در حد Data Cube بالا ببرید.
روش؟
اگر سؤالتان این است که چطور به این حد از دانش برسیم، میشود گفت بهترین راهش همان ادامه تحصیل در دانشگاههای معتبر در کنار کار عملی است. (باید زندگیتان را طوری تنظیم کنید که هم از کار عملی غافل نشوید و هم از تحصیلات عالی)
مطالعه کتابهای جدید مرجع دکترا هم میتواند دید کلیای نسبت به آینده به شما بدهد.
خلاصه:
همانطور که استیو جابز معتقد بود که «همه مردم دنیا باید برنامهنویسی یاد بگیرند» و حتی اوباما نیز برنامهنویسی یاد گرفت، به زودی برنامهنویسی جزء علوم ابتدایی بشر خواهد بود. به زودی نوجوانان در سنین ۱۰ تا ۱۵ سال، برنامهنویسان حرفهای جامعه خواهند بود. اما چیزی که این برنامهنویسان حرفهای خودشان به آن نیاز خواهند داشت و شما میتوانید مرجع آنها باشید، مواجه شدن با موضوعات بسیار تخصصیتر (مانند تحلیل دادههای عظیم، تحلیل دادههای توزیعشده، برنامهنویسی سیستمهای Safety Critical و امثال آن) خواهد بود.
و همچنان، نه به این معنی که فقط در این زمینهها دانش تئوری کسب کرده باشید، بلکه دانش فنیتان در حدی باشد که بتوانید آن نوجوانان و جوانان را عملاً راهنمایی کنید. (یعنی Skilled باشید و نه Educated)
یک نکته جانبی:
این مطلب را با بحث «روزی» مخلوط نکنید. شما اگر در بیابانی تنها هم باشید، روزیتان را خدا میرساند. نگران روزی نباشید. ما به دید «مؤثر بودن در جامعه» (به ویژه مؤثر بودن شما به عنوان یک عضو جامعه اسلامی در جهان) به موضوع نگاه میکنیم. من در این مطلب در مورد آن علمی که طبق روایت مشهور، سلطان است، صحبت کردم... (العلم سلطان من وجده صال و من لم یجده صیل علیه: علم، قدرت است هر كس آن را بيابد غلبه خواهد كرد و هر كس به آن دست نيابد بر او غلبه خواهند كرد)
موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پینوشت: این مهارتها هم در یکی دیگر از خبرنامههای همان سایت بود که برای پنج تا ده سال آینده، مهارتهای خوبی به حساب میآیند و بد نیست نگاهی به آنها داشته باشید: