سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ |  عضویت / ورود

خلاصه درس و کتاب «تاریخ تحلیلی اسلام» نوشته سید جعفر شهیدی


یکی از بهترین کتاب‌هایی که این ترم خواندم، کتاب «تاریخ تحلیلی اسلام» نوشته «سید جعفر شهیدی» بود. انصافاً «تحلیلی» بود و خیلی زیبا دلایل بسیاری از اتفاقات در اسلام را ناخودآگاه به خواننده منتقل می‌کرد.

https://img.aftab.cc/news/96/taarikh_tahlili_islam.jpg

اگر ابهاماتی در مورد وقایع صدر اسلام دارید و اگر شبهه‌ای برای شما ایجاد کرده‌اند، پیشنهاد می‌کنم این کتاب را بخوانید. و اگر فرصت خواندن این کتاب حدود ۴۰۰ صفحه‌ای را ندارید، من آن‌را در ۳۱۷ جمله خلاصه کرده‌ام که پیشنهاد می‌کنم حتماً مطالعه کنید. بار دانشی که از آن‌ها خواهید گرفت، شما را به وجد خواهد آورد!

دانلود خلاصه کتاب تاریخ تحلیلی اسلام (تألیف سید جعفر شهیدی) با فونت ریز ویژه پرینت و مطالعه

دانلود خلاصه کتاب تاریخ تحلیلی اسلام (تألیف سید جعفر شهیدی) با فونت درشت ویژه مطالعه روی موبایل

خلاصه دروس و کتب دیگر رشته علوم و قران حدیث را از دست ندهید:

مرکز دانلود خلاصه درس، نمونه سؤال و دیگر مواد مرتبط با رشته علوم و قرآن حدیث دانشگاه پیام نور

موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند


خلاصه کتاب تاریخ تحلیلی اسلام (تألیف سید جعفر شهیدی)

1.    عربستان از سه طرف به پنج دریا متصل است اما خودِ این سرزمین از آب، تهی و فاقد حتی یک رود است!
2.    ساکنان جنوب عربستان،خود را از نژاد یَعرَب پسر قَحطان فرزند نوح(=عرب خالص)و ساکنان مرکز و شمال،خود را از نژاد عدنان(نوه اسماعیل)(=عرب پیوسته)
3.    جالبه: نژادشناسان هنوز به طور دقیق نمی‌دانند واژه «عرب»(که ۹۰۰ سال ق.م. نیز در کتیبه‌ها هست) به چه معناست و از چه زمانی به آن مردم اطلاق شده
4.    عرب به دره‌هایی که در خلال کوه‌ها قرار دارد، «وادی» می‌گوید/عربستان به دلیل موانع طبیعی، هزاران سال بود که در خاموشی و گمنامی به سر می‌برد
5.    به شهرنشینان، «عرب» (جمعِ عَرَبی) و به بیابان‌نشینان «اَعراب» (جمعِ اَعرابی) گویند
6.    قحطانیان و عدنانیان از دیرباز با یکدیگر همچشمی داشتند و هر یک دیگری را خوار می‌شمردند
7.    در مناطق مرکزی عربستان، چون آب و زندگی جریان نداشته، مردم دائم در حال حرکت از سویی به سویی بوده‌اند و این یعنی عدم امکان تشکیل تمدن و حکومت
8.    چرا شتر؟ شتر می‌تواند تا ۱۷ روز بدون آب زنده بماند/اگر شتربان به آب نیاز داشت می‌تواند شترش را بکشد و از آب شکنبه او بنوشد تا زنده بماند
9.    در پیمودن راه‌های دراز، سرعت شتر ۳ برابر اسب است و می‌تواند تا ۱۷۰کیلو بار را حمل کند/به این دلایل عرب بَدْوی از شتر استفاده می‌کرد
10.    جالب توجه: رستنی بیابان، خرماست/عرب بَدْو عادت کرده بود که حیات خود را با چند خرما و گاه هسته خرما و یا اندک خوردنی ادامه دهد
11.     «یَمَن» یعنی چه!؟ و چرا این کشور را به این نام نامیده‌اند؟ به خاطر حاصلخیز بودن زمین‌ها و بارانی بودن و نزدیکی به دریا، منطقه جنوبی عربستان (یمن امروزی) را عربستان خوشبخت یا یَمَن می‌نامیده‌اند
12.    چقدر جالب و چقدر مایه تأسف: از قرن‌ها قبل از میلاد، حبشیان(ساکنان مرکز و شمال عربستان) پیاپی به ساکنان جنوب (مأرِب و...) حمله می‌بردند
13.    صفحات ۱۰ تا ۱۶، بیان تاریخ عربستان و جریاناتی که دقیقاً در قرآن نیز بیان شده مثل سبائیان و ملکه سبا، اصحاب اخدود و جریان قتل عام مسیحیان و..
14.    در حدود ۵۲۵میلادی سرداری حبشی به نام ابرهه علیه حکومت جنوب برخاست و دعوی استقلال کرد و حدود ۳۵سال حاکم جنوب بود
15.    ابرهه مسیحی برای بازداشتن عرب از زیارت مکه،در صنعاء معبدی بزرگ ساخت/مردی از بنی مالک به معبد بی‌حرمتی کرد،ابرهه قسم خوردکه کعبه را ویران کند
16.    حمیریان علیه حکومت ابرهه از پادشاه ساسانی وقت، انوشیروان یاری خواستند/او سرداری بنام وَهرَز دیلمی را (۵۷۰م) به یمن فرستاد و آنان را شکست داد
17.    پس از وَهرَز، فرزندش «مرزبان»، پس از او نوشجان و پس از او باذان فرمانروای یمن بودند / در بعثت پیامبر(ص)، باذان و ایرانیان نزد او مسلمان شدند
18.    چقدر تاریخ جالبه: حتی زمان جنگ‌های طولانی ایران و روم، ساکنان قحطان و عدنان در جنوب عربستان، متحد ایران و ساکنان شمال متحد جدی روم بودند!؛
19.    چون پسر در کودکی نگهبان شتر و کمک‌کار پدر و در بزرگی جنگجو و محافظ از گزند دشمن بود اما دختر،موجودی دست‌وپاگیر که پیوسته نیاز به مراقبت داشت
20.    چرا عرب‌ها اسم پدرانشون(انساب) رو پیش از اسمشون میارن!چون نشان دهند که بیگانه در تیره آنها راه نداشته و نژادشان دست‌نخورده مانده
21.    چرا عرب صحرانشین از دختر بیزار بود؟ (صفحه ۲۷ کتاب تاریخ تحلیلی اسلام) https://t.co/5u8OAe2136
22.    چند خانواده صحرانشین باید به طریقی به هم پیوند داشته باشند یا برادر، پسرعمو و... باشند یا زناشویی/این واحد را قَوم گویند/چند قوم = یک قبیله
23.    قبیله‌ها معمولاً با پیشوند «بنو» خوانده می‌شوند/چادرنشین، هیچ‌گاه قدرتی را که بیرون قبیله او باشد نمی‌پذیرد/رهبر قبیله شیخ نامیده می‌شود
24.    رأی شیخ در تثبیت عقیده و پذیرفتن یا رد یک کیش تأثیر تمام دارد/اگر شیخ قبیله، کیش یا آیینی را پذیرفت، طبعاً همه افراد قبیله آن‌را می‌پذیرند
25.    آب و علف مایه حیات دام و طبعاً چادرنشین است/برای به‌دست آوردن این دو، رو در روی هم می‌ایستادند و دائم در جنگ بودند/جنگ بَسوس:۴۰سال؛ سرِ علف!
26.    چون عربِ پیش از اسلام دائم درگیر جنگ بین‌قبیله‌ای بود،رجزخوانی و شعر حماسی بین آنها جایگاه ویژه‌ای داشته و سینه به سینه بین نسلها منتقل میشد
27.    فرزند صحرا،واحد زندگی‌اش در درجه اول خانواده وسپس خویشاوندان همخون اوست/برای یاری آنها از هیچ کوششی دریغ نمی‌ورزدو توجه نمیکند که حق با کیست
28.    در میان عرب،مثَل جالبی هست:من رویاروی پسرعمویم ایستاده‌ام و من و پسرعمویم رویاروی بیگانه!/یعنی بین خود نزاع داریم اما در برابر بیگانه متحدیم
29.    مثلاً ممکن بود قبیله هَمْدان و قُضاعه سالها با یکدیگر نبرد کنند اما اگر ناگهان تیره ربیعه به یکی‌شان حمله می‌کرد،با هم علیه او متحد می‌شدند!
30.    این همان عصبیت است که قرآن از آن به «حَمیَّت جاهلی» تعبیر کرده است (حَمِیَّةَ الْجاهِلِیَّةِ در آیه ۲۶ سوره فتح)
31.    چرا به عرب، گاهی به توهین «عرب ملخ‌خور» می‌گویند؟ این ضرب المثل چیزهایی را آشکار می‌کند: پناه‌دهنده‌تر از پناه‌دهنده‌ی ملخ... (توضیح در عکس) https://t.co/zXmeDUcDs9
32.    کاروان قریش در سال،۲سفر تجاری داشت، زمستان به یمن و تابستان به شام،تأسیس این سفرها به ابتکار هاشم جد پیامبر بود/سوره قریش درباره این سفرهاست
33.    مهتران قبیله قریش از حاشیه بیابان به داخل مکه آمدند و اقامت و پول‌های اندوخته از تجارت را در راه بازرگانی و یا رباخواری به کار انداختند
34.    دیری نپایید که در مکه ۲واحد اجتماعی پدید آمد:اقلیت ثروتمندی که به چیزی جز افزودن سرمایه نمی‌اندیشیدند واکثریت ستمکش که برای آنها کار میکردند
35.    وضع اجتماعی در شهر مکه‌ی مقارن ظهور اسلام، به صورتی درآمده بود که برای انفجار آمادگی داشت و وقت آن بود که دستی از غیب برون آید و کاری بکند
36.    چه جالب: عرب عادت داشته که نسب خود را تا ۷ جد بیان کند... اصطلاح «هفت جد و آباء» از اینجا آمده! هفت جد پیامبر و علی (نسب قریش) در عکس آمده https://t.co/z8pE6xoEUl
37.    آیات ۱۴ تا آخر (۲۲) سوره مجادله متناسب‌ترین آیات با آل سعود ملعون هست...
38.    أَلَمْ تَرَ إلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَومًا غَضِبَ اللهُ عَلیهم مَّا هُم مِّنكُم وَلَا مِنْهُم وَيَحلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَهُم يَعلَمُون
39.    آیا ندیدی کسانی را که طرح دوستی با گروهی که مورد غضب خدا بودند ریختند؟!آنها نه از شما هستند و نه از آنان!سوگند دروغ یاد میکنند و خود میدانند
40.    در تاریخ، سال دقیق ولادت پیغمبر(ص) معلوم نیست/اما رحلت ایشان را ۶۳۲میلادی و در سن ۶۳ سالگی بیان کرده‌اند/پس سال تولد او بین ۵۶۹ و۵۷۰م بوده
41.    پیامبر قبل از تولد یا چند ماهگی پدرش، در شش سالگی مادرش، در هشت سالگی پدربزرگش که سرپرست او بود را از دست داد و به عمویش ابوطالب سپرده شد
42.    تاریخ‌نویسان:درسفری با ابوطالب،در شام(محل بُصریٰ)،راهبی نصرانی بنام بَحیرا نشانه‌های پیغمبری رادر او دید وسفارش کرد مراقب گزند یهودیان باشید
43.    پیمان حِلفُ‌الفضول: قریش پیمان بستند که نگذارند به هیچ غریبی ستم بشود/پیامبر نوجوان هم در مجلس حاضر بود/بعدها: بسیار از آن پیمان خوشنود شدم
44.    پیامبر پس از سفر تجاری که با مال خدیجه انجام داد،در۲۵سالگی با وی ازدواج کرد/خدیجه را ۴۰ساله گفته‌اند اما باتوجه به فرزندانش،شاید جوانتر بوده
45.    پیامبر در سال‌های نزدیک بعثت سالی یک ماه در کوهی بنام حِراء از مردم کناره می‌گرفت و عبادت می‌کرد/پس از برگشت،۷یا۸ بار کعبه را طواف وسپس خانه
46.    قریشیان بموجب پیمان‌های قبیله‌ای نمی‌توانستند به پیغمبر آسیب جانی برسانند چون با بنی‌هاشم و حتی قبیله‌های دیگر درگیر می‌شدند وکار دشوار میشد
47.    وقتی ابوطالب خواسته قریش را با پیامبر در میان و او گفت اگر خورشید را.. گفت:حال که چنین است،کار خود را دنبال کن و من نمیگذارم به تو آسیب برسد
48.    چرا پیامبر خودش در مکه ماند اما مسلمانان را به حبشه فرستاد.. پیمان‌های قبیله‌ای و حمایت ابوطالب و حمزه،حامی پیامبر بود
49.    جریان اسلام آوردن عُمر در ص۵۵، اشکم را درآورد!.. شمشیر برداشت که برود محمد را بکشد، غافل از اینکه خواهرش و شوهر او مخفیانه مسلمان شده‌اند...
50.    مرگ خدیجه و ابوطالب در یک سال اتفاق افتاد(۳سال پیش از هجرت) و پیامبر از هر دوسوی آزرده‌خاطر شد/پس از ابوطالب،ابولهب(دشمن او)رئیس بنی‌هاشم شد
51.    در طائف، مردم نادان، پیامبر را راندند، او به تاکستانی پناه برد/ناله‌های پیامبر اشکم را درآورد: خدایا از ناتوانی خود به تو شکایت می‌کنم...ص۵۷
52.    یثرب پس از هجرت پیغمبر بدان‌جا، مدینة النّبی و سپس مدینه نام یافت/جریان جالب مسلمان شدن یثربی‌ها (اَوس و خَزرَج): ص۵۹
53.    در سال ۱۳ بعثت، پس از مراسم حج، ۷۳مرد و دو زن از یثرب در عَقَبَه(گردنه بین مِنا و مکه) گرد آمدند و با پیامبر و عباس (عموی ایشان) بیعت کردند
54.    پس از این بیعت، پیامبر به مسلمانان اجازه داد به یثرب بروند/گروهی رفتند(=مهاجران) و مردم یثرب به خوبی از آن‌ها پذیرایی کردند(=انصار)
55.    پیامبر هنگام ورود به مدینه شروع به ساخت مسجد کردند، در یک سوی مسجد صُفّه‌ای ترتیب دادند تا یاران مستمند او در آن سکونت کنند (اصحاب صُفّه)
56.    چرا مردم یثرب مشتاق پیامبر بودند و با اشتیاق اسلام را پذیرفتند؟ چون سال‌ها بود بین یهودیان کشاورز و بت‌پرستان یثرب درگیری بود...
57.    یهودیان می‌گفتند به زودی پیامبری از بنی‌اسرائیل مبعوث و ما را از دست شما نجات خواهد داد؛ یعنی ذهن‌ها آماده بعثت پیامبر صلح بود...
58.    با توجه به حضور یهودیان و مسلمانان و تیره‌های مختلف، برای رعایت حقوق همه، پیامبر لزوماً پیمان‌نامه معروف مدینه (نخستین قانون اساسی) را نوشت
59.    در مدینه دو گروه برای پیامبر مشکل ایجاد کردند: کسانی که مسلمان شده بودند اما منافع‌شان از بین رفته بود (منافقان) و کم‌کم، یهودیان
60‌    چون احتمال حمله قریش از مکه به یثرب می‌رفت، از نخستین سال هجرت، گروه‌هایی روانه درگیری با کاروان‌های مکه شد (یک نوع پیشدستی جهت دفاع از شهر)
61.    در این درگیری‌ها اگر پیغمبر خود همراه دسته‌ی اعزامی می‌رفت، آن لشکرکشی «غَزوَه» و اگر خود در مدینه می‌ماند و مجاهدان را می‌فرستاد،«سَریّه»..
62.    چه جالب: چرا به امام علی(ع) ابوتراب می‌گویند؟ عماربن‌یاسر می‌گوید: در غزوه عشیره، من و علی در کنار نخلستانی «روی خاک» خوابمان برده بود تا اینکه پیامبر ما را یافت و علی را فرمود: ابوتراب برخیز
63.    جریان جنگ بدر و پیروزی مسلمانان با ۳۱۳ نفر بر کفار مکه با نهصد نفر و کشته شدن ابوجهل و رشادت‌های علی.ع: ص۸۰/تا سال‌ها به بدر افتخار می‌کردند
64.    جنگ اُحُد:ابوسفیان نتوانست شکست جنگ بدر را تحمل کند/۳هزار نفر را جمع و به سمت یثرب حرکت کرد/پیامبر هزار نفر را آماده جنگ در بیرون از شهر کرد
65.    پیش از شروع جنگ، عبدالله‌بن‌اُبیّ که موافق جنگ در شهر بود، به اعتراض، با ۳۰۰نفر برگشت(آیه۱۶۷ آل‌عمران)/پیامبر از دندان و پیشانی صدمه دید...
66‌    عبدالله‌بن‌جُبیر سردسته تیراندازان چون دید کفار عقب‌نشینی می‌کنند، به طمع غنیمت تنگه را رها کردند/خالدبن‌ولید حمله کردو مسلمانان شکست خوردند
67.    ابوسفیان هرچند می‌توانست به یثرب وارد شود اما طبق قرآن، خداوند بیمی در دلش انداخت/گفت: سال آینده در بدر مسلمانان را می‌بینم و رفت...
68.    هرچند جنگ احد شکست داشت اما درس‌های بزرگی هم داشت که در سوره آل‌عمران بیان شده/در جنگ بدر برای خدا جنگیدید و پیروز شدید اما در احد برای دنیا
69.    جنگ اُحد زنان بی‌شوهر و اطفال یتیمی به‌جای گذاشت، بنابراین در سوره نساء اجازه‌ی داشتن ۴زن عقدی و نگهداری از یتیمان و حفظ مال آنان را داریم
70.    ابوسفیان در ۵هجری دوباره با ۷تا۱۰هزار نیرو به سمت مدینه آمد/این بار تصمیم بر حالت دفاعی در مدینه شد/سلمان فارسی پیشنهاد حفر خندق در شمال داد
71.    چون در جنگ خندق سپاه از قبیله‌های مختلف عرب تشکیل شده بود، آن‌را جنگ احزاب نامیده‌اند/عَمروبن‌عبدِوَد به دست علی(ع) کشته شد/جنگی امیدبخش بود
72.    پس از احزاب، حشمت ابی‌سفیان و قریش شکسته شد/تغییر ناگهانی هوا(باد و سرما)، الهی بودن پیامبر را بیشتر جلوه داد/و جریان به نفع اسلام تغییر کرد
73.    پس از احزاب،پیامبر سراغ یهودیان بنی‌قُریظَه که با مشرکان هم‌پیمان شده بودند رفت/جریان گردن زدن ۷۰۰نفر به دست علی(ع) مبهم و دست‌آویز یهود است
74.    صفحه ۹۵: ابهامات در نقل داستان کشتار یهودیان بنی‌قُریظَه و احتمال همچشمی‌های اوس و خزرج در بیان داستان پس از رحلت پیامبر و دیگر دلایل...
75.    مهم: در پذیرش اسناد قرن اول و دوم(دوره قبل از اسناد مکتوب) تنها به نقل راویان نباید بسنده کرد، بلکه هر روایت را باید با قرینه‌ها مقابله نمود
76.    صلح حُدیبیّه: تا ۱۰سال جنگی میان مدینه و مکه نباشد/سال بعد، مشرکان مکه را خالی کنند تا مسلمانان حج به جای آورند/...ص۹۷
77.    این قانون صلح باعث شد برخی متعصب‌ها به پیامبر خرده بگیرند:اگر کسی از مکه به مدینه آمد،در پناه و باید حتماً سالم برگردد اما، برعکس، نه لزوماً
78.    جنگ تبوک: در سال نهم (یک سال پس از فتح مکه)، بین مسلمانان و رومیان، شمار مسلمانان: ۳۰هزار نفر، بیشترین رقم سپاه اسلام تا آن زمان/آیه ۸۱ توبه
79.    در جنگ تبوک پیامبر،علی(ع) را در مدینه نهاد/منافقان گفتند:دوست نداشت او کشته شود/علی به پیامبر شکایت کرد/پیامبر فرمود: تو را خلیفه خود کردم..
80.    تو را خلیفه خود کردم که تو برای من مانند هارون برای موسی هستی جز آنکه پس از من پیامبری نیست...
81.    چون مسلمانان به تبوک رسیدند، معلوم شد خبر آماده شدن رومیان برای جنگ درست نبوده/تبوک، آخرین درگیری مسلمانان با نامسلمانان بود
82.    پس از تبوک، تقریباً عموم قبیله‌های عربستان با مراجعه نماینده هر قبیله،مسلمان شدند.این سال را بدین علت، سنة‌الوُفود(سال نمایندگان) نامیده‌اند
83.    در آغاز سال دهم هجرت، معجزه تاریخ عرب رخ داد. مردمی که در سراسر زندگانی خود جز کشتن و غارت کردن یکدیگر پیشه‌ای نداشتند،در نظام واحدی درآمدند
84.    بدین ترتیب جنگ و خونریزی در داخل سرزمین‌های عربی جای خود را به همبستگی و صلح و آرامش داد.ص۱۰۵/قابل توجه کسانی که میگن اسلام با شمشیر رشد کرد
85.    پیامبر،به‌زیبایی،خصلت خشن بیابان‌نشینی، آداب و رسوم بین‌قبیله‌ای،خصلت مال‌طلبی و غارت و... را در جهت جهاد در راه خدا و پیشرفت اسلام مهار کرد
86.    جالبه: وقتی اسلام پیشرفت کرد،در سال‌های آخر عمر پیامبر، چندین مُتَنَبِّی(مدعی دروغین پیغمبری) پیدا شد!فکر میکردند مثل پیامبر کارشان می‌گیرد!
87.    در حالی که علی(ع) و بنی‌هاشم سرگرم غسل پیامبر بودند، گروهی در سقیفه (ایوانچه‌ای سقف‌دار) جمع شدند تا تکلیف زمامداری مسلمانان را مشخص کنند
88.    مهاجران(اهل مکه) می‌گفتند اسلام از شهر ما ظهور کرد،پس امیر از ما باشد/انصار(اهل مدینه):شما پیامبر را آزردید و راندید،ما باعث رونق اسلام شدیم
89.    ابوبکر حدیثی مشکوک خواند: پیامبر:الائمَّةُ مِن قریش! /اهل مدینه هم(اوس و خزرج) با هم کدورت دیرینه داشتند و بدشان نمی‌آمد امیر از آن‌ها نباشد
90.    نهایتاً پذیرفتند:امیر از مهاجران و وزیران از انصار باشد/بزرگان مجلس کار را به دیگری تعارف کردند/آخر:عمر و ابوعبیده جراح با ابوبکر بیعت کردند
91.    اگر آن نظام که پیامبر بنا نهاد(حکومت بر اساس دین)همچنان رنگ صفا،خلاص،گذشت،تقوا و عدالت را از دست نمی‌داد امروز تاریخ مسلمانی صورت دیگری داشت
92.    سؤال: اصولاً این همه شتاب که روز مرگ پیغمبر از سران قوم برای تعیین حاکم دیده شد، برای چه بود؟ چرا از خاندان محمد و تیره هاشم کسی دعوت نشد!؟
93.    مگر شرکت در تشییع جنازه مؤمن مستحب نیست؟ پیامبر که جای خود دارد! اگر بیم فتنه می‌رفت، مگر مراسم چقدر طول می‌کشید؟
94.    به نظر می‌رسد کسانی در آن روز از دو پایه حکومت و دین، که اسلام بر آن استوار است، تنها به پایه حکومت می‌اندیشیدند... ص۱۱۶
95.    اگر نیت آنان جلوگیری از پراکندگی بود، باید گفت که از همان روز شکافی در اجتماع مسلمانان پدید آمد که بعد از چهارده قرن هرگز به هم نیامده است
96.    عُباده(رئیس قبیله خزرج) از بیعت با ابوبکر سر باز زد و پشت او نماز نمی‌خواند،در دوران عُمَر او را مخفیانه کشتند و گفتند:جنّیان او را کشته‌اند
97.    علی(ع)، بنی‌هاشم و چند تن دیگر از صحابه نیز تا مدتی از بیعت با ابوبکر سر باز زدند و کمی بعد برای جلوگیری از تفرقه میان مسلمانان بیعت کردند
98.    ماجراهای برخورد با ازدین‌برگشتگان تا برگشت آرامش به عربستان با تأثیر خالدبن‌ولید (فردی قوی اما نه چندان باتقوا): ص۱۱۷ تا ۱۲۰
99.    دانشگاه، ما رو به عنوان «مدرس نمونه» انتخاب و فرم‌ها رو به سازمان مرکزی ارسال کرد. اگر در سطح استان یا کشور هم رتبه بیارم یه شیرینی می‌دم
100.    اسلام در ایران: سرزمینی که امروز عراق نامیده می‌شود،آن‌زمان زیر نفوذ حکومت ساسانی و سدی در مقابل هجوم قبیله‌های بیابانی به داخل ایران بود...
101.    خسرو پرویز این حکومت محلی و این سد را از میان برد/طایفه بکربن‌وائل و بنی‌شَیبان با گروهی از سپاهیان ایران درگر و پیروز شدند (=واقعه ذی‌قار)
102.    مُثَنَّی‌بن‌حارثة(تازه‌مسلمان و رئیس قبیله بکربن‌وائل) اوضاع ایران را نابسامان و به خلیفه پیشنهاد حمله به ایران را داد/خلیفه بدو رخصت داد
103.    آنچه مسلم است، در آغاز نه خلیفه و نه فرماندهان او و نه یاران پیغمبر فکر گشودن ایران و لشکرکشی به این کشور وسیع را نداشته‌اند... ص۱۲۱
104.    مطالعه اوضاع سیاسی و اجتماعی آن روز ایران نشان می‌دهد مردم در پایان دوره ساسانی با وضعی دشوار روبه‌رو بودند ومی‌خواستند خود را از آن برهانند
105.    جالب:پس از چند شکست ایران(نبرد جِسر،قادسیّه..) بیم مسلمانان تا آنجا در دل ایشان نشسته بود که می‌پنداشتند سلاح بر بدن سربازان عرب کارگر نیست!
106.    پس از مرگ خسرو پرویز تا جلوس یزدگرد سوم، ۳سال بیشتر نمی‌گذشت اما در این سه سال یازده تن به تخت سلطنت این کشور نشسته‌اند! (=لرزان بودن سلطنت)
107.    چقدر جالب: در شرایط ایران آن زمان، حکومت مجبور به استفاده از شبکه جاسوسی و مردم مجبور به نفاق و دورویی بودند=حکومت و ملت یکدیگر را می‌فریبند https://t.co/RxJyedSFqt
108.    مُغیرة پس از شکست ایران به رستم گفت:من می‌پنداشتم شما هم مانند ما با مردم خود مواسات میکنید ولی اکنون دانستم که بعضی از شما خدای بعض دیگرید!
109.    جریاناتی که بین سپاه اسلام و سپاه رستم در جنگ قادسیّه گذشته، شگفت‌آور است! هیچ چیز در این‌باره نمی‌دانستم! صفحات ۱۲۵ تا ۱۳۰
110.    سپاه ایران شامل درباری با شکوه و تجمل که حتی در جبهه جنگ هم بهترین لباس خود را می‌پوشیدند در مقابل: مسلمانانی با ژنده‌پوش با نیزه‌ای ساده
111.    وقتی سپاهیان ایران این سادگی مسلمانان را در برابر تجمل‌گرایی فرماندهان خود می‌دیدند، یقین می‌کردند که نیرویی آسمانی آنان را مدد می‌دهد
112.    تصور کنید:رستم از فرستادگان سعد پرسید:چرا هر نوبت یکی از شما نزد من به رسالت می‌آید؟گفتند:امیر ما می‌خواهد مساوات را بین لشکریان برقرار سازد
113.    دروغ‌پردازی‌ها و غلوهایی از رستم در شاهنامه هست که با شکست و کشته شدن او نمی‌خواند؛ خروشی برآمد ز رستم چو رعد..یکی تیغ زد بر سر اسب سعد ص۱۲۸
114‌    یزدگرد پس از شکست سپاه ایران از تیسفون به سمت غرب گریخت وچندین بار سعی کرد سپاهی تشکیل دهد تا شکست‌های قبلی را جبران کند اما هربار شکست خورد
115.    نهایتاً در سال۲۱ه. سپاهی در نهاوند تشکیل داد اما این نیرو نیز از هم گسیخت/چون این جنگ آخرین مقاومت سپاه ایران بوده،آن‌را فتح‌الفُتوح نامیدند
116.    عواملی که باعث شد عرب با آن نیروی نامنظم و سازوبرگ ابتدایی در کمتر از ده سال، امپراطوری بزرگ ایران را نابود سازد: ص ۱۲۹ «تاریخ تحلیلی اسلام»
117.    ناخشنودی مردم از اواخر حکومت ساسانی/فشار سخت طبقه حاکم به مردم/امتیازهای طبقاتی../بی‌روح شدن زرتشت از دوره قُباد به بعد/سادگی و مساوات اسلام
118.    پیامبر در آخرین روزهای عمر، لشکری را برای حرکت به سمت مناطق تحت حاکمیت روم (شمال و غرب) آماده کرد اما لشکر در بیرون شهر بود که وی درگذشت
119‌    پس از فتح ایران، ابوبکر برای اجابت خواسته پیامبر لشکری آماده و به دره اردن و فلسطین راهی کرد، خالدبن‌ولید شجاع را نیز بعداً با نیرویی فرستاد
120.    ابوبکر در این حین درگذشت و عمر به خلافت رسید/طی سال‌های ۱۲تا۱۹، تمام شهرهای سوریه، اردن، فلسطین و قیساریّه یکی پس از دیگری فتح شد
121.    در سال ۱۹ه.ق عمروبن‌عاص که در بیت‌المقدس بود،از عمر رخصت خواست که به مصر حمله برد وگفته‌اند که بدون رخصت وی چنین کرد/مصر نیز به آسانی فتح شد
122.    اسکندریه نیز پس از ۱۴ ماه محاصره تسلیم شد/دلایل همکاری مردم با سپاه اسلام جالب است: اکثراً خسته شدن از ظلم حاکمان و عدالت و بی‌پیرایگی اسلام
123.    زمین‌هایی که با قهر و غلبه تصاحب می‌شد باید بین فاتحان تقسیم می‌شد اما طبیعتاً سربازان نمی‌توانستند این همه راه برای کشت در آن‌ها بیایند،...
