چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۳ |  عضویت / ورود

ویژه مدرسین: قبل از تدریس یک درس از دانش‌جوها یک پیش‌آزمون بگیرید


اگر کلمه «مدرسین» را در آفتابگردان جستجو کنید، خواهید دید که ما گذشته از تولید سیستم‌هایی مانند نُمرا (برای مدیریت آنلاین کلاس) و تِستا (برای برگزاری کلاس آنلاین) و... که در جهت ارتقای سطح آموزش هستند، مطالب فراوانی ویژه مدرسین نوشته‌ایم که می‌توانند مدیریت کلاس و شیوه تدریس یک مدرس را بهبود بخشند؛ برخی از مطالب:

- پیش‌نمایش مات آزمون؛ ای کاش همه مدرسین قبل از امتحان چنین کاری کنند!

- ده ها مفهوم علمی در زمینه فیزیک، شیمی و الکترونیک به صورت شبیه سازی شده (ویژه مدرسین)

- چگونه یک مدرس خوب باشیم؟ ( یا آداب تعلیم )

- مستند «الفبا»: الگوهایی برای تدریس

و امروز هم که داشتم دنبال مطالبی در زمینه مطلب فعلی می‌گشتم، به یک ایده جذاب رسیدم با عنوان «کلاس معکوس» (Flipped Class) که پیشنهاد می‌کنم مدرسین حتماً این ایده را مطالعه و تجربه کنند: کلاس معکوس (Flipped Class)

 

تأثیر پیش‌آزمون در یادگیری

و اما یکی از بهترین تجربیاتی که با کمک نرم‌افزار دوست‌داشتنی خودمان یعنی تستا داشته‌ام، این است که: چند باری شده بود که در ابتدای یک کلاس می‌خواستم از مباحث جلسه قبل (مثلاً مبحث IP) آزمون بگیرم با توجه به اینکه ممکن بود در جلسه قبل، آن مبحث ناتمام مانده باشد و با توجه به اینکه این آزمون‌ها را ممکن است چند سال پیش طراحی کرده باشم، باید تعدادی از سؤالات آزمون IP را حذف می‌کردم اما چون خیلی نمره‌اش مهم نبود، آن‌ها را حذف نمی‌کردم و می‌گذاشتم آن سؤالات هم به دانشجوها نشان داده شود. ممکن بود حتی دانشجوها متوجه نشوند که فلان سؤال هنوز تدریس نشده...

بعد از آزمون، درس آن جلسه را شروع می‌کردم... در کمال تعجب وقتی مبحثی را درس می‌دادم که از آن مبحث سؤالی در آزمون آمده بود، تنبل‌ترین دانشجوها یک دفعه به حرف و اعتراض درمی‌آمدند که: استاد، این سؤال الان توی امتحان بود در حالی که تازه الان تدریس کرده‌اید!

برایم جالب بود! دانش‌جویی که ممکن بود همیشه سر کلاس خواب باشد، چطور به محض رسیدن به پاسخ آن سؤال، یک دفعه هوشیار می‌شد و متوجه می‌شد که این مبحث پاسخ یکی از سؤالات آزمون بوده؟

 

تا اینکه در روانشناسی با روش کارکرد مغز بیشتر آشنا شدم. چند مورد مهم از نکات عملکرد مغز که به این موضوع ربط دارد را اینجا بیان می‌کنم:

۱- مغز انسان بر روی برخی ورودی‌ها فیلترهای خاصی ایجاد می‌کند که آن‌ها را بهتر و سریع‌تر از بقیه حس کند. به طور مثال مغز شما برای اینکه وقتی کسی شما را صدا کرد سریعاً متوجه شوید و جواب بدهید، بر روی نام و نام خانوادگی شما فیلتر خاصی قرار داده است؛ به همین دلیل است که وقتی مثلاً شما با دوستتان در مترو در حال صحبت کردن هستید و دو نفر هم آن طرف‌تر در حال صحبت هستند. شما ممکن است صدای آن دو نفر را بشنوید اما چون فعلاً صحبت‌های دوستتان برایتان مهم‌تر است، مغز شما صحبت‌های آن دو نفر را نادیده می‌گیرد و اجازه ورود به مراحل بعدی پردازش را نمی‌دهد؛ بنابراین اگر از شما بعداً بپرسند آن دو نفر که کنارتان بودند چه می‌گفتند، می‌گویید نمی‌دانم چون به آن‌ها گوش نمی‌کردم. اما تصور کنید در حالی که شما و دوستتان در حال صحبت هستید و آن دو نفر نیز در حال صحبت هستند، یک لحظه در صحبت‌های آن دو نفر نام یا نام خانوادگی شما برده شود... ناگهان مغز شما تمرکز را از روی صحبت‌های دوستتان برمی‌دارد و روی صحبت‌های آن دو نفر قرار می‌دهد و شما حالا به جای گوش دادن به صحبت‌های دوستتان به صحبت‌های آن دو نفر گوش می‌کنید... (جالب است، نه؟ حالا برای پی بردن به عظمت مغز و بدن خود به این فکر کنید که واقعاً از نظر فیزیولوژیک یعنی اگر مغز را یک مشت گوشت و ماهیچه بدانیم، چطور مغز متوجه می‌شود نام شما در صحبت‌های آن‌ها برده شده و چطور تمرکز را از روی صحبت‌های دوستتان به صحبت‌های آن دو نفر تغییر می‌دهد؟)

۲- همانطور که در مطلب «حافظه حسی، حافظه کوتاه مدت و حافظه بلند مدت» گفتم، مغز انسان سه نوع حافظه دارد.

