روایاتی از پیامبر داریم که پیشنهاد میکند انسان هر از چند گاهی یک مار را بکشد... نمونههایی در این مطلب وجود دارد. هر چند ممکن است آن روایات اینطور توجیه شود که منظور پیامبر این بوده که از خرافه «انتقام مار» نترسید؛ اما این یکی بهتر دلیل را مشخص میکند:
خداوند چشم تيزبين هنگام روى آوردن هوا و هوسها، و عقل كامل هنگام آمدن شبهه ها را دوست دارد و بخشندگى را هر چند به دانه هاى خرما، دوست دارد و شجاعت را اگر چه به كشتن يك مار دوست دارد.
یکی از علمای معتبر هم نقل میکرد که پیشنهاد شده است که هر بار کودک خود را به طبیعت ببرید و بخواهید که مثلاً یک مار را بکشد...
من خودم دلیل این پیشنهادات را خیلی متوجه نمیشدم تا اینکه این اتفاقات اخیر در کشور افتاد... از طرفی دلیل نوشتن این مطلب، یک آقاپسر یا دخترخانمی بود که طی یک هفته اخیر، هر روز به سایت آمده است و این نظرات را در زیر مطلب آخر آفتابگردان با نامهای کشتههای اغتشاشات اخیر ارسال کرده است؛ به متن و لحن او خوب دقت کنید:
نظر شماره ۱: مهسا امینی( ):
میشه بگی میدونی که تا الان چند تا کودک کشته شده ؟
اصن خبر داری ؟نظر شماره ۲: محسن شکاری( ):
شما با محاکمه اعدام موافقیذ ؟
منو با اتهام محاربه اعدام کردن .راستی جون آدمیزاد کیلویی چند ؟هنوز هم دارن رای میدم برا اعدام جوونای دیگه .سکوت شما از رضایته انگارنظر شماره ۳: کیان پیرفلک( ):
من به پدرم گفتم بابا به نیروانتظامی اعتماد کن اونامنو کشتن انداختن گردن گروه تروریستی . شما نظرت چیه ؟بابام خبرنداره من کشته شدم .هنوز تووبیمارستانه . توجرات داری بهش بگی دیکه پسر ندارن ؟ دیگه کیان ندارهنظر شماره ۴: مجیدرضارهنورد( ):
من برای آزادی ، اقتصاد دستوری ، نه به اجبار هر چیزی که تو فکرشو بکنی به خیابان رفتم . حکم محارب بهم دادن اعدام شدم .راستی خامنه ای خداست که مخالفت باهاش محاربس ؟نظر شماره ۵: خدانورلجه ای( ):
تویکی از جمعه های سیاه کلی از ما بلوچهای سنی رو کشتن .من تنها پسرخانواده بودم . نان اور خونواده . بعداز چندروز هم خواهرم از دنیارفت . به نظرت خون فلسطینیها یمنی ها و... ازخون ما بلوچها رنگینتره ؟ آخه اخبار صداوسیما آمار زخمیهاشون هم میگه ولی حرفی از کشته شدن دهها نفر از بلوچها نزد . راستی جون آدمیزاد چند ؟نظر شماره ۶: نیکاشاکرمی( ):
من تو اعتراضات 29شهریور کشته شدم .فقط17سالم بود. بعداز صحنه سازی گفتن خودکشی کردم .به نظرت این همه کشته تو این صدروز عجیب نیست ؟ همه خودکشی کردن . یا تروریست اومد کشتشون . من تنها بچه مادرم بودم مادرم دیگه دلیلی برای زنده بودن نداره جز سقوط این رژیم وبرقراری عدالتنظر شماره ۷: آیدارستمی( ):
من پدرمو تو کودکی به خاطر بیماری از دست دادم . با خودم عهد بستم پزشکی بشم که کسی مثه من عزیزشو ازدست نده .بخاطر کمک به معترضین شکنجه شدم چشممو تخلیه کردن و بعد جنازمو به خانواده تحویل دادن و گفتن تصادف کرده . من فقط 36سالم بود .نظر شماره ۸: یلداآقافضلی( ):
منوگرفتن اصلا اظهار پشیمانی نکردم همه رو گردن گرفتم ، گریه هم نکردم . برای همین بود که کشتن منو . من نوجوان بودم نوحوانهای زیادی مثه منو کشتن .باصفا ، بااستعداد ، هنرمند ، ورزشکار . . . راستی جون آدمیزاد چند ؟نظر شماره ۹: شیرین علیزاده( ):
من اهل اصفهان بودم برای تفریح به مازندران رفته بودم که سرکوبگرای نظام درحال تیراندازی بودن من تو ماشین خودمون تیر خوردم در کنار خانوادم . راستی جون آدمیزاد چند ؟نظر شماره ۱۰: ستاره تاجیک( ):
من دختر 17ساله افغانستانی بودم که از دست طالبان به ایران پناه اوردم ولی بدست سرکوبگران خامنه ای کشته شدم . آسمان کشورهای دیکتاتورخاکستری رنگه
جدا از همه بحثها، از نظر روانشناسی، به جملات او (که من این شخص و اکثر نوجوانان که متأسفانه در خانههای ماهوارهدار زندگی میکنند و یا نظارتی بر روی آنها نیست که از چه چشمهای آب مینوشند را یک «ضبط صوت» میدانم که دقیقاً آنچه ماهواره یا کانالهای خاص نوشتهاند را ضبط و پخش میکنند) دقت کنید.
با «کودک» شروع شده و به «دختر» ختم میشود که مثلاً احساسات را برانگیزد.
اینها را که میخوانم میفهمم که چرا اسلام پیشنهاد میدهد که هر بار یک مار یا حیوانات مشابه را بکشید. دلیل: نباید شما و فرزندتان بیش از حد احساساتی بار بیایید! شما قرار است در آینده به جنگ دشمن بروید؛ لازم است اسلحه بگیرید و دهها نفر از دشمن را به رگبار ببندید. چه بسا لازم است یک چاقو بردارید و سر دشمن را با آن ببرید. قرار نیست از ترس کُپ کنید و بایستید و دشمن را نگاه کنید تا او بیاید شما و یارانتان را آنگونه بکشد...
از طرفی اگر اینقدر احساساتی بار بیایید، همین میشود که با این نوجوان کردهاند. با چهار تا جمله «کودکها کشته شدند» و «دخترها آزار دیدند» «فلانی را دار زدند» احساسات شما را تحت تأثیر قرار میدهند و به سمت خودشان جلب میکنند و البته که شما را کمکم به چیزی تبدیل میکنند که بیایید نیروی انتظامی که خواهر و برادر خودتان است و دارد تلاش میکند که شما در امنیت زندگی کنید را سر ببرید! شما که از سر بریدن و کشتن انسانها و ... میترسیدید حالا شدهاید شکنجهگر و سربُر و... اما برای که و در چه راهی؟ برای دشمن و در راه بیناموستر کردن جامعه؛ عریانتر کردن جامعه؛ بیدین کردن جامعه و...
اینقدر احساساتی نباشید...
از نگاه دیگر، من یاد آن خطبه امیرالمؤمنین افتادم:
«شگفتا، شگفتا! به خدا سوگند! قلب را مى میراند و غم و اندوه را (به روح انسان) سرازیر مى کند که آنها در مسیر باطل خود، چنین متّحدند و شما، در طریق حقّتان، این گونه پراکنده و متفرّق; «فَیَا عَجَباً!(1) عَجَباً ـ وَ اللهِ ـ یُمِیتُ القَلْبَ وَ یَجْلِبُ الْهَمَّ مِنِ اجْتِمَاعِ هؤُلاَءِ القَوْمِ عَلَى بَاطِلِهمْ، وَ تَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ!»
تصور کنید؛ این نوجوان، طی هفت روز، هر روز آمد در این سایت، کلی وقت گذاشت، جملهها را پروراند که تأثیرش بیشتر باشد؛ کلی در مورد کشتهها تحقیق کرد و... تا در راستای هدف باطلش حرکتی کرده باشد؛ حالا ما مثلاً بچهمذهبیها حاضر نشدیم یک نظر یا پست در راستای هدف حقمان جایی ارسال کنیم. شرم بر ما!
باید آفرین گفت به این عزیز. آفرین به تو... ادامه بده.
تو را دعوت نمیکنم که این وقت و استعدادت را بر روی نشر خوبیها و کمالهای انسانی در جامعه بگذاری، دعوت نمیکنم که درباره هدفت بیشتر فکر کنی و تو را دعوت نمیکنم که مسیرت را عوض کنی چون هرگز این اتفاق نخواهد افتاد؛ اگر میشد، امامان ما موفق میشدند که مخاطبان خود را تغییر دهند! این اعتقادات از جای دیگری آب میخورد (که فرمول پیچیدهای دارد.... از مالی که پدرت به تو خورانده تا محیط پرورش تو که اگر فقط یک روز ماهواره در آن محیط روشن باشد دیگر فایده ندارد)... تو باید آنگونه باشی... تو آزمایشی برای من هستی. برای اینکه آزمایش شوم که اگر همه اطرافیانم هم از راه حق برگشتند، آیا من همچنان استوار میمانم؟ یا این امواج زمانه که هر بار برمیخیزد و گروهی را با خود میبرد، من را هم با خود خواهد برد؟
موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند