هر چند وقت یک بار میشنوم که فلانی به قصد پیشرفت و زندگی بهتر به فلان کشور مهاجرت کرده؛ چند ماه بعد میشنوم او با کلی بیماری روانی و خرج کردن سرمایه و... دوباره به کشورش برگشته (در نزدیکان خودمان چندین نمونه سراغ دارم). اینها را که میشنوم، یاد داستان جالب مولانا میافتم: مولانا در دفتر پنجرم مثنوی معنوی در بخشهای ۹۳ تا ۱۰۸ یک داستان طولانی اما بسیار جالب بیان میکند که من تعجب میکنم در کتابها و... چرا کمتر به آن اشاره شده است: داستان درباره شیری است که در جنگل، در رقابت با دیگر شکارچیان مثل فیل و... کم آورده و حالا گرسنه مانده است و البته امثالِ روباه که از تهمانده غذای شیر میخورند هم گرسنه ماندهاند! بنابراین، شیر از روباه میخواهد که تو برو یک خر را بفریب و نزدیک من بیاور، من او را میدرم، با هم نصف میکنی... (ادامه)