۳- وقتی مغز انسان با یک ابهام (پرسش) مواجه می‌شود، مغز ابتدا یک محل خالی (حفره) برای پاسخ آن ابهام یا پرسش در حافظه کوتاه مدت شما در نظر می‌گیرد. اگر این ابهام یا پرسش چندین بار در مغز تکرار شود، مغز آن ابهام و حفره‌اش را به حافظه بلند‌مدت منتقل می‌کند (و گفته‌اند که آن حفره را بزرگ‌تر می‌کند) و جای پراهمیت‌تری برای آن در نظر می‌گیرد. وقتی یک ابهام بارها برای شما تکرار شده باشد (مثلاً این ابهام که «مشتق یک تابع به چه درد می‌خورد؟») و سپس بعد از مدت‌ها پاسخ آن را بفهمید، با اینکه فقط یک بار آن پاسخ را شنیده‌اید و طبیعتاً مغز با یک بار شنیدنِ یک چیز آن را فقط در حافظه کوتاه‌مدت نگه می‌دارد؛ باید آن را بارها تکرار کنید تا در حافظه بلندمدت برود، اما در این حالت که ابهام بارها تکرار شده، فقط همین یک بار کافی‌ست تا این پاسخ در حافظه بلندمدت ثبت شود و تا ابد در ذهن شما بماند!

بنابراین یکی از بهترین روش‌های یادگیری این است که اجازه دهید یک ابهام برای مدتی در مغز شما به صورت ابهام بماند... سریعاً جواب آن را پیدا نکنید...

https://img.aftab.cc/news/96/unsolved-problems.jpg

۴- وقتی مغز انسان با یک ابهام (پرسش) مواجه می‌شود تا وقتی پاسخ آن پرسش را نیابد مقداری هورمون خاص در بدن ترشح می‌شود که یک حس استرس و بی‌قراری ایجاد می‌کند؛ بنابراین تا وقتی شما به پاسخ آن ابهام یا پرسش نرسید، انگار نگران هستید... (به همین خاطر است که دائم فکرتان مشغول جمله‌ای می‌شود که می‌خواستید بگویید و یک لحظه فراموش کردید... «چی می‌خواستم بگم؟») با توجه به اینکه سیستم بدن موجود زنده طوری طراحی شده است که تمایل دارد به آرامش برسد، بنابراین مغز شما یک فیلتر خاص برای پاسخ آن ابهام ایجاد می‌کند تا به محض رسیدن به پاسخ آن ابهام، آن را بگیرد و در جای خودش در مغز قرار دهد تا شخص به آرامش برسد.

 

خوب، حالا همه این‌ها را در کنار هم بگذارید تا متوجه شوید که چرا آن دانشجوی تنبل که معمولاً به درس گوش نمی‌کند و علاقه‌ای هم ندارد، با این وجود، به محض اینکه پاسخ آن سؤال که در پیش‌آزمون بوده و پاسخش را نمی‌دانسته و برایش به ابهام تبدیل شده را می‌شنود، ناگهان توجه‌ش به آن بخش از درس جلب می‌شود...

 

نتیجه‌گیری از این وقایع این است که: بهتر است به عنوان یک مدرس، پیش از هر مبحث یک پیش‌آزمون (Pretest) از دانش‌جویان بگیرید. بگذارید دانش‌جو سؤالات را بخواند و به پاسخ آن فکر کند و برایش ابهام پیش آید که کدام گزینه پاسخ صحیح خواهد بود؟ اگر مثلاً ۱۰ سؤال در آزمون باشد، شما ده بار هورمون کنجکاوی را در بدن دانش‌جوها وادار به ترشح کرده‌اید و بدن او، او را وادار می‌کند تا برای رسیدن به آرامش، به بحث گوش کند تا پاسخ سؤالات را بیابد.

و به عنوان یک دانش‌جو، همیشه خودتان قبل از حضور در یک کلاس، سعی کنید چند تست در مورد مبحث آن جلسه بزنید و یا درسِ آن جلسه را یک مرور کلی کنید و بگذارید بخش‌هایی که متوجه نمی‌شوید، به عنوان یک ابهام در ذهنتان جا بگیرد.

من خودم قبل از مطالعه یک کتاب از کتاب‌های این رشته‌هایی که می‌خوانم، ابتدا دو سه تا آزمون از دوره‌های قبل را از خودم آزمون می‌گیرم... جالب است وقتی کتاب را می‌خوانم، حتی اگر در حین خواندن آن صفحه کاملاً حواسم پرت باشد و چیزی متوجه نشوم، به محض اینکه به پاسخ یکی از آن سؤالات آزمون می‌رسم ناگهان مغزم هوشیار می‌شود و احساس می‌کنم این جمله با جملات دیگری که خواندم فرق می‌کند! دوباره که می‌خوانم یادم می‌آید که پاسخ یکی از سؤالات پیش‌آزمون بود.

 

و حالا تازه متوجه می‌شوید که چرا در کتاب‌های معتبر و به ویژه در کتاب‌های درسی (به‌خصوص کتاب‌های دانشگاه پیام نور) در ابتدای هر فصل یک سری سؤال از آن فصل مطرح شده است.

موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند


[ارسال شده در مورخه : چهارشنبه، 28 فروردین، 1398 توسط Hamid]
[ #مطالب مفید مرتبط با روانشناسی]



بازدیدها از این مطلب: 6055 بار   امتیاز متوسط : 0  تعداد آراء: 0   امتیاز دهید:

نظرات طرح شده

نام: [ کاربر جدید ]
ایمیل:

نظر:


اجازه استفاده از تگهای HTML را ندارید


جمع عدد 9 با 12 را در كادر زیر وارد نمایید:
(این كار برای جلوگیری از فعالیت موتورهای اسپمر است)


* توجه: نظر شما بعد از بررسی، نمایش داده خواهد شد.