هر چند پیش از این در وبلاگم (اینجا) این جریان را گفته بودم، اما گفتم اینجا هم که کمی مخاطب بیشتری دارد بیان کنم، میدانم که به لطف تستا برخی دوستان دکتر نیز به آفتابگردان رفت و آمد دارند، شاید پیشنهادی ارائه گردد که روزنهی امیدی پیدا شود.
حقیقت این است که خاله ما (که حق مادری گردن ما دارد) مدتی پیش احساس درد شدیدی در شکم خود کرد، پس از مدتی، درد تشدید شد و علایم دیگری مثل ناتوانی در کنترل تعادل و ضعف هم به آن اضافه شد و دو هفته پیش تقریباً به طور کامل از پا افتاد. بعد از این اتفاق، وقتی به دکتر مراجعه کردند، پس از آزمایشات مختلف به شوهرش گفته بودند که متأسفانه همسر شما به سرطان کبد مبتلا شده و این غده رشد کرده و امیدی به درمان آن نیست. (حتی با لحنی که همه را ناامید میکند گفته بودند که خرجش نکنید، فایدهای ندارد!!)
دو هفته پیش به تهران رفتند و دکترهای تهران هم آزمایشاتی مثل نمونهبرداری و غیره انجام دادند و امروز شنیدیم که تأیید کردهاند که بله، سرطان کبد است و نقطه امیدی نیست. فعلاً خالهمان را بردهاند بیمارستان شریعتی که بستری کنند و باز هم آزمایشات بیشتری انجام دهند تا ببینند راهی وجود دارد یا خیر؟
حقیقتش را بخواهید اینطور که من این مطلب را در مورد سرطان کبد خواندم، تمام علائم آن در خاله ما دیده میشود:
http://www.pezeshk.us/?p=26671
خواستم اگر کسی احیاناً در نزدیکان خود این تجربه تلخ را داشته و یا اینکه دکتر است و راه خاصی به نظرش میرسد در بخش نظرات بیان کند که هم ما استفاده کنیم و هم افرادی که در آینده در مورد این بیماری جستجو خواهند کرد.
دوستان دیگر هم دعاگو باشند و از شافی اصلی جهان بخواهند که همه بیماران و خاصتاً بیمار ما را شفای عاجل عنایت کند.
این مطلب میتواند یک هشدار نیز به شما باشد. لطفاً مقاله بالا و دلایل بروز سرطان کبد را مطالعه کنید. (خیلی سربسته بگویم: به خصوص خانمهایی که ازدواج کردهاند مطلب بالا را بخوانند)
موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند