آیهای داریم در قرآن با این متن و مضمون:
عَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ (آیه ۲۱۶ بقره)
شاید شما چیزی را بد بپندارید در حالی که آن چیز برای شما خیر است و شاید چیزی را دوست داشته باشید در حالی که آن چیز برای شما شر است!
در زندگی، برای همهمان از این گونه اتفاقات افتاده است که در ابتدا فکر میکردیم ما چقدر بدشانس هستیم و خدا و طبیعت دارند اذیتمان میکنند؛ اما در انتها فهمیدهایم که چه خیری در آن بوده... و برعکس، مغرور از داشتن چیزی شدهایم و آخرش فهمیدهایم که چه شری در آن بوده...
در این مطلب که به مرور و با هر اتفاق، کاملترش خواهم کرد، نمونههایی که برایم اتفاق میافتد را خواهم آورد.
نمونه اول:
در این ترم (ترم دوم سال تحصیلی ۱۴۰۱) باید دوشنبهها و سهشنبهها میرفتم کلاسهای دانشگاه تهران. هر چند دانشگاه خوابگاه رایگان در کوی دانشگاه میداد اما ترجیح میدادم در ماشینم که در حرم امام خمینی پارک میکردم (و با مترو خودم را به دانشگاه میرساندم) بخوابم. دوشنبه شبها میآمدم در حرم امام و پشت ماشین (که با خواباندن صندلیهای عقب تبدیل به یک اتاقک میشود) میخوابیدم.
شب ۲۹ فروردین آمدم آنجا بخوابم که دیدم نیروهای نظامی ریختند داخل حرم و اعلام کردند که سریعاً پارکینگ را تخلیه کنید؛ چون فردا اینجا رژه ارتش است (به مناسبت روز ارتش). در ابتدا خیلی ناراحت شدم چون نمیدانستم شب را باید کجا بمانم؟ کلی غر زدم و گلایه کردم... چارهای نبود، ماشین را آخر شب روشن کردم و گفتم بروم یک پارکی جایی پیدا کنم آنجا بمانم. یک دفعه یاد حرم شاهعبدالعظیم افتادم... با گوگلمپ خودم را به آنجا رساندم و از قضا ناخواسته به پارکینگ جنوبی حرم رسیدم (همیشه به پارکینگ غربی و شرقی میرفتیم که خیلی شلوغ و پردردسر بود). جای شما خالی، یک پارکینگ در دوقدمی حرم، رایگان و کلی باصفا. حرم امام خمینی در شبها خیلی سوت و کور است اما اینجا شبها تا دیروقت برنامه دارند و کلی زائر میآید و خلاصه این مکان برایم شد یک نقطه عطف در تهران ماندن. از آن روز به بعد میرفتم پارکینگ متروی شهر ری و شبها هم میآمدم پارکینگ حرم شاه عبدالعظیم و با کلی صفا و لذت آنجا میماندم. سحرهای باصفا و شلوغ شاه عبدالعظیم هم با سحرهای حرم امام قابل مقایسه نیست.
به هر حال، این نمونهای از این تفکر بود که ابتدا فکر میکردم شر است اما چه خیری از کار درآمد...
مطلب اگر عمری بود کاملتر خواهد شد.
موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند