همانطور که در مطلب «دوربین مداربسته بخریم یا نخریم؟» گفته بودم، در محله‌مان یک انسان بی‌عقل پیدا شد و روی کاپوت ماشین یک خط از ته دل کشید! (قابل توجه دوستانی که پیگیر بودند که به دام افتاد یا خیر: خیر! انگار بعد از آن جنایت، توبه کرده!! :( ) یک خط هم که روی در راننده افتاده بود و نفهمیدم کجا و چه موقع کشیده شد! خط روی کاپوت برای خش‌گیری پیش رنگ‌کار بردم. با توجه به اینکه آشنایمان بود، گفت: اگر هر کس دیگری بود می‌گفتم ماشینت را بگذار و برو. بعد با یک نوک قلم مشکل را رفع می‌کردم و با اینکه جایش مشخص می‌شد، باز سی چهل تومان می‌گرفتم! اما چون آشنایی می‌گویم که: یک نوع ماژیک هست که دیدم یک نفر از قم خریده. آن ماژیک را بگیر و بکش روی این جاها، خطوط را محو می‌کند! ما هم به برادرمان سپردیم که وقتی می‌رود دانشگاه قم سر راه، به آن آدرسی که اوستا داده سر بزند و یک قلم بخرد، اما رفت و پیدا نکرد... ... (ادامه)

نهم دی ماه سال ۱۳۹۰ (یک و نیم سال پیش) یک روز استثنایی در تاریخ آفتابگردان بود. در آن روز ما در ساوه‌سرا (http://savehsara.aftab.cc) استارت کار یک نشریه الکترونیکی را زدیم که به صورت ماهانه و ویژه کاربران ساوجی آفتابگردان منتشر می‌شد. سانا در سه ماه اول به صورت PDF و یا exe (تحت ویندوز) عرضه می‌شد. در شماره چهارم ما دست به طراحی یک اسکریپت تحت وب زدیم تا سانا به صورت آنلاین و تحت وب عرضه شود. (چون می‌دانستیم که دنیا به سمت وب پیش می‌رود و به زودی به برنامه‌های غیر تحت وب خواهند خندید!) شماره چهارم سانا با این اسکریپت عرضه شد و پس از انتشار، در یک مطلب، اسکریپت نشریه‌ساز سانا را برای استفاده عموم عرضه کردیم:  « نشریه ساز سانا » آماده دانلود برای علاقه‌مندان! (اسکریپت ساخت نشریه الکترونیکی آنلاین) ایمیل‌هایی که می‌رسید نشان می‌داد که این نشریه‌ساز، در تعداد قابل توجهی از سایت‌های فرهنگی... (ادامه)

یکی از دوستان در انجمن‌ها بک عکس از ظاهر آفتابگردان در سال ۲۰۰۸ یافته‌اند و نمایش داده‌اند. گفتم یک روش یادتان دهم که ظاهر صفحه اول تمام سایت‌ها را تقریباً از روز اول تأسیسشان تا حالا ببینید! شاید برایتان جالب باشد که بدانید آفتابگردان در روزهای اول یعنی سال ۲۰۰۵ چطور بوده است!؟ خیلی ساده است! به این سایت بروید: http://whois.sc دامنه سایت مورد نظرتان را وارد کنید (مثلاً دامنه اول سایت ما یعنی aftab.cc را وارد کنید) و در صفحه بعد، روی عکس سمت راست مربوط به آن سایت (Screen Shot) کلیک کنید تا  تاریخچه‌ای از اسکرین‌شات‌ها در مقاطع زمانی مختلف از صفحه اول آن سایت ببینید:   با کلیک روی هر عکس کوچک، عکسی بزرگ می‌بینید:   البته قبل از آن (یعنی زمانی که تازه سیستم‌های مدیریت محتوا در حال مطرح شدن بودند)، آفتابگردان یک سایت استاتیک و ساده بود که من بیشتر برای تمرین طراحی وب روی آن کار می... (ادامه)

مدتی بود که قصد خرید یک هندزفری بلوتوث برای گوشی را داشتم تا هم در ماشین راحت‌تر به تماس‌ها پاسخ بدهم و هم صبح تا بخواهم صبحانه را بخورم و بروم سوار ماشین شوم و به محل کار برسم، یک دعای عهدی، چیزی، گوش کنم و این زمان از دست نرود... بنابراین طبق معمول، گشتم دنبال بهترین مدل هندزفری بلوتوث در بازار. بعد از کمی جستجو رسیدم به دو گزینه: ۱- Jabra Stone 2 انصافاً طراحی جذابی دارد: بسیار زیبا و کوچک! یک سنگ (Stone) هم دارد که می‌تواند همراهش باشد و اگر شارژ کم آورد، از آن سنگ قرض بگیرد! در جستجوهایم متوجه شدم که هر کس خریده از همه چیز راضی بوده به جز از یک چیز و آن یک مشکل بزرگ است: باطری! با توجه به طراحی کوچک و نازک آن، باطری کوچکی هم در آن به کار رفته که اجازه استفاده تا بیشتر از ۲ ساعت را نمی‌دهد. قیمت در این لحظه: حدود ۳۰۰ هزار تومان ۲- Jabra Supreme:   بعد از چندین روز مقای... (ادامه)

دیشب در ادامه مسجد‌گردی‌هایم رفته بودم یک مسجد که مشخص بود هیأت امنای فعالی دارد. بعد از نماز، مسؤول هیأت امنا اعلام کرد که کانون فرهنگی مسجد عضو می‌گیرد و برنامه‌ها از هفته بعد (یعنی هفته دوم تابستان) شروع می‌شود. بعد کلاس‌هایی که تا این لحظه قطعی بود را بیان کرد: کلاس قرآن (خواهران و برادران)، کلاس پینگ پنگ (برادران)، کلاس شنا (برادران) و اینجایش برایم جالب بود: کلاس کامپیوتر، فقط خواهران با خانم فلانی... مشخص بود که امکاناتش را دارند و متقاضی پسربچه هم دارند اما مدرس کامپیوتر مرد گیر نیاورده بودند یا کسی از داخل مسجد اعلام آمادگی نکرده بود که کلاس برای پسرها (و مردها) تشکیل دهند. حیف که از سن و سال من گذشته وگرنه خیلی دلم می‌خواست بروم جلو و بگویم اگر خواستید من می‌توانم بیایم کلاس کامپیوتر پسرانه را تدریس کنم. از این گذشته، یاد حدود ۱۲ سال پیش افتادم. دوستانی که از آن زمان با من بود... (ادامه)

نیاز دارم که هر کجا هستم یک اینترنت پر سرعت در اختیارم باشد. گزینه‌های مختلفی پیش رویم داشتم: ۱- یک مودم و خط WiMax مبین‌نت بگیرم.معایب: امکان حمل مودم به آن بزرگی در هر کجا نیست. در شهرستان ما هر کس خریده فعلاً (به خاطر آنتن‌دهی ضعیف) پشیمان است! حتی در تهران هم همینطور! ۲- روی سیم‌کارت فعلی (که همراه اول است) اینترنت ماهانه ۱۰ هزار تومان را فعال کنم.معایب: چند ماهی می‌شود که این روش را تست می‌کنم. اما سرعتش واقعاً ناامید کننده است! به خصوص طی یک ماه اخیر، فکر می‌کنم یادشان رفته بعد از انتخابات پایشان را از روی سیم بردارند!!گاهی نیاز دارم اینترنت روی موبایل را روی آی.پد هم داشته باشم که با این سرعت افتضاح، اشتراک‌گذاری ممکن نیست. ۳- سیم‌کارت  رایتل بگیرم. چند روز پیش گفتم این راه را هم تست کنم. بنابراین بدون تحقیق، رفتم بازار شهرمان و یک شماره نسبتاً روند به قیمت ۴۵ هزار تومان خریدم. ... (ادامه)

اگر یادتان باشد چند ماه پیش یک مطلب نوشتم با عنوان «چگونه گوش‌هایمان را در برابر صدای مزاحم ببندیم؟» از آن زمان تا به حال یک ویدئو روی دسکتاپم گذاشته‌ام که روی سایت قرار دهم اما فرصتش گیر نمی‌آمد. تا اینکه امروز یکی از دانشجوها یک مطلب جالب برایم ایمیل کرد: قمپوز یعنی چی؟ قمپوز توپی بود کوهستانی و سرپر به نام قمپوز کوهی که دولت امپراطوری عثمانی در جنگهای با ایران مورد استفاده قرار میداد.این توپ اثر تخریبی نداشت زیرا گلوله در آن به کار نمی رفت بلکه مقدار زیادی باروت در آن می ریختند و پارچه های کهنه و مستعمل را با سنبه در آن به فشار جای می دادند و می کوبیدند تا کاملا سفت و محکم شود. سپس این توپها را در مناطق کوهستانی که موجب انعکاس و تقویت صدا می شد به طرف دشمن آتش می کردند. صدایی آنچنان مهیب و هولناک داشت که تمام کوهستان را به لرزه در می آورد و تا مدتی صحنه جنگ را تحت الشعاع قرار می دا... (ادامه)