دلیل اینکه این مطلب را در صفحه اول آفتابگردان بیان میکنم، اهمیت آن است! احتمال میدهم پدرها و مادرهای جوانی باشند که تا صبح با آه و ناله فرزندشان بیدار بمانند و کلی دوا و درمان کنند، اما فایده نداشته باشد.
جریان از این قرار است که این خواهرزاده عزیز ما، مهدی خان، از همان یک سالگی تا الان که سه سالش تمام شده، هر چند وقت یک بار، به طرزی باورنکردنی، مریض میشد و میشود!
در حالی که اصلاً آبریزش بینی ندارد، تب میکند و خیلی مظلومانه گریه میکند.
اولین بار، طبق معمول انسانهای ماشینی و امروزی، دست به دامان دکترها شدیم. کار به تهران و سرم و غیره هم کشید و بارها پاشویه شد و حتی جناب دکتر برای بچه، تجویز پنیسیلین قوی هم فرموند، اما فایده نداشت که نداشت. البته طبق معمول، داروها خاصیت مسکن موقتی را داشتند و مهدی مرخص شد، اما بعد از یکی دو روز، دوباره همان حالت به بچهی مظلوم دست میداد.
خدا خیر دهد پیرمردان و پیرزنان این مرز و بوم را! بعد از کلی دوا و درمان، یکی از پیرزنهای فامیل با شنیدن جریان، پیشنهاد داد مهدی را پیش پیرزنی ببریم که در اصطلاح به او «قاریقچی» (لیلا قاریقچی) میگویند. خواهر گرام، اول دلش راضی نشد فرزند گلش را دست طب سنتی بسپرد، اما دامادمان دزدکی(!) بچه را برد پیش لیلا قاریقچی.
چند دقیقه نشده بود که دامادمان زنگ زد و گفت: بچهتان صحیح و سالم است و در پارک بازی میکند! گوشی را هم داد دست مهدی که با مادرش صحبت کند و اشک شوق او را در آورد!
مهدی از پارک برگشت و حالا بعد از چند روز که تقریباً هیچی نخورده بود (یعنی نمیتوانست بخورد) به شدت احساس گرسنگی میکرد. غذایش را خورد و نزدیک به 5 ساعت خوابید! الان هم که این مطلب را مینویسم، مهدی (و مادرش) دیشب تا صبح از تب نخوابیده بوده و از نزدیک ظهر که لیلا خانم درمانش کرده، مثل همیشه با آرامش کامل، خواب است.
وقتی از داماد گرام، پرسیدیم این لیلا خانم با مهدی چه کار کرد که هیچ آمپول و قرص و دوایی نکرد، گفت: هیچی، فقط یک فوت کرد!!!
بله، فقط یک فوت!
قضیه از این قرار است که به خاطر عدم توانایی بچهها در جویدن درست غذا، بعد از مدتی مقداری غذا در حفره انتهای دهان (و ابتدای گلوی) بچه جمع میشود. به مرور این اضافات، زیاد میشود به طوری که بچه حتی نمیتواند آب دهانش را به درستی پایین ببرد!
کاری که قاریقچی انجام میدهد، خیلی ساده است، فقط یک فوت در بینی بچه میکند و هر چه در گلوی بچه است، از دهان او خارج میشود!! بعد از اینکه این مواد خارج شد، سیستم تنفس و گوارش بچه به حالت عادی برمیگردد و به نوعی بچه راحت میشود!
من خودم تا به حال پیش این لیلا خانم نرفتهام، اما هر بار از بردار و مادر و خواهر و ... که رفتهاند سؤال کردهام که نتوانستید کشف کنید چطور این کار را انجام میدهد که هر بار نرویم آنجا؟ جواب این است: همهی اتفاقات در کمتر از 5 ثانیه انجام میشود! فقط به بچه میگوید: یه بوس به خاله بده(!) و در همین حین در حالی که دستش جلو دهان بچه است، در بینی بچه فوت میکند و آشغالها را تحویل مادر یا پدر بچه میدهد و مقداری دستمزد میگیرد که وجداناً از شیر مادرش حلالترش باد! (باور نمیکنید اگر بگویم همهی تاکسی تلفنیهای شهر ما از بس مسافرانی را به اینجا بردهاند، آدرس این خانم را بلدند و همیشه جلو در منزلش صف بسته شده است!)
جالب است که بسیاری از دکترها کاملاً با این افراد آشنا هستند و میدانند که او میتواند مشکل را رفع کند، اما به مادر و پدر نمیگویند، چون استدلالشان این است که ما این افراد را تأیید نمیکنیم!! به خواهرم گفته بودند گلوی بچه مشکل دارد و باید عمل جراحی بشود!!! در حالی که قاریقچی معتقد است بچه تا زمانی که نتواند غذا را به درستی بجود و قورت دهد، این مشکل طبیعی است و باید تحمل شود.
اما من دربارهی شخص خودم که فکر میکنم، در نگاه اول، یادم نمیآید این مشکلات برای خودم پیش آمده باشد، اما وقتی مادرمان از ترفندهای بابای خدابیامرز میگوید، تازه یاد آن شبهای دردناک میافتم!
دقیقاً یادم هست که بابای ما به محض اینکه این حالت بهمان دست میداد، بالای سر، پشت ما میایستاد و دستهایش را با آب دهانش خیس میکرد (مطمئنم این کار حکمتی داشت) و زیر چانهی ما را با دو انگشت بزرگ دو دستش از وسط گلو تا زیر گوش، کمی به محکمی مالش میداد. این کار، دقیقاً مثل همان کار قاریقچی است و باعث میشود اضافات مانده در گلو جا به جا شود و پایین رود...
به هر حال، این مطلب را برای پدرها و مادرهای جوان و پدرها و مادرهای آینده نوشتم که اگر چنین مشکلاتی در فرزند گلشان (که طاقت یک قطره اشک او را ندارند) مشاهده کردند، سریعاً او را دست دکترهای این دوره و زمانه نسپارند! (البته همهی افراد جامعه محترمند و دکترها هم مثل همه، اما نباید تصور کرد دکترها چیزی میدانند که از راه دیگر دست نیافتنی است!)
من یک بار دیگر، علائم این معضل در بچه را لیست میکنم:
- بچه به شدت تب میکند. (البته ممکن است ساعاتی تبش قطع شود، اما ناگهان به اوج میرسد)
- در حالی که تصور میشود سرماخورده است، اما آبریزش بینی ندارد.
- میل به هیچ غذایی ندارد.
- گلوی بچه خیلی غیرمحسوس، حالت تورم دارد.
- بچه نمیتواند آب دهانش را به راحتی قورت بدهد.
- کاملاً بیحوصله است و به خندهدارترین چیزها واکنشی نشان نمیدهد! (این یکی واقعاً دردناک است!)
توجه: در صورت عدم توجه به این موضوع و درمان نکردن به موقع بچه، امکان تشنج به خاطر تب شدید وجود دارد!
اضافه شده در تاریخ ۴ / ۴ / ۹۲: رفع یک ابهام: یکی از کاربران در بخش نظرات گفته است: قدیمی ها معتقداند که اگر یکبار این کار راانجام بدهید باید مداوم کودک را پیش تلگیر ببری واین موضوع واقعا صحت داره بار اول که پسرم را بردم 3تکه کوچک درآورد ولی باردوم 4برابر دفعه قبلی بود.
در مورد این موضوع، من فکر نمیکنم اینطور باشد. خواهرزاده من که اکنون ۷ ساله شده، قریب به دو سال است که نیاز به قاریقچی پیدا نکرده.
پینوشت مهم اضافه شده در ۱۲ مهر ۹۴:
خواهرزاده دوم من هم گهگاه قاریق میشد و او را پیش قاریقچی میبردند تا اینکه چند وقت پیش یک پیرمرد که به این کارها آشنا است یک چیز مهم به خواهرم آموزش داد که دیگر مدتهاست بچه قاریق نمیشود. روش این کار را اینجا بیان میکنم:
- اولاً بچه باید حتماً ناشتا باشد (یعنی هیچ نوع غذایی از گلویش پایین نرفته باشد. البته آب و مابعات مشکلی ندارد)
- شما (مادر یا پدر) دست راستتان را چرب کنید. (مهم نیست با چه روغنی)
- دستتان را زیرگلوی بچه طوری قرار دهید که انگار میخواهید او را خفه کنید.
- با انگشت بزرگ و انگشت شست، با کمی فشار، گلوی بچه (یعنی زیر فک بچه) را فشار دهید و انگشتانتان را به هم نزدیک کنید تا نهایتاً در جلو گلوی بچه، انگشت بزرگ و انگشت شست شما به هم برسد. سپس با نوک چهار انگشت، از زیر چانه تا پایین گلو دستتان را بکشید...
- این کار را چند بار تکرار کنید.
- سپس یک پارچه (مثل روسری) بردارید. بالای سر بچه، پشت او بایستید. دو سر پارچه را بگیرید و زیرگلوی بچه بیندازید.
- خیلی با دقت بدون اینکه به بچه صدمهای بزنید، پارچه را زیر گلویش بیندازید و تقریباً با کمی ضربه، دو سه بار به سمت بالا بکشید و رها کنید (طوری که مثلاً میخواهید او را دار بزنید!)
- آن پیرمرد گفته این دو کار را فقط دو روز که تکرار کنید قاریق بچه بسته میشود. البته خواهر من میگوید بد نیست در ماه چند بار این کار را تکرار کنید تا بالاخره بچه از این سنین بگذرد...
امیدوارم هیچ پدر و مادری درد فرزندش را نبیند.
قربان شما؛
حمید رضا نیرومند
پینوشتها:
یکی از دوستان با نام علیرضا، در بخش نظرات، مطالب جالبی دربارهی این موضوع بیان کردهاند که بهتر است به ادامه مطلب اضافه شود تا اگر کسی مشکل حادی با این قضیه دارد، بیشتر بداند:
سلام اين مشكلي كه مطرح كرديد فقط مربوط به كودكان نمي شود! خود بنده از كودكي تا همين لحظه كه اين متن را مي نويسم و 26 سال سن دارم اين مشكل را دارم و هر از چند گاهي به آن دچار مي شوم و با توجه به اينكه ديگر كسي را كه از كودكي با همان فوت!!! به درمان من و خواهر ، برادرانم مي پرداخت سال هاي سال است كه به رحمت خدا رفته است (خدايش رحمت كناد!) مجبوريم (من و تمام فاميل كه اكثراً بصورت ارثي اين مشكل را داريم) با مالش ناحية گلو از زير گوش تا چانه بطور همزمان با دو دست بطور شانسي!!! اين مشكل را رفع كنيم!
تا اونجايي كه مي دونم به اين مشكل «تل - Tol» مي گفتند ، اون شخصي هم كه گفتم «زهرا خانم تل گير» مي ناميدند ، حتي در لغت نامه ها مثل ده خدا نيز اين عبارات آمده است :
-----------------------
لغت نامه دهخدا/ تلگير - [ jg dv ] - [ ] آوا : ت ُ نوع لغت : نف مرکب فینگلیش :
شرح : در تداول عامه آنکه علاج خلاشمه کند و غالباً اين کار زنان را باشد. زني که لپه و نخودو مانند آن که در خيشوم شيرخواري ماند بيرون کند. (يادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به تل گرفتن شود.
-----------------------
لغت نامه دهخدا/ تل گرفتن - [ jg vtjk ] - [ ] آوا : ت ُ گِ رِت َ نوع لغت : مص مرکب فینگلیش : شرح : در تداول عامه جاي گرفتن خوردني جامد چون خمير نان و لپه و نخود و لوبيا و باقلي و ماش و عدس در يکي از دو سوراخ بالاي کام و اين بيشتر کودکان شيرخواره را افتد. (يادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-----------------------
اين مطلب رو هم تو سرچ پيدا كردم : « پیرزنی هست در منطقه ری در تهران که هنوز هم زنده هست و بهش می گن تل گیر ! این پیرزن چیزهای عجیبی از بینی آدم در میاره در ازای صد تا تک تومنی ! با لمس کردن اطراف بینی اجسامی مثل استخوان مرغ , پوست تخمه , خرده های غذا و .... »
از علائم ديگه اي كه ميشه براي اين بيماري نام برد : سردرد ، تهوع ، اسهال و استفراغ ، تب ، بي اشتهايي و ...
تا اونجايي هم كه من شنيدم اين كار رو فقط زنان انجام مي دهند و اين كار را پيش از مرگ به عروس (فقط عروس نه دختر ! دليلش رو هم اوجاق بودن خود مطرح مي كنند ! كه من نمي دونم اين يعني چي!!!) ياد مي دهند . مثلاً عروس همون زهرا خانم كه گفتم هنوز به اين كار مشغوله ولي با توجه به اعتقادات مذهبي كه داره از پذيرفتن آقايون و پسراني كه به سن بلوغ رسيده اند معذور است!
2 تا راهكار براي كساني كه اين مشكل رو دارند شنيدم (براي جاوگيري از گير كردن ذرات در اين حفره ها):
1) ريختن زردة تخم مرغ در بيني ( يك زرده ، نصف در سراخ راست و نصف در سوراخ چپ ) ، پس از ريختن زرده به حلق ريخته ميشه كه از اينكار نبايد جلو گيري كرد و نبايد آنرا بيرون ريخت ، كمي آب پز كردن تخم مرغ در آب جوش به نحوي كه زرده به صورت عسلي در بياد بهتره . (بنازم به اين حاقظه اينا رو از 5 سالگي يادمه!)
2) مكيدن يك بند انگشت كرة حيواني صبح به صبح بصورت ناشتا به مدت يك ماه البته من روش اول رو در بچگي امتحان كردم و مدتي جواب داد ولي نه دائم ، روش دوم به گفته اونهايي كه تست كردن بهتر جواب ميده (من چون از كره بدم مياد امتحان نكردم) و اثر طولاني تري داره ولي انجام هر دو رو توصيه مي كنم . بهترين روش پيشگيري هم آرام غذا خوردن و جويدن كامل غذا و جدا كردن كامل اضافات خوراكي مانند : تيغ ماهي ، هسته ميوه ها و ... و سپس بلعيدن آن است . فكر مي كنم اين نوشته بازديد زيادي داشته باشه و چون خيلي از افراد به اين مشكل دچار مي شن از كساني كه در مورد اين مشكل اطلاعات دارند و كساني رو ميشناسن كه تل گير هستن يا راهكاري براي رفع اين مشكل دارن خواهش مي كنم آدرس ، تلفن (درمانگران) و دانسته هاي خود را اينجا مطرح كنند.