سال ۹۶ هم متأسفانه یا خوشبختانه با مناظرههای زنده همراه بود. من شخصاً خودم با این نوع مناظرهها موافق نیستم؛ مناظرههایی که کم مانده بود یک کاندیدا جرائم رانندگی آن یکی را به یاد خودش و مردم بیاورد!! «آقای فلانی! یادته بچه بودی از چراغ قرمز خیابان جمهوری رد شدی!؟»
فعلاً فرصت نکردهام مناظرههای کشورهای دیگر را بررسی کنم که ببینم آنجا چه میگذرد اما حدس میزنم این، یک الگوبرداری از رسانههای غربی باشد.
هر چند این مناظرهها و کلاً برنامههای انتخاباتی مزایایی دارد (از جمله اینکه انسان از برخی پشتصحنههای رفتارها آگاه میشود) اما من فکر میکنم معایبی که آنها برای جامعه دارد، به مزایایش بسیار میچربد! برفرض که مردم بدانند فلان کاندیدا از فلان موقعیتش یک یا چند سوء استفاده کرده، آیا واقعاً ملاکهای انتخاب آنها این چیزهاست؟
طبق آن اصل روانشناسی مهم، یعنی First Impression یا تأثیر اولیه (که میگوید فقط یکدهم ثانیه طول میکشد تا انسانها در برخورد با یک شخص جدید، در مورد او قضاوت کنند!) میتوان مطمئن بود که تقریباً همه ایرانیها در روز اولی که لیست کاندیداها اعلام شده است، با یک نگاه، در مورد آنها قضاوت کردهاند و در مورد اینکه میخواهند به چه کسی رأی دهند تصمیمگیری کردهاند و این برنامهها هیچ نقشی در تصمیم آنها ندارد! حالا اگر باور ندارید، صبر کنید در روز انتخابات ببینید به چه کسی رأی دادید و ببینید آیا همان کسی هست که روز اول انتخاب کردید یا خیر؟
اگر هم قرار باشد که مردم با این مناظرهها و برنامهها، پشت صحنهها را بدانند، قطعاً برای ۹۹درصد مردم، این دانستهها یک «دانستنی خطرناک» به حساب میآید که من به طور مفصل در مورد این موضوع مهم در مطلب زیر صحبت کردم که اگر نخواندهاید حتماً بخوانید:
دانستنیهای خطرناک یا Dangerous Knowledge
شاید فقط ۱ درصد از افراد جامعه باشند که بتوانند برداشتهای صحیحی از این برنامهها داشته باشند.
من در اینجا در قالب چند نکته، برخی برداشتهای غلطی که ممکن است افراد بگیرند را بیان میکنم و برداشتهای صحیح که یک انسان فهمیده خواهد داشت را هم در کنارش میآورم:
۱- این برداشت، غلط و خطرناک است: همهشان دروغ میگویند!
در یک مسجد بودیم، حاجآقای مسجد بلند شد کمی درباره انتخابات صحبت کند. گفت: الان ما ۶ کاندیدا را در مقابل خود داریم و باید یکی را که اصلح است انتخاب کنیم... یک دفعه یک نفر از همان صف اول (دقت کن: صف اول! که معمولاً فهمیدهترین انسانها قرار دارند) بلند گفت: همهشان مثل هم هستند... (کنایه از اینکه: همه بد هستند)
این جو، جوی است که این روزها تقریباً هر کجا که بحث انتخابات میشود مطرح میشود: همهشان مثل هم هستند، همهشان دروغ میگویند و...
و من متأسفم که بخش اعظمی از این جو را کسانی در جامعه رواج دادند که بر اساس اسلام، وظیفهشان تزریق اعتماد و روحیه خیرخواهی و مثبتاندیشی و عدم سوء ظن به یکدیگر در جامعه اسلامی بود. ما به بهانه اینکه دولت فعلی را دوست نداریم، با بزرگنمایی سیاهیها، بد بلایی به سر جو جامعه آوردیم... حواسمان نبود که اگر مردم عادت کنند که سیاهیها را بزرگ ببینند، دیگر خودمان هم که رفتیم سر کار، هر چقدر تلاش کنیم، نمیتوانیم مردم را متوجه روشناییها کنیم. (یک خروار درد دل در این زمینه دارم که بزنم اما نباید بزنم)
به هر حال، دوست عزیز، اگر دیدی هر کاندیدا حتی آنی که فکر میکردی خیلی پاک است و به او اعتماد داشتی، یک سری نقاط تاریک در کارنامهاش دارد، این نباید باعث شود سریع در مورد همه انسانها قضاوت کنی.
طبق آن اصل انسانساز که میگوید: «هنگام مشاهده عیوب دیگران، به یاد عیوب خود بیفتید»، یک انسان فهمیده، هر وقت این چیزها را میفهمد، سریعاً به خودش نگاه میکند. اگر آن موضوع زشت و ناپسند است، نکند من هم آن عیب را داشته باشم؟ اگر یکی از کاندیداها دروغ گفت و این برای من تنفرانگیز است، پس، من باید مراقب باشم که دروغ نگویم. اگر خوردن بیتالمال برای من و همه باعث نفرت است، پس من نباید جزوهی درسیام را با پرینتر اداره پرینت بگیرم و دهها مثال دیگر...
اگر به غلط، برداشت تاریک نسبت به همه افراد جامعه پیدا کنید، این نگاه، بسیار بسیار خطرناک است که اصلاً اسلام آمده است که چنین دیدگاهی بین مؤمنان رواج پیدا نکند. (جریان قبیله اوس و خزرج و ورود پیامبر به مدینه را بخوانید و ببینید پیامبر چطور بین این دو قبیله که با هم دشمن خونی بودند چنان محبتی را ایجاد کرد که در پذیرایی از مهاجران مکه از هم سبقت میگرفتند!) جامعه اسلامی باید مملو از اعتماد به یکدیگر و مثبتاندیشی باشد. یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیراً مِن الظن... ای کسانی که ایمان آوردهاید، بهشدت از سوء ظن نسبت به یکدیگر بپرهیزید.
ما نباید برای اینکه کاندیدای مقابل را سرکوب کنیم، جو سوء ظن را در جامعه رواج دهیم.
۲- اگر حتی همه خلاف کنند، دلیل نمیشود که شما هم خلاف کنید!
این خطرناکترین تأثیر منفی مناظرهها و فعالیتهای انتخاباتیِ تخریبی است. اینکه در اسلام، بیان و ابزار انجامِ گناه، بزرگتر از خود گناه دانسته شده، به خاطر این است که اگر یکی بگوید من فلان گناه را مرتکب میشوم، قبح آن گناه ریخته میشود و کمکم افراد فکر میکنند حالا که همه آن گناه را مرتکب میشوند، اگر من یک گناه خفیفتر از آن انجام دهم، جایز است! مثلاً شما در جامعه غرب که قرار میگیرید وقتی میبینید همه به انواع گناه آلوده هستند، به مرور انجام برخی گناهان برایتان خیلی عادی میشود. مثلاً وقتی همه دخترها روابط نامشروع دارند و انواع مستکنندهها را سرمیکشند، حالا شما اگر بیحجاب بیرون بروید، آن هم در جامعهای که هیچ کس شما را نمیشناسد، مگر چه میشود!؟ یا اگر پسر باشید، حالا اگر با چهار تا دختر همکلاسی بگویید و بخندید، در قبال آن همه کار غیراخلاقی که آنها انجام میدهند چیزی به حساب نمیآید! اما وقتی در ایران و در یک جو مذهبی هستید، مراقب هستید که یک نگاه به یک تار موی دختر همکلاسی خود نداشته باشید...
حالا: یک کاندیدا بیاید تمام خلافهای آن یکی را از ۳۰ سال پیش تا حالا بریزد روی دایره! خوب، این چه فرقی با بیان گناه خودش دارد؟
اگر مردم بفهمند مثلاً کاندیدای مورد علاقهشان یک زمین با زد و بند به قیمت ارزان از دولت گرفته، خوب، آن اکثریتی که برداشت صحیحی ندارند، در ذهنشان این تفکر جا میافتد که: پس من هم بروم دمِ فلانی را ببینم و از طریق اداره یک زمین در یک منطقه با قیمت ارزان بگیرم!
اما یک انسان فهمیده اینطور برداشت میکند: پس، اگر من چنین کاری را انجام دهم، درست است که فعلاً صدایش درنمیآید و کسی متوجه نمیشود اما اگر شده ۳۰ سال بعد، یک نفر پیدا میشود که آبرویم را با همین گناه ببرد و از همان موضوع علیه خودم استفاده کند و یک روز هم میآید که خدایی که به همه پنهانکاریهایمان آگاه است همهی این (بهاصطلاح) زرنگبازیها را به یادم میآورد.
پس، عزیزم: اگر یک روز متوجه شدی که همه انسانهایی که میشناسی و به آنها اعتماد داری دروغ میگویند یا فلان گناه را مرتکب میشوند، این، هرگز دلیل نمیشود که ارتکاب آن گناه برای تو جایز شود!
دقت کنید که شیطان برای اینکه مقاومت ما در برابر انجام یک گناه را بشکند، زیرکانهترین کاری که میکند این است که اطراف ما را پر میکند از کسانی که آن گناه را مرتکب میشوند! بعد کمکم ناخودآگاه به ذهن من و شما میآید که وقتی همه حتی آن حاج آقای مورد اعتماد من مثلاً پول وام را میگیرد و میگذارد در یک حساب دیگر سودش را میگیرد میدهد قسط وام (کاری که ۱۰۰٪ ربا است) مگر من چُلاقم که نتوانم چنین کاری کنم؟
خیلی جالب است: یک آیه وحشتناک در سوره «ص» داریم که تن من را میلرزاند: این گروه از انسانها که اینطور فریب شیطان را خوردهاند، در قیامت وقتی دیدند جهنمی شدهاند به خدا میگویند: وَقَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَى رِجَالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرَارِ؟ (ما را چه شده است؟ چرا ما آنهایی را که فکر میکردیم از اشرار هستند، نمیبینیم؟) یکی از برداشتها از این آیه همین است که شخص به واسطه صحنهسازی شیطان، فکر میکند اطرافش پر از گناهکار است و به همین بهانه، گناه برایش مجاز میشود و او هم دست به گناه میزند، بعد که به قیامت میرود، میبینید آنها که فکر میکرده گناهکار(شرور) هستند اصلاً وجود خارجی نداشتهاند! (یا اگر داشتهاند الان به دلایلی مثل توبه و جبران گناه، وضعشان خوب است و او در آتش کارهایش گیر کرده)
همین حالا برادر کوچکتر من دارد برای مادر ما تعریف میکند که دیشب در فلان خیابان طرفداران فلان کاندیدا فلان کار خلاف را میکردند. به او گفتم: این ماجرا را جای دیگر تعریف نکن... با بیان همین جمله ساده، او هم در گناه عادی شدن آن خلاف در جامعه سهیم میشود.
۳- مقصر مشکلات زندگی شما دیگران نیستند!
اینکه یک کاندیدا بیاید بگوید بیکاری در جامعه فلانقدر است، یا مثلاً اخبار برود دائم با افراد جامعه صحبت کند و همه بگویند درد اول ما اقتصاد و بیکاری جوانان و امثالهم است، اینها دلیل نمیشود که شما فکر کنید دیگران مشکلات زندگی شما را ایجاد کردهاند و بنابراین دست روی دست بگذارید که همان دیگران بیایند مشکلات را از سر راه شما بردارند!
اینها یک بازی سیاسی و در یک نگاه عرفانی، شیطان است که میخواهد حواس شما را از اهدافتان دور کند و شما را تنبل بار بیاورد.
عزیزم، اینکه شما الان فارغالتحصیل شدهای و بیکار هستی، هیچ کس به جز خود شما مقصر نیست! اگر در این جامعه فقط یک نفر پیدا بشود که کار داشته باشد، این یعنی شما مقصر هستید چون یک شانس برای شغل داشتن وجود داشته و شما میتوانستهاید جای آن شخص باشید و همت نکردهاید و نبودهاید...
هزاران هزار فرصت شغلی در این کشور وجود دارد. شما بیکار نشستهاید تا دولت برایتان اشتغال ایجاد کند؟ لعنت به دولتی که بخواهد به مردم تلقین کند که شغل شما، ازدواج شما، سعادت شما به دست من است!
من آنوقتی که نیروی عظیم جوانی و نوجوانی را در اختیار داشتم و باید صبح تا شب به مدد این نیرو تلاش میکردم و خود را برای بازار کار آماده میکردم، با دوستانم به تفریح رفتم و جلو تلویزیون ساعتها وقت طلایی را تلف کردم و به جای شرکت در نماز جماعتی که مملو از فرصتهای شغلی است، لجبازی کردم و با دوستان بیکارم به پارتی رفتم و صدها اشتباه دیگر، حالا که دارم چوب کمکاریهایم را میخورم، طبیعتاً به هر کسی و هر جایی چنگ میاندازم که تقصیر را گردن او بیندازم! آنزمان که باید دهها جلد کتاب درباره کسب درآمد و موفقیت و غیره میخواندم، ترجیح دادم موسیقی گوش کنم، حالا مقصر دولت است؟ آن زمان که کار داشتم و باید در کنارش برای روزهای احتمالی بیکار شدنم برنامهریزی میکردم، به همان کار دل خوش کردم و حالا که بعد از بیست سال اخراجم کردهاند هیچ هنر دیگری ندارم که کسب درآمد کنم و چشمم کور اگر خانوادهام از گرسنگی بمیرند! حقم است و تقصیر هیچ کس نیست...
به هر حال، عزیزم، شغل تو، آرامش تو، سعادت تو، و هیچ چیز دیگر تو به هیچ کس جز خودت مربوط نیست. نشان به آن نشان که هزاران نفر دیگر مثل تو بودهاند که در همین شرایط به بهترین جاها رسیدهاند و این یعنی تو کمکاری کردهای... و البته حالا هم دیر نشده. امیدت را از مدرک و دولت و هر چیزی که به آن دل بستهای (بهجز خدا) قطع کن و دست روی پای خودت بگذار و مانند میلیونها انسان گلیمت را از آب بیرون بکش و در همه مشکلات هیچ کس به جز خودت را مقصر ندان.
اگر لیسانسه یا حتی دکترا هستی، قرار نیست حتماً پشت میز بنشینی، بررسی کن... هزاران شغل دیگر هست که میتوانی تجربه کنی... من در این وضعیت، قرار است بروم مغازه خیاطی برادرِ یکی از شاگردهایم به عنوان شاگرد کار کنم که خیاطی را یاد بگیرم و خدا میداند ذرهای خجالت نمیکشم که حتی اگر بگوید زمین خیاطی را جارو بکش... که اگر هم نگوید، من حتماً خواهم کشید که این نفس فکر نکند خیلی کسی شده است! چند روز پیش به دامادمان میگفتم بیا با هم یک زمین بگیریم یک کار کشاورزی شروع کنیم، من عاشق کشاورزی هستم. تجربهاش از تو که پدرت کشاورز است، بیلزدنهایش با من. من نمیفهمم ما چطور امام علی(علیه السلام) را الگو قرار دادهایم؟ او به آن عظمت (که ما خاک پای سگ خانه او هم نیستیم) چاه میکند و باغداری میکرد. حالا ما چهار کلاس درس میخوانیم منتظریم بیایند ما را بگذارند در یک طبق و ببرند پشت یک میز بزرگ پیاده کنند!
در همین ویدئوهایی که از نامزدهای ثبتنام از ریاست جمهوری پخش میشد و ۹۹٪ میدیدند و میخندیدند، یکیاش را برادر من پخش کرد که مثلاً بخندیم (من خوشبختانه به جز مناظره آخر که توفیق اجباری بود، خودم را به اندازه نیم ساعت هم درگیر مطالب انتخاباتی نکردم و در هیچ کانال خبری و انتخاباتی و کلاً هیچ کانالی به جز سه چهار تا که مربوط به اخبار دانشگاههایمان است عضو نیستم) در این کلیپ، از یک پیرمرد سؤال شد که شما مشکل بیکاری جامعه را چطور حل میکنید؟ او جوابی داد که خدا میداند اگر کاندیدا میشد من به او رأی میدادم! با همان صفای دلش در آن سن بالا گفت: جامعه ما مشکلِ کار ندارد، مشکل «فرهنگ کار» دارد! کشور به این وسعت، معنی ندارد کسی بیکار باشد! همه میخواهند پشتمیزنشین باشند! من فرهنگ کار جامعه را درست میکنم...
۴- مراقب باشید به دیگران آتو ندهید!
یک برداشت فهیمانه از مناظرهها همین است که باید در زندگی مراقب باشید که آتو دست دیگران ندهید. کوچکترین کارِ خلاف قوانین، حتی اگر سالها بدون لو رفتن بگذرد اما ممکن است یک روز برایتان یک کابوس بشود! در انتخابات سال ۸۸، آقای احمدینژاد چطور رقبای خود را از دور خارج کرد؟ با رشوههایی که سالها پیش در خفا گرفته بودند یا پارتیبازیهایی که کرده بودند و در مناظرههای این سری هم مثلاً یک جمله که آقای ایکس، بیست سال پیش به آقای ایگرگ در یک جلسه دو نفره گفته بوده، الان علیه خودش استفاده میشود!
پس، یک انسان نهچندان باهوش، با دیدن این آتوها، فقط یک دید تاریک نسبت به دیگران پیدا میکند و چه بسا فکر میکند او هم باید به فکر جمعآوری آتوهای دیگران باشد! شاید یک دفترچه در ذهنش ایجاد کند و از این پس در زندگیِ هر کس که رقیبش بود بیشتر کنجکاوی کند و آتوهای او را در آن دفترچه ثبت کند که یک روز علیه او استفاده کند! (کاری که خلاف نص صحیح قرآن است: ادامه همان آیات بالا: و لا تَجَسَّسوا و لایغتب بعضُکم بعضاً... در کار هم تجسس نکنید و پشت سر هم غیبت نکنید... البته که منظور این نیست که نظارت روی کارهای یک شخص که نقشی در حکومت دارد نداشته باشیم بلکه منظور این است که نظارت میکنیم که خلاف نکند نه اینکه آتو جمع کنیم که آبرویش را ببریم!)
اما یک انسان فهمیده، زندگی فعلی و گذشته خودش را مورد بررسی قرار میدهد و میبیند آیا اگر یک روز کسی بخواهد در کار من تجسس کند، چه لکههای سیاهی را در زندگیام خواهد دید؟ او سریعاً برای رفع آنها اقدام میکند...
۵- یک لحظه توقف کنید و به این فکر کنید: چرا دارید اخبار انتخاباتی را دنبال میکنید؟
اگر شما هم مثل خیلیها این روزها کانال همه نامزدها و چندین کانال از حامیان و مناظرهها و برنامههای دیگر را دنبال میکنید، یک لحظه از خودتان بپرسید که چرا من دارم این کار را انجام میدهم؟
من وقتی این مناظرهها و امثالهم و اشتیاق مردم برای دنبال کردن آنها را میبینم یاد فیلم گلادیاتور و آن آمفیتئاترهای روم باستان در ۲۰۰۰ سال پیش میافتم که چند انسان بیگناه را میانداختند وسط تا آنقدر توی سر و کله هم بزنند تا نهایتاً یکی از پا بیفتد و کشته شود و مردم برای برنده که جان سالم به در برده هورا بکشند!!
واقعاً این مناظرهها و فعالیتهای انتخاباتی چه فرقی دارد؟ فقط کمی مدرنتر شده است! آنزمان جان شخص را میگرفتند، اینزمان، بدتر، آبروی شخص را! (ترور شخصیت بدتر از ترور جانی است) وقتی خواهرزاده ۱۱ ساله من هم پیگیر اخبار انتخباتی است این یعنی یک لذتی در آن هست که در جنگ گلادیاتورها وجود داشت!
اکثر ما برای ارضای حس کنجکاوی و لذت غلبه بر رقیب، پیگیر این قضایا هستیم و کلی وقت ارزشمندمان را صرف این مسائل پوچ میکنیم.
همانطور که گفتم، شما همان چند ثانیه اول با توجه به شناخت قبلی و کلی پردازش دیگر که در مغزت انجام شده، کاندیدای مورد نظرت را انتخاب کردهای و اکثر اوقات نیازی به این همه واکاوی نیست. اگر ابهامی هم داری، با مراجعه به کسانی که اعتماد داری یا نهایتاً چند ساعت مانده به انتخابات با مراجعه به چند سایت که سوابق افراد را نوشته انتخابت را انجام میدهی. این همه توی سر و کله هم زدن و وقت تلف کردن نیاز ندارد. این وقتها را اگر میزدی شبکه مستند و مثلاً یک مستند درباره ساخت یک قالی و امثالهم میدیدی بعداً از آن تجربه برای انتخاب شغل و کسب درآمد استفاده میکردی و نمیگفتی شغل نیست! شغل خوب را آن زمان که تو مشغول لذت بردن از دعواهای گلادیاتورها بودی توزیع میکردند...
۶- بسیاری از گناهان به واسطه همین برنامههای انتخاباتی اتفاق میافتد!
یکی از بچههای همکلاسی یک کلیپ گذاشته بود و زیرش نوشته بود «این هم از دخترِ فلانی!» من گفتم احتمالاً دختر آن کاندیدا حرف سیاسیای چیزی زده، بگذار ببینم چه گفته! دیدم یک کلیپ رقص از یک دختر تاجیکی است که در آن میگوید من دختر فلانم... جالب است که از یک کانال خبری با کلی مخاطب هم بود! تصور کن! به بهانه یک چیز تبلیغاتی شما گناه هزاران نفر در مشاهده همین چند ثانیه رقص را بهدوش کشیدی!
بسیاری از تهمتها، غیبتها، دروغها، سیاهنماییها، حقالناسها(میدانید چقدر چهره شهرها به خاطر پوسترها و... زشت شد؟)، رایاکاریها، موسیقیهای حرام و رقصوآوازها و... به واسطه همین برنامهها منتشر میشود و من و شما هم به واسطه کنجکاوی کنترلنشدهمان به آن دامها میافتیم.
پس، این کنجکاویات را لطفاً در یادگیری «مبانی» مصرف کن.
۷- خواهش: لطفاً در جوانی خود را درگیر سیاست نکنید!
گاهی میبینم مثلاً یک نوجوان ۲۰ ساله از همین الان شروع کرده در جلسات سیاسی شرکت میکند و در کارهای انتخاباتی فعالیت میکند و امثال این کارها...
سیاست، یک مرداب است که روی آن با گلهای نیلوفر زیبا آراسته شده و دوستداشتنی به نظر میرسد اما کسی که واردش شود را همینطور بیشتر در خود فرو میبرد و نهایتاً خفه میکند!
ای جوان عزیز، اگر هم احساس مسؤولیت(!) میکنی و فکر میکنی که باید در این مرداب دوستداشتنی بیفتی، عجله نکن و فعلاً در جوانی خود را به کشتن نده! میگویند هر کس بیشتر در مرداب دستوپا بزند، زودتر غرق میشود. جوانی، ویژگیهایی دارد که باعث میشود فعالتر باشی و در نتیجه بیشتر از حد معمول در این مرداب دستوپا بزنی و زودتر غرق شوی؛ جوانی است و خامی، کنجکاوی (برای رفع خامی)، جویایی نام و شهرت، مالخواهی و... و یک لحظه غفلت کافیست که فقط یکی از این ویژگیها تو را بیچاره کند. به تاریخ نگاه کن که هر که جوان بود و به این مرداب زد، چقدر زود غرق شد: شهرام جزایری، بابک زنجانی و امثالهم... آنها که رفتهاند میگویند آن همه خوشی و مالِ نامشروع به یک شب خوابیدن در زندان نمیارزد!
عزیزم تو فعلاً باید پایههایت را محکم کنی و یک لحظه از کسب دانش غافل نشوی.
متأسفم که برخی افراد که خرشان از پل گذشته و کار و زندگیشان سر و سامانی یافته و الان در سن ۵۰ سال به بالا هستند، با شعارهای قشنگی مانند «سیاست ما عین دیانت ماست» و امثالهم، دانشگاههای بزرگ ما را به ویروس سیاست آلوده کردهاند و آن جوان بیچاره که باید یک لحظه از تحصیل دانش در زمینه رشتهی خودش غافل نشود را به بیراهه میکشانند، بدبخت که شد، او را از جمع خودشان دفع میکنند و سراغ یک بیچارهی دیگر میروند.
غافل از اینکه مگر کسی که مثلاً در رشته برق تحصیل میکند، کار غیرسیاسی انجام میدهد؟ مثل این است که من بگویم میخواهم بروم غذا بخورم، یکی بگوید اگر بروی غذا، از سیاست غافل میشوی... عزیزم، بله، اگر بروم غذا بخورم، از سیاست دور میشوم شکی نیست! اما هر چیزی زمانی دارد. من اگر غذا نخورم میمیرم، سیاست غذا نمیشود... یک دانشجو باید کاملاً روی درس متمرکز بشود. بله، اگر روی درس متمرکز شود، از سیاست دور میشود، این طبیعیست، اما الان زمان تحصیل است. او اگر درست تحصیل نکند، سیاست به چه دردش میخورد؟ (تازه او اگر یک دانشجوی تحصیلکرده و موفق باشد، در حقیقت دارد بزرگترین کار سیاسی را انجام میدهد و آن بالا بردن عزت و عظمت کشورش در سطح جهان است!)
میدانید من چند رفیق داشتم که دورانی که ما دانشجو بودیم، گول این شعارهای زیبا را خوردند و خود را بهشدت درگیر بسیج دانشجویی و اینجور سیاسیبازیها کردند و بعد از شش هفت سال آخر نتوانستند کارشناسیشان را بگیرند و کلی مشکلات در شغل و مباحث مالی و... پیدا کردند و بعد از اینکه سوختند، خیلی راحت، یک مهره بدبخت دیگر جایگزین آنها شد...
یا یک دانشجو چند روز پیش از ما وقت برای مشورت گرفت. در آن جلسه میگفت فلان سازمان من را تشویق کرد که من با فلان گروهک تعامل کنم و اطلاعات کسب کنم، وارد این مباحث شدم، (...) بیچاره شدم، چند بار تصمیم گرفتم خودم را بکشم که راحت بشوم... و آمده بود مشاوره میخواست که الان چه کار کنم؟ از تمام دین و سیاست و غیره هم بیزار شده بود. حالا آن کسی که این بیچاره را به این روز انداخته کجاست که بیاید برایش شغل و درآمد و زن و زندگی فراهم کند؟
جوان عزیز، اگر نتوانی با این حس شهرتطلبی و مالطلبی و کنجکاوی و... مبارزه کنی و زودتر از اینکه خودت را کامل کامل به پیشنیازها مجهز کنی، وارد سیاست شوی، بیچاره میشوی... حالا اگر خواستی، برو خودت را با یک سری شعار و جملهی زیبا اما توخالی بفریب و ادامه بده تا ببینیم چه کسی ضرر میکند.
ورود به سیاست حداقل به این چیزها نیاز دارد، ببین اگر داری، وارد شو:
- تحصیل یا مطالعات کامل در زمینه سیاست
- تحصیل یا مطالعات کامل در زمینه تاریخ
- تحصیل یا مطالعات کامل در یک رشته دینی
- تسلط کامل به زبانهای مهم کشور و جهان: عربی، انگلیسی، ترکی و...
- سالها تعامل با مردم در سطوح پایینتر اداری
- و دهها پیشنیاز دیگر
شاید ۸۰درصد از کسانی که وارد سیاست شدهاند هنوز نمیدانند «راست و چپ» در مسائل سیاسی کلاً یعنی چه و چه شد که این اصطلاحات در دنیا مطرح شد؟ و خیلی مبانی دیگر که دانستن آنها جزء ملزومات است...
بگذریم، درد و دل دیگری بود که دیدم بد نیست در این روزها مطرح شود. از این نوع مطالب که خیلی دوست دارم که همه خوانده باشند، قبلاً هم در آفتابگردان داشتهایم:
اگر بفهمم یک جوان شیعه دنبال دانش نیست... یا: علم بهتر است یا ثروت؟
خودکنترلی (خودمهاری)، عامل اصلی موفقیت (Self-Control)
چرا باید از مغز خود استفاده کنید؟ ( + یک راهکار برای استفاده از مغز: «چرا؟»)
ترسناک ترین جمله ای که یک دانشجو در مورد کار پاره وقت و موقت باید بداند
پادُوی ؛ رمز موفقیت بسیاری از موفقها (نکاتی در مورد دوره و درس کارآموزی)
موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند