یکی از درسهای این ترم ما «روانشناسی یادگیری» بود. کتابی با همین نام توسط انتشارات پیامنور منتشر شده که اگر کسی مدرس باشد و این کتاب را نخواند به خودش و به شاگردانش و به جامعه خیانت کرده! در هر بخش از این کتاب شما با خواندن آزمایشاتی که دانشمندان روانشناسی بر روی یادگیری انجام دادهاند و نتایج آنها، شگفتزده خواهید شد!
یکی از آزمایشات که بسیار جالب بود را اینجا میآورم:
در سال ۱۹۷۳ دو نفر به نامهای Hyde و Jenkins یک آزمایش جالب انجام دادند (که با جستجوی نام آنها مقاله آنها قابل دریافت است). آنها به دو گروه آزمونی (testee) یک سری واژه یکسان را دادند. اما کار متفاوتی را از دو گروه خواستند. از گروه اول یک کار ساده خواستند (مثلاً به دست آوردن فراوانی هر کدام از واژهها در بین کل واژهها؛ یعنی به طور مثال بگویند واژه «علی» چهار بار وجود داشت، واژه «حسن» سه بار و...) و از گروه دوم یک کار پیچیدهتر (مثلاً از آنها خواستند که نقش هر واژه در جمله را بیان کنند؛ به طور مثال «بود» فعل است، «او» ضمیر است و...)
سپس تکالیف را جمع کردند و از همه آزمونیها یک آزمون Free Recall گرفتند. (یعنی خواستند هر چه واژه از آن واژگان به یاد میآورند را به هر ترتیبی که خواستند روی کاغذ بنویسند...)
قبل از اینکه نتیجه آزمایش آنها را بگویم، باید بگویم که من این آزمایش را دیروز بر روی دو کلاس مختلف در دانشگاه انجام دادم!
- کلاس را به دو گروه تقسیم کردم.
- از آنها خواستم که به هیچ وجه روی دست یکدیگر نگاه نکنند. (و خوشبختانه کاملاً همکاری کردند)
- حدود ۲۰ واژه متنوع (مثلاً: برای، همه، از، علیرضا، حسن، میثم، اژدها، پرنده، تهران، ایران و...) را روی تابلو نوشتم و خواستم که آنها هم روی یک برگه بنویسند.
- بعد، به طوری که گروه دوم نفهمد، یکی یکی بالای سر افراد گروه اول رفتم و از آنها خواستم که جلو هر کلمه، «تعداد حروف آن کلمه» را بنویسند. و همینطور از گروه دوم خواستم که «نقش هر کلمه در جمله» را بنویسند. (برخی افراد اشتباه فهمیده بودند اما اصلاً مهم نیست و حتی مهم نیست که آنها که درست فهمیدند چه نوشتهاند، درست یا غلط؛ مهم این است که کار دوم نیاز به پردازش بیشتری داشته باشد)
- سپس تخته را پاک کردم و همه برگهها را هم جمع کردم.
- بعد، گفتم: حالا یک برگه بردارید و بدون نگاه به دست یکدیگر، هر چه واژه که از آن لیست یادتان میآید بنویسید.
نتایج، چنان جالب بود که موهای تن من سیخ شد!! خودشان هم تعجب کرده بودند که این همه تفاوت وجود داشته!
دقت کنید: این نتایج گروه اول است:
به تعداد واژههایی که به یاد آوردهاند دقت کنید.
حالا، به نتایج گروه دوم نگاه کنید:
در کلاس دوم هم دقیقاً همین ماجرا تکرار شد! جالب است که در کلاس دوم، دخترها گروه اول بودند و پسرها گروه دوم. طبق قاعده، دخترها که گفته میشود حفظیاتشان بهتر است، شکست خوردند و ابتدا خودشان نتیجهگیری کردند که دخترها حافظهشان از پسرها ضعیفتر است! اما رمز این تفاوت در جملهای که آن دو محقق بیان کردهاند نهفته است و ربطی به حافظه و جنسیت و ... ندارد:
نتیجهگیری؟
هید و جنکینز از آزمایش خود نتیجه گرفتند که: ماهیتِ فعالیتِ پردازشی است که یادآوری را تعیین میکند و در دیدگاه تکاملیافتهتر، Levels of Processing (سطوح پردازش) هم مهم میشود؛ یعنی هر چقدر روی یک چیز در هنگام بهخاطرسپاری بیشتر پردازش انجام داده باشید، بهیادآوری آن آسانتر خواهد بود.
این آزمایش و نتیجه آن فوقالعاده است! شما میتوانید با همین یک نکته، یادگیری خود را متحول کنید!
بنابراین، از این پس اگر میخواهید یک چیزی را بعداً بهتر به خاطر بیاورید، هنگامی که دارید آن را به خاطر میسپارید، روی آن کمی پردازش انجام دهید. مثلاً من میخواهم نام Hyde و Jenkins را به خاطر بسپارم، اسمهای آنها را از نظر معنی بررسی میکنم یا مثلاً به هم میچسبانم و Hyd-ro-Jen را میسازم.
حتی روشهایی که در مطلب «چگونه لغات انگلیسی که سخت حفظ میشوند را حفظ کنیم؟ (چند روش که من استفاده میکنم)» پیشنهاد داده بودم هم دقیقاً با همین نظریه قابل توجیه است.
پیشنهاد به مدرسین
پیشنهاد میکنم همه مدرسین این آزمایش که کمتر از ۵ دقیقه طول میکشد را در کلاسها انجام دهند و دانشآموزان و دانشجویان را از نتیجه این آزمایش آگاه کنند. این آزمایش میتواند به آنها در یادگیری بهتر دروس کمک زیادی کند.
موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند