پنج‌شنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ |  عضویت / ورود

اگر من حاج آقا (روحانی) بودم... (۱۲ نکته ویژه یک امام جماعت مسجد)


اگر کلمه «مسجد» را در آفتابگردان جستجو کنید، متوجه می‌شوید که یکی از دغدغه‌های من به عنوان یک مسجدی (که ۲۱ سال است که موهایش را در مسجد سفید کرده و اگر روزی حداقل یک بار مسجد نرود افسرده می‌شود) داشتن مساجدی آباد است.

با توجه به اینکه هفته گذشته روز جهانی مسجد بود و این روزها که محرم نزدیک است، مبلغین آماده می‌شوند که برای تبلیغ به شهرها بروند، گفتم نکاتی را برای امامان جماعت مساجد مطرح کنم؛ شاید مفید فایده باشد.

ابتدا نگاهی داشته باشیم به برخی مطالب سال‌های گذشته که به خصوص مطلب اول حاوی نکاتی است که رعایت آن‌ها در این روزها مهم‌تر شده است:

- ده نکته که در برگزاری مجالس مذهبی باید به آن‌ها توجه شود

- نکاتی که بهتر است مساجد در هنگام افطاری دادن در ماه رمضان رعایت کنند

- بصیرت! (چند جمله‌ای در باب جهاد اقتصادی)

- نکاتی که باید در معماری مساجد در نظر گرفته شود

- کانون‌های فرهنگی مساجد، جای خوبی برای شروع تدریس و مدرس شدن

- پیشنهادی به نوجوانان و جوانانی که دوست دارند «مذهبی اصولی» بار بیایند

- masjedidea.ir ؛ سایتی ویژه مسجدی‌ها (+فراخوانی جهت کمک به ساخت یک مسجد)

- مسجد کالا؛ نیازمندی‌های مساجد / سایتی که مسؤولین مساجد به آن نیاز خواهند داشت

- روانشناسی نماز جماعت ۱

- روانشناسی نماز جماعت ۲

 

و اما، در این سال‌ها که به صدها مسجد در شهر خودمان و شهرهای مختلف کشور رفته‌ام، افسوس‌های فراوانی از کم‌کاری‌های ائمه جماعات در دلم انباشته شده است که دوست دارم در قالب نکاتی بیان کنم؛ شاید که خداوند خواست و مؤثر افتاد:

https://img.aftab.cc/news/98/imam_jama-at.jpg

اگر من امام جماعت بودم:

۱- هر روز به نمازگزاران می‌گفتم: «مردم! مطالعه کنید!»

من اگر امام جماعت بودم، هر روز در بین نماز بلند می‌شدم و اگر حتی نمی‌خواستم کتاب‌های مختلف را معرفی کنم، فقط به همین یک جمله اکتفا می‌کردم که «مردم! مطالعه کنید! مردم! خواهش می‌کنم مطالعه کنید! التماس می‌کنم مطالعه کنید!» همین! و بعد نماز بعدی را شروع می‌کردم.

باعث افسوس فراوان است که ما مردمی داریم که حاضرند ساعت‌ها مقابل تلویزیون انواع برنامه مسخره (از امثال مهران مدیری و مهران غفوریان و دیگر مسخره‌های تلویزیون) را ببینند و یا ساعت‌ها درباره مباحث تهوع‌آور مثل سیاست، اقتصاد و ... بحث کنند اما اینقدر با مطالعه بیگانه باشند!

دلیل این موضوع شاید این باشد که مردم ما لذت «دانستن» را نچشیده‌اند. هیچ کس نیامده است برای مردم عادی «لذت» را تعریف کند. آن‌ها نمی‌دانند که مقبول‌ترین تعریف حقیقی لذت در میان دانشمندان، «ارتقاء از یک سطح دانایی به سطح بالاتر» است.

من وقتی در کلاس‌ها مثلاً کمی از نجوم یا همین درس‌های رشته کامپیوتر صحبت می‌کنم به طوری که افراد بفهمند که چه می‌گویم، احساس می‌کنم تمام وجودشان را لذت فرا گرفته. بعد، ناگهان بحث را قطع می‌کنم و می‌پرسم: از اینکه این چیزها را دانستید لذت بردید نه؟ می‌گویند: خیلی! بعد، می‌گویم: پس تلاش کنید که بیشتر بدانید که بیشتر لذت ببرید...

با کمال تأسف باید اعلام کنم که بسیاری از روحانیون ما «تک-خوری» می‌کنند! آن‌ها خودشان هر روز مطالعه می‌کنند و لذت می‌برند و جوان می‌مانند و طول عمر پیدا می‌کنند اما هیچ وقت راز این لذت‌ها را به مردم نمی‌گویند! آن‌ها به مردم نمی‌گویند که اگر می‌خواهید مثل ما از زندگی لذت ببرید، باید مطالعه کنید و بیشتر بدانید.

و اینکه: من هر روز مردم را تشویق به تحصیل در رشته‌های مختلف می‌کردم. همانطور که در مطلب «بزرگ‌ترین مشکلی که شبکه‌های اجتماعی مانند تلگرام ایجاد می‌کنند: پراکنده‌خوانی!» گفتم، مطالعه موردی و پراکنده‌خوانی هیچ لذتی ندارد! شما وقتی یک یا چند رشته که علاقه دارید را به طور آکادمیک مطالعه کنید (فقط برای لذت دانستن و نه برای مدرک) آن وقت می‌فهمید چقدر مطالعه و دانستن لذت‌بخش است؛ طوری که حاضرید هر چقدر که خواستند بپردازید که کسی این لذت را از شما نگیرد.

پس: تشویق مردم به تحصیل در رشته‌های مختلف (از علوم قرآن و حدیث تا روانشناسی تا رشته‌های مهندسی تا فیزیک تا زبان‌های مختلف خارجی مانند عربی، انگلیسی و...) و اگر کسی توان تحصیل نداشت، تشویق به مطالعه اصولی و بر اساس یک «سیر مطالعاتی».

مطالب مرتبط با این نکته:

- پیشنهاد برای فارغ التحصیلان: در رشته‌های دیگر تحصیل کنید!

15 کاری که قبل از 20 سالگی باید انجام دهید

۲- دعاها و اذکار و آیات را ترجمه می‌کردم

باعث تأسف فراوان است که مسجدی‌هایی داریم که ۵۰ سال است که می‌روند مسجد اما اگر بگویی آیه «إنّ اللهَ و ملائکته یُصلّون علی النّبی...» که روزی حداقل چهار بار می‌شنوی یا «اللهم کن لولیک...» را ترجمه کن، او نمی‌تواند! آن‌ها اصلاً نمی‌دانند دارند چه می‌گویند و از خدا چه می‌خواهند!

شخصاً معتقدم که یکی از دلایل سست‌ایمان بودن برخی از مردم (که با یک بالا و پایین شدن قیمت‌ها ممکن است تمام اعتقادات خود را فراموش کنند) عدم آشنایی آن‌ها با زبان عربی و عدم درک صحیح از آیات و ادعیه‌ای است که هر روز می‌خوانند!

یک روحانی باید معنی این مفاهیم را به مردم منتقل کند و چه بسا مردم را تشویق به یادگیری زبان عربی حداقل در سطح ترجمه آیات و دعاها کند. (من در یک مطلب مجزا در مورد اهمیت آشنایی همه مردم با زبان عربی صحبت خواهم کرد و البته در مطلب «۱۵ کاری که قبل از ۲۰ سالگی باید انجام دهید» به اهمیت این موضوع تأکید کرده‌ام)

اگر مردم با زبان عربی آشنا باشند و مثلاً دمِ ظهر از رادیوی مسجد بشنوند که قاری مثلاً آیات آخر سوره منافقون را می‌خواند:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿۹﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد اموال شما و فرزندانتان، شما را از ياد خدا غافل نگرداند و هر كس چنين كند از زيانكاران است (۹)
وَأَنْفِقُوا مِنْ مَا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِي إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُنْ مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۱۰﴾
و از آنچه روزى شما گردانيده‏ ايم انفاق كنيد پيش از آنكه يكى از شما را مرگ فرا رسد و بگويد پروردگارا چرا تا مدتى بيشتر [اجل] مرا به تاخير نينداختى تا صدقه دهم و از نيكوكاران باشم (۱۰)
وَلَنْ يُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿۱۱﴾
و[لى] هر كس اجلش فرا رسد هرگز خدا [آن را] به تاخير نمى‏ افكند و خدا به آنچه مى ‏كنيد آگاه است (۱۱)

مگر می‌شود این‌ها و صدها آیه دیگر که هر روز از بلندگوی مساجد پخش می‌شود را اشخاص بشنوند و بفهمند و واکنش نشان ندهند؟ مردم ما فعلاً به آن قرآن خواندن به دید یک صدای زیبا (و نه مفهوم زیبا) نگاه می‌کنند!

اگر بر عربی و زیبایی‌های این زبان مسلط باشند، متوجه می‌شوند که انصافاً این آیات اگر بر کوه نازل شود، کوه خاشع می‌شود! گاهی یکی از این آیات را که انسان می‌شنود احساس می‌کند مغزش از عظمت آیه از پردازش ایستاد، پاهای انسان خم می‌شود!

۳- در هر نماز یک سوره متفاوت می‌خواندم و قبل از شروع نماز معنی آن را توضیح می‌دادم

تصور کنید، یک انسان ۵۰ سال به نماز جماعت می‌رود. در این پنجاه سال او هر روز سه چهار سوره مثل توحید و عصر و کوثر و حمد را مرور می‌کند! چرا ما نباید از این وقت‌های ارزشمند استفاده کنیم؟

چه می‌شد اگر امام جماعت مثلاً تا یک هفته یا حتی یک ماه سوره اول نماز را «سوره همزه» می‌خواند و قبل از نماز هم ابتدا معنی آن را می‌گفت که نمازگزاران بفهمند که قرار است چه بگویند. آنقدر این سوره را تکرار می‌کرد تا مردم حفظ شوند؛ سپس به سراغ سوره دیگری می‌رفت... با همین ترفند ساده که من خودم استفاده می‌کنم و در مطلب «یک روش ساده برای حفظ قرآن» توضیح داده‌ام، فعلاً قریب به ده جزء از قرآن را حفظ شده‌ام. سوره‌های کوچک انتهای قرآن را می‌توان به راحتی با این ترفند به حفظیات مردم افزود. (بگذریم که مایه شرمساری است که بسیاری از روحانیون ما جزء سی‌ام قرآن را هم حفظ نیستند:( این درد‌ها را کجا باید گفت؟ گاهی ما نمی‌فهمیم «خدا» یعنی چه! «این قرآن سخن خداست» می‌فهمیم یعنی چه؟ اگر می‌فهمیدیم همه کارهایمان را تعطیل می‌کردیم و فقط به این سخنان می‌پرداختیم. اگر یک روحانی قرآن را حفظ نباشد و مثلاً یک مهندس کامپیوتر یا معماری و... حفظ باشد، آیا همه روحانیون نباید از خجالت آب شوند؟)

۴- بین دو نماز روزی یک حکمت از نهج‌البلاغه را می‌خواندم و از مردم می‌خواستم که تا فردا در مورد آن فکر کنند

من در مورد نهج‌البلاغه در سایت به اندازه کافی صحبت کرده‌ام؛ واقعاً حیف این کتاب که اینطور مهجور مانده. چقدر خوب می‌شد که امام جماعت یک مسجد، شروع می‌کرد از ابتدا تا انتهای این کتاب یا کتب دیگر مثل صحیفه سجادیه و... را شبی چند دقیقه از رو می‌خواند و ترجمه می‌کرد و از آن مهم‌تر اینکه سؤالاتی از آن احادیث مطرح می‌کرد و از مردم می‌خواست که در مورد آن تا فردا فکر کنند...

۵- مردم را از پیری می‌ترساندم!

پیری یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های هر جامعه‌ای است. اگر مردم خود را برای پیری آماده نکرده باشند، نه تنها خودشان، بلکه بیشتر از خودشان، اطرافیان را با چالش‌های انصافاً بزرگ روبه‌رو می‌کنند.

من در مطلب «برای دوران پیری خود برنامه ریزی کرده‌اید؟» در مورد چالش‌ها و راهکارهای مرتبط با پیری صحبت کرده‌ام. باید به مردم گفت که اگر تا چهل سالگی به صفات نیک عادت نکنید، دیگر بعد از آن، تغییر ممکن نیست و یا به سختی ممکن است. اگر شخص خود را برای پیری آماده نکند، ممکن است حداقل ۲۰ سال را با نگاه به در و دیوار و گیر دادن به این و آن طی کند و مغز او نیز به خاطر عدم استفاده هر روز بیشتر افت می‌کند تا اینکه آلزایمر و امثالهم به سراغش بیاید و وبال خودش و دیگران شود. اما پیرمرد و پیرزنی که خود را برای پیری آماده کرده‌اند، می‌شوند امثال پرفسور حسابی‌ها که تا شب قبل از مرگ، کتاب آموزش زبان آلمانی را مطالعه کند و بعد بخوابد... (مطلب مرتبط: ناگفته‌های «ایرج حسابی» از پدرش، پرفسور حسابی)

۶- به پیرمردها امید و انرژی می‌دادم!

