جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ |  عضویت / ورود

نظرات طرح شده

امیر (امتیاز : 0)
توسط امیر در مورخه : شنبه، 18 شهریور، 1396

با سلام و تشکر از دوست عزیزی که این مطلب رو در اینترنت به اشتراک گذاشته. بچه ها یازده ماهشه. چند روز بود که میلش به غذا کم شده بود و بیقراری می کرد. این دو روز اخیر هم تبش به شدت بالا رفته بود. حتی شیر هم نمی خورد. بردیمش دکتر. کلی معاینه و .. گف گلوی بچه عفونت کرده و سرما خورده. دارو دادیم بهش افاقه نکرد و تبش دوباره بالا رفت. بچه رو با همان حالت نزار و در حال گریه بردیم پیش یک خانم قاریقچی. ظرف 5 ثانیه پوست سیب از گلوش دراورد. من دقت کردم دستکش دستش کرد توی دستش هم چیزی نبود. بچه ما بشدت علاقه به سیب داره و پوست سیب رو می کنه و تف می کنه بیرون ولی این یکی رو قورت داده بود. وقتی این پوست رو دراورد گذاشت لای یک مشما و داد دستمون. بشدت بوی گند می داد. وقتی از پیش اون خانم برگشتیم بچه در راه برگشت شد دوباره همون بچه سابق. سرحال و شاداب. تبش کلا قطع شد. وقتی هم اومد خونه کلی بازی کرد و خندید. بچه ای که چند روز بود گریه اش قطع نمی شد. من یک خواهش از پزشکان و متخصصین دارم. خواهشا اینقدر بر سر طب سنتی نکوبید. بخدا این افراد برای ما نعمت بزرگی هستند. افراد قاریقچی یا شکسته بند. چی میشه پزشکان یک مقدار از غرورشون کم کنند و چند ساعتی بشینند پای کار این افراد. چیزهای جدیدی یاد بگیرند. می دونید بچه ها چقدر اذیت می شند؟گناه ندارند؟ این همه امپول و شربت و هزینه و نگرانی برای والدین گناه نیست؟ وقتی با یک فوت مشکل بچه حل میشه چرا باید اینهمه به نوزادان و کودکان دلبندمان زحمت بدیم. من تا خودم به چشم خودم نمی دیدم باورم نمی شد و اعتقادی هم نداشتم. این مطلب رو نوشتم که هر کسی این مطلب رو خوند به دوستان و اشنایان شون بگه. یک مقدار بیشتر دلمون برای بچه ها بسوزیم. خنده یک نوزاد بعد از چندین روز گریه و بی تابی و بی اشتهایی بزرگترین زیبایی اهدایی خدا به والدین هست. بچه ما بلافاصله بعد از دراوردن پوست سیب از گلوش اومد خونه و کلی سوپ و غذا خورد. طفلکی چند روز بود لب به غذا و شیر نمی زد.


نام: [ کاربر جدید ]
ایمیل:

موضوع:
نظر:


اجازه استفاده از تگهای HTML را ندارید


جمع عدد 11 با 14 را در كادر زیر وارد نمایید:
(این كار برای جلوگیری از فعالیت موتورهای اسپمر است)


* توجه: نظر شما بعد از بررسی، نمایش داده خواهد شد.