ممکن است یک امام جماعت بگوید که مسجدهایی که ما می‌رویم پر است از پیرمرد و پیرزن، و دیگر این‌ها این چیزها را درک نمی‌کنند... اما من معتقدم حتی پیرمرد و پیرزن‌ها را هم می‌توان با پیگیری و تکرارِ خواهش، به سمت سواد و فعالیت‌های مفید سوق داد (به قول استاد قرائتی، به پیرزن می‌گوییم قرائتت را درست کن. می‌گوید: از ما گذشته، پیر شده‌ایم، یاد نمی‌گیریم. اما اگر به او بگویی اگر قرائتت را تا فردا درست کنی، یک سفر حج می‌بریمت، او تا فردا بهتر از یک جوان قرائت را یاد می‌گیرد! این بهانه‌ها برای یک انسان با این همه عجایب در خلقتش هرگز پذیرفته نیست). به طور مثال امام جماعت می‌تواند آن‌ها که سواد کافی ندارند را تشویق به کلاس‌های سوادآموزی کند. آن‌ها که سواد دارند را تشویق به ادامه تحصیل کند. یک پیرمرد که در یک مدرسه یا دانشگاه مشغول تحصیل شود، می‌تواند الگوی خوبی برای نوجوان‌ها و جوانان باشد. اگر با تحصیل واقعاً مشکل دارند، می‌توان آن‌ها را تشویق به انجام یک سری کارهای ساده کرد تا از بیکاری خارج شوند؛ که بیکاری بلای جان همه انسان‌هاست؛ به طور مثال می‌توان هنرهایی مثل زنبیل‌بافی و امثالهم را بین آن‌ها رواج داد.

فراموش نکنیم که پیرمرد و پیرزنی که وبال یک خانواده باشد، تمام جوانان و نوجوانان آن خانواده را عذاب می‌دهد و چه بسا تمام آن‌ها را عصبی و عصبانی می‌کند و این در کل جامعه تأثیر منفی می‌گذارد. گاهی برای درمان اعصاب خرد یک خانواده باید آن پیرهای خانواده را درمان کرد.

۷- فرهنگ کار را ترویج می‌دادم

اکثر ما ایرانی‌ها انصافاً انسان‌های تنبل و بی‌خیالی هستیم. ما در حالی که می‌توانیم ده‌ها کار مفید انجام دهیم، ساعت‌ها وقتمان را بیکار می‌گذرانیم و یا به کارهای بی‌فایده مشغول می‌شویم و فکر می‌کنیم که داریم تفریح می‌کنیم.

ما باید یاد بگیریم که تا جایی که توان داریم باید کار مفید انجام دهیم. در یک نگاه دنیایی، دنیای امروز دنیای کار و تلاش است. کشوری که تنبلی کند، زیردست خواهد بود. و در یک نگاه اخروی، دنیا مزرعه آخرت است. ما هر چقدر این دنیا بیشتر کار مفید انجام دهیم، در آخرت اوضاع بهتری خواهیم داشت.

ما می‌توانیم کارهای مختلف را با هم انجام دهیم تا فواصل خالی در اوقاتمان به طور بهینه پر شود. به طور مثال یک خانواده یاد بگیرد که در کنار همه کارهایش، چند کندوی زنبور عسل نیز در بالای پشت بام خانه‌شان قرار بدهد و عسل تولید کند. یک نفر علاوه بر کار اصلی‌اش یک باغ کوچک داشته باشد و زراعت کند. یک نفر در کنار همه کارهایش به هنرهای مختلف (خطاطی، معرق، نقاشی، تذهیب و...) بپردازد و خلاصه همه یاد بگیرند که اصلاً ده دقیقه بیکار نشستن برایشان عیب باشد.

۸- روضه‌ها و روایات را از رو می‌خواندم

یکی از ضعف‌های ما در مجالس مذهبی، عدم ارجاع مردم به منابع اصلی و قدیمی است. ما یک روضه را از منبع دست دهم حفظ می‌کنیم و می‌آییم با تغییراتی که خودمان به آن اضافه می‌کنیم آن را برای مردم می‌خوانیم! اما اگر به بزرگانی مانند رهبر معظم دقت کنیم، ایشان با آن عظمت علمی، باز هم روایات و مقتل‌ها را از رو می‌خوانند و همین باعث می‌شود که روضه‌هاشان بسیار بسیار جانسوزتر باشد.

به قول استاد قرائتی، وقتی یک کتاب دست سخنران باشد و از روی آن بخواند، اعتماد مردم بسیار بسیار بیشتر جلب می‌شود و اینطور فکر نمی‌کنند که او دارد چیزهایی هم خودش به موضوع اضافه می‌کند و بعد، این یک مجوز بشود که هر طور خواستیم وقایع را نقل کنیم و این تحریف‌ها بعداً صدمه جبران‌ناپذیر به دین و یا آن واقعه بزند.

مقاتلی مانند لهوف و... بسیار دقیق و جذاب هستند و اگر بتوان آن‌ها را خط به خط خواند و ترجمه کرد، بسیار اشک‌آورتر از این است که بخواهیم خودمان با داستان بازی کنیم تا اشک‌آور شود.

۹- برای مردم تذکرة الأولیاء می‌گفتم که تأثیر فراوان دارد

شاید هیچ چیز به اندازه شنیدن شرح حال بزرگان نمی‌تواند در مردم تأثیرگذار باشد. کتاب‌های تذکرة الأولیاء، فراوان هستند. می‌توان از آن‌ها برای تشویق مردم به پیشرفت در دین و اخلاق و... بهره برد. می‌توان روزی یک یا دو داستان در بین دو نماز مطرح کرد. مردم عاشق داستان‌های واقعی هستند...

۱۰- نظم می‌داشتم...

یکی از دلایل خلوت بودن یک مسجد، امام جماعت آن است. مثلاً اگر یک امام جماعت قرائت صحیحی نداشته باشد، معمولاً نمازگزاران به مسجد دیگری می‌روند. اما نظم امام جماعت نیز عامل مهمی در جذب نمازگزاران است. امام جماعتی که هر وقت بخواهد و با تأخیر زیاد بیاید و یا یک روز بیاید و یک روز نیاید، بدون اینکه اطلاع‌رسانی کرده باشد، همه این‌ها باعث می‌شود امثال من که می‌توانیم به مساجد مختلف برویم، آن مسجد را انتخاب نکنیم چون احتمال دارد امام جماعتش نیاید.

من اگر امام جماعت بودم، ده دقیقه قبل از اذان حتماً در مسجد می‌بودم و اگر نمی‌توانستم بیایم حتماً یک روحانی دیگر را به جای خودم می‌فرستادم (نه مثل آن روحانی که دو سه روز پیش یک طلبه تازه‌کار را فرستاده بود که علاوه بر اشتباهات فراوان در قرائت، ذکر رکوع را «سبحان ربی الاعظیم و بحمده» می‌گفت! با آهنگ «أعلی»! بعد از نماز به او گفتم: عزیز، همین امشب قرائت کل نمازت را به یک قاری کاربلد عرضه کن!) و یا یکی از نمازگزاران که قرائت و تدین کافی می‌داشت را به مردم به عنوان جایگزین معرفی می‌کردم که اگر من نیامدم یا دیر آمدم نماز حتماً به موقع و با نظم برگزار شود. (نشان به آن نشان که ما در حال طراحی سیستمی هستیم ویژه مساجد که از طریق آن می‌توان حضور یا عدم حضور امام جماعت مسجد را به نمازگزاران اطلاع‌رسانی کرد و همینطور اگر یک روحانی فرصت داشت می‌تواند مسجدی که امام جماعتش امروز نمی‌آید را انتخاب کند و آن روز به آن مسجد برود و نماز را برگزار کند و خیلی امکانات دیگر...)

و در مسجد نیز نظم را حاکم می‌کردم. وقتی وارد یک مسجد می‌شوی و می‌بینی صف‌ها همه بی‌نظم، بدون انسجام با کلی فضای خالی در بین صفوف مشاهده می‌شود (که گاهی بعد از نماز تازه اعلام می‌کنند که اتصال خانم‌ها درست نبود، دوباره نمازشان را بخوانند!!!)، آیا چیزی جز کم‌کاری و بی‌خیالی امام جماعت به ذهن می‌آید؟

۱۱- جوانان پاک‌تر را امام جماعت می‌کردم

یکی از راه‌هایی که تأثیر فراوان در حفظ پاکی جوانان دارد، این است که آن‌ها را در مسؤولیت‌هایی بگماریم که احساس کنند اگر پاک نباشند آن مسؤولیت شایسته آنان نیست. من خودم زمانی که نوجوان بودم، اگر به طور مثال بچه‌های مسجد را اردو می‌بردیم، خودم امام جماعت می‌شدم و نماز جماعت برپا می‌کردیم. همیشه این در ذهنم بوده و حتی هنوز هست که اگر من اهل گناه باشم، آن وقت دیگر نمی‌توانم امام جماعت بشوم. این ترفند می‌تواند برای جوانان پاک‌تر همه مساجد به کار گرفته شود. اگر من امام جماعت می‌بودم، نوجوانانی را که به اندازه کافی بزرگ شده‌اند (مثلاً ۱۷ سال به بالا) و قرائت آن‌ها را در کلاس‌های قرآن مسجد تصحیح کرده‌ایم، به عنوان امام جماعت جایگزین تعیین می‌کردم و حتی عمداً گاهی نماز جماعت نمی‌آمدم و از هیأت امناء می‌خواستم که فلان نوجوان جلو بایستد و پشت سرش نماز بخوانید...

نوجوانی که در محل به عنوان امام جماعت موقت معرفی شود حتماً برای خودش یک گارد در برابر گناهان تعریف خواهد کرد و به هر کاری دست نمی‌زند و کم‌کم چه بسا دیدی که از این طریق او نیز طلبه شد و اگر هم نشد، حداقل از پاک‌ترین جوانان محله خواهد ماند.

۱۲- پایه‌های دینی مردم را محکم می‌کردم

متأسفیم که مردم ما هنوز پاسخ سؤالات اساسی زندگی خود را نمی‌دانند اما صدها حکم درباره مسائل بی‌ارزش‌تر برای آن‌ها گفته شده است...

- آیا اگر از مردم بپرسیم «اصلاً چرا باید دین داشت؟» آیا می‌توانند یک پاسخ علمی که همه را قانع کند ارائه دهند؟ (مطلب مرتبط: اگر در زندگی یک Oracle نداشته باشیم، چه می‌شود؟)

- آیا اگر از مردم بپرسیم «از بین این همه دین، چرا باید دین اسلام را پذیرفت؟» آیا پاسخی خواهند داشت؟ (مطلب مرتبط: یک راه ساده برای کشف برتر بودن اسلام نسبت به ادیان دیگر)

- آیا اگر از مردم بپرسیم «چرا خداوند به آن عظمت همراه با ملائکه دائماً دارند بر پیامبر صلوات می‌فرستند و ما را هم دستور می‌دهند که دائماً بر پیامبر صلوات بفرستیم؟» آیا یک پاسخ مفید ارائه خواهند کرد؟ و اصلاً مهم‌ترین سؤال بشر را بپرسیم: هدف از خلقت ما چه بوده؟ شما الان که صبح بیدار می‌شوید تا شب با چه هدفی زندگی می‌کنید؟ آیا جوابی خواهیم شنید؟ (مطلب مرتبط: چه هدف والایی برای خود در زندگی داشته باشیم؟)

- آیا اگر از مردم بپرسیم «اصلاً از نظر علمی چرا نباید گناه کنیم؟ فقط به این خاطر که جهنم نرویم؟ خدا ناراحت نشود؟» آیا آن‌ها می‌دانند که دلیل اصرار دینشان بر گناه نکردن چیست؟ اصلاً تعریف «گناه» از نظر علمی چیست؟ (مطلب مرتبط: موفقیت در دین و دنیا: مقاله دوم: تکلیف خود را با دین مشخص کنید؛ وگرنه...)

- آیا اگر از مردم بپرسیم «دین چطور می‌تواند موفقیت شما در دنیا و آخرت را تضمین کند؟» آن‌ها می‌توانند این دو مقوله را به هم ربط بدهند و جوابی پیدا کنند؟ اصلاً آیا مردم می‌دانند «موفقیت چیست؟ موفق کیست؟» آیا مهران مدیری، رامبد جوان و امثالهم موفق هستند؟ (مطلب مرتبط: موفقیت در دین و دنیا: مقاله اول: مثبت‌اندیشی شرط اول در موفقیت)

- آیا مردم ما می‌دانند خرافه از نظر علمی چه بلایی سر دین‌داری آن‌ها می‌آورد؟ (مطلب مرتبط: در ۱۵ دقیقه (فایل صوتی) با رفتار خرافی اسکینر آشنا شوید)

- آیا مردم ما می‌دانند که «از نظر علمی چرا آن‌ها که چاق‌تر هستند زودتر عصبانی می‌شوند اما آن‌ها که لاغرتر هستند معمولاً دیر عصبانی می‌شوند؟» آیا فقط گفته‌ایم که خشم کلید همه گناهان است؟ یا کلیدی علمی برای فروکش کردن خشم نیز ارائه کرده‌ایم؟ آیا مردم ما می‌دانند که از نظر علمی چرا لاغرها راحت‌تر برای نماز شب بیدار می‌شوند اما چاق‌ها سخت‌تر؟ آیا مردم ما می‌دانند که هر شخصی باید به روش خاص خود به خدا (حالت تعادل) برسد؟ یا ما برای همه مردم یک نسخه واحد تجویز می‌کنیم؟ (مطلب مرتبط: آشنایی با موضوع مهمی به نام «مزاج» در نیم ساعت)

- آیا ما مردم را با وسواس فکری-عملی (یا OCD) آشنا کرده‌ایم؟ و می‌دانیم که طبق پژوهش‌ها، دین، مهم‌ترین عامل ایجاد OCD در مردم است؟ آیا راهکارهای علمی برای اینکه مذهبیون به وسواس دچار نشوند ارائه می‌کنیم؟ (مطلب مرتبط: چه چیزهایی باعث می‌شود انسان تیک عصبی بگیرد؟) (مطلب مرتبط: وقتی بیماری وسواس فکری و سوء ظن با بیماری افسردگی ترکیب شود!)

- آیا جوانان ما می‌دانند که دین چه نقشی در پولدار شدن آن‌ها و رسیدن به رؤیاهایشان دارد؟ آیا آن‌ها می‌دانند که یک دین‌دار می‌تواند بسیار سریع‌تر از بقیه به آرزوهایش برسد؟ و اصلاً دین آمده که ابتدا دنیای مردم را آباد کند و اگر آباد شد، آخرتشان آبادتر خواهد شد؟ آیا جوانان ما می‌دانند که «از نظر علمی خمس و زکات دادن چه نقشی در ایجاد دنیای بهتر برای آن‌ها دارد؟» (مطلب مرتبط: چگونه خودمان را راضی کنیم که خمس بدهیم؟) (مطلب مرتبط: الهي، الپــــــول! [اندر حكايت "پول بهتر است يا ثروت"!])

- آیا ما بزرگی خداوند را به مردم نشان داده‌ایم که دیگر آمریکا را بزرگ نبینند؟ مشکلات را بزرگ نبینند؟ چگونه؟ (مطلب مرتبط: دنیا چقدر بزرگ است؟)

- آیا ما تلاش کرده‌ایم که یک برنامه خوب طبق دستورات دین برای روح و جسم مردم و با توجه به تجربیات بزرگان دین، آماده و به آن‌ها معرفی کنیم که با آن زندگی کنند و از زندگی لذت ببرند؟ آیا یک کتاب پیشنهادی برای زندگی دینی وجود دارد؟ (مطلب مرتبط: یک روز من از صبح تا شب چطور می‌گذرد؟)

- آیا مردم ما می‌دانند که چرا باید بر امام حسین اشک بریزند؟ آیا فقط چون مرگ آن حضرت و یارانش جانسوز بود؟ سوخته شدن یا پودر شدن صدها انسان در یک حمله شیمیایی جانسوزتر نیست؟ آیا آن‌ها می‌توانند بین «لذت گریه بر امام حسین» و «دلیل گریه بر امام حسین» فرق قائل شوند؟ یا اینکه همه منتظرند که محرم بیاید که خانواده‌ها بعد از مدت‌ها به بهانه نذری هم که شده دور هم جمع شوند و لباس‌های نو و زیبایشان را به رخ بکشند و خلاصه، کیف کنند؟ (مطلب مرتبط: چرا ما بر امام حسین (علیه السلام) گریه می‌کنیم؟)

- آیا اگر از دختران و زنان محجبه ما بپرسید «چرا باید حجاب داشته باشیم؟» چیزی جز این خواهند گفت که «چون خدا گفته»؟ (مطلب مرتبط: چرا باید حجاب داشته باشیم؟)

- و ده‌ها سؤال اساسی و بنیادین بی‌پاسخ‌مانده که به نظر من وظیفه اصلی روحانی و امام جماعت یک مسجد پاسخگویی به این سؤالات است. اگر مردم نتوانند به طور علمی و دقیق به این سؤالات پاسخ دهند، بیدی می‌شوند که با یک باد ساده به طرف دیگری متمایل می‌شوند. یک فشار اقتصادی، یک تهاجم فرهنگی از طرف ماهواره و اینترنت و ایجاد چهار تا شبهه بچگانه و... کافی‌ست تا نه تنها نماز و روزه و دین را کنار بگذارند، بلکه چند میلیون زن مسلمان به راحتی حجاب خود را فراموش کنند و بلکه با آرایش‌های فجیع در یک مملکت اسلامی ظاهر شوند! دلیل این رفتارها چیزی جز این است که بانیان دین نتوانسته‌اند دین را از نظر علمی و منطقی برای مردم تشریح کنند تا دین با گوشت و خون آن‌ها آمیخته شود؟

 

فراموش نکنیم که کسی که به لباس روحانیت ملبس می‌شود، وظیفه‌ای بسیار سنگین بر دوش او خواهد بود که ایجاب می‌کند لحظه‌ای از عمر آن روحانی بیهوده تلف نشود و دائم در حال تلاش برای رفع ابهامات مردم و تقویت اعتقادات آن‌ها باشد و این فقط در سایه مطالعات فراوان در زمینه‌های مختلف (و نه فقط کتاب دینی) ممکن است.

این‌ها بخش کوچکی از دردهای فراوانی بود که در این سال‌ها در سینه جمع کرده‌ام...

موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند


[ارسال شده در مورخه : یکشنبه، 10 شهریور، 1398 توسط Hamid]
[ #مطالب مذهبی، قرآنی و فرهنگی]



بازدیدها از این مطلب: 7160 بار   امتیاز متوسط :   تعداد آراء: 1   امتیاز دهید:

نظرات طرح شده

نام: [ کاربر جدید ]
ایمیل:

نظر:


اجازه استفاده از تگهای HTML را ندارید


جمع عدد 11 با 15 را در كادر زیر وارد نمایید:
(این كار برای جلوگیری از فعالیت موتورهای اسپمر است)


* توجه: نظر شما بعد از بررسی، نمایش داده خواهد شد.

Alireza_karbasi                توسط Alireza_karbasi در مورخه : یکشنبه، 10 شهریور، 1398(لینک نظر)
فوق العاده عالی بود


[ ارسال جوابیه ]


رهبر بختیاری (امتیاز : 0)(لینک نظر)
توسط رهبر بختیاری در مورخه : دوشنبه، 11 شهریور، 1398
با سلام
مطالب کاملاً علمی، واقعی و منصفانه بیان شده.
مثل سایر مطالب عالی و خواندنی بود.
موفق باشید ان‌شاءالله


[ ارسال جوابیه ]

    Hamid (امتیاز : 1)
    توسط Hamid در مورخه : دوشنبه، 11 شهریور، 1398
    سلام،
    حاج آقا بختیاری عزیز،
    من این انتظار رو از شما دارم که مثل بقیه مطالب که دلسوزانه بین روحانیون و طلبه‌ها پخش کردید، این مطلب رو هم بین عزیزانی که تأثیر خواهند گرفت پخش کنید... (البته که قبلش عزیزان باید توجیه بشن که بنده چه نیت و سابقه‌ای دارم که برچسب زده نشه...)
    بی‌نهایت ممنون از شما روحانی دلسوز و دوست‌داشتنی


    [ ارسال جوابیه ]


esi                توسط esi در مورخه : دوشنبه، 11 شهریور، 1398(لینک نظر)
خب شما که چنتا رشته رو تجربه کردید. اینم روش .برید الاهیات هم بخونید


[ ارسال جوابیه ]

    Hamid (امتیاز : 1)
    توسط Hamid در مورخه : دوشنبه، 11 شهریور، 1398
    این رشته علوم قرآن و حدیث که می‌خونم همون الهیات هست... (رشته الهیات حذف شده و تبدیل به گرایش‌هاش شده... گرایش علوم قرآن و حدیث، همون الهیات قدیم هست)


    [ ارسال جوابیه ]


مجتبی                توسط مجتبی در مورخه : سه شنبه، 12 شهریور، 1398(لینک نظر)
شما حق نداری کار کسایی که دوست نداری مسخره خطاب کنی، شما فقط سلیقه ات فرق میکنه.
دیگران هم که کار شما رو دوست ندارن خوبه بهتون بگن این اقا چقدر کارش مسخره هست؟؟


[ ارسال جوابیه ]

    Hamid (امتیاز : 1)
    توسط Hamid در مورخه : سه شنبه، 12 شهریور، 1398
    لطفاً لیست کلماتی که مجاز هستیم خطاب کنیم و به شما برنمی‌خوره رو ارسال بفرمایید که از اون‌ها استفاده کنیم... چی میل داری عزیزم؟


    [ ارسال جوابیه ]


محمدی (امتیاز : 0)(لینک نظر)
توسط محمدی در مورخه : یکشنبه، 28 مهر، 1398
تذکره الاولیاء‌عطار نیشابوری کتابی مملو از خرافات و مزخرفات است و احوالات دورغ عده ای صوفی و گمراه است .
و بسیاری از کسانی که در انجا نام برده شده اند ولی خدا نیستند بلکه دشمن خدا بوده اند . طریقه تصوف بر خلاف مسلک و مذهب اهل بیت علیهم السلام است .
روحانیت باید مردم با با معارف راستین اهل بیت ع آشنا کند
و از تصوف و صوفی گری بر حذر بدارد.


[ ارسال جوابیه ]