124.    بنابراین عمر وضع کرد (مشخص نیست با مشورت صحابه بوده یا فکر خودش) که صاحبان زمین‌ها روی زمین خود کار کنند اما سالانه مبلغی معین بپردازند...
125.    اینکه چطور عربی که نهایتاً یک قبیله را اداره کرده بود توانست ۱۴قرن پیش این همه سرزمین را بدینگونه اداره کند،مایه اعجاب تاریخ‌نویسان است ص۱۳۷
126.    دوران حکومت ابوبکر،چون مسلمانان روحیات زمان پیامبر را حفظ کرده بودند با آرامش گذشت/مشکل زمانی شروع شد که نخستین درآمد بزرگ از ایران رسید...
127.    عمر با دقت و سخت‌گیری خاصی (مثال‌ها:ص۱۳۸) بر اساس سابقه اسلام و تعداد جنگ‌هایی که افراد شرکت کرده‌اند آن مال عظیم را بین مسلمانان تقسیم کرد
128.    وقتی قریش دوباره به مال ومنال رسید،به روحیات قبل از مسلمان شدن برگشت!عمر:اگر آنچه در پایان کار دانستم در آغاز میدانستم زیادی مال را می‌گرفتم
129.    تاریخ‌نویسان عرب سبب کشته شدن عمر را کینه‌جویی ایرانیان از عرب (به دست ابولُؤلُؤ که از او آرزده شده بود) می‌دانند اما...
130.    اما سخت‌گیری شدید عمر بر قریش که مغیره مالک ابولؤلؤ از جمله آنان بود، دور نمی‌نماید که عمر با توطئه کسانی دیگر به دست ابولؤلؤ کشته شده باشد
131.    از کارهای مهم در خلافت عمر، تأسیس تاریخ برای مسلمانان در سال ۱۶هجری و با مشورت و دستور علی(ع) بوده است/مبدأ را هجرت و ماه اول را محرم گرفتند
132.    عمر در ۲۳ه درگذشت/پیش از مرگ، ۶نفر از اصحاب را مأمور کرد که به مشورت بنشینند و ظرف ۳ روز یکی را به خلافت برگزینند
133.    مشخص بود علی(ع) یا عثمان خلیفه خواهد بود اما تیره اموی با خلافت علی موافق نبود و عبدالرحمان‌بن‌عوف که رئیس شورا بود هم با عثمان خویشاوند بود
134.    عبدالرحمن از علی پرسید: اگر با تو بیعت کنیم قبول می‌کنی به کتاب خدا و سنت پیغمبر و سیرت ابوبکر و عمر رفتار کنی؟ مشخصاً علی نمی‌پذیرفت
135.    علی(ع) گفت: من به مقدار اجتهاد خود و کتاب خدا و سنت پیغمبر رفتار خواهم کرد/اما عثمان همه شروط را پذیرفت، پس همه به او رأی دادند
136.    عثمان طبیعتی ملایم داشت و سالخوردگی او را ملایم‌تر ساخته بود/مثال:پسر عمر خودسرانه چند نفر را کشت/عثمان: خون‌بها را از بیت‌المال می‌دهیم!...
137.    عبیدالله پسر عمر سه نفر را که آلت قتل پدرش(خنجر) را در دست می‌گرداندند نامشروع کشت/عثمان: چگونه رواست که دیروز پدر را بکشند و امروز پسر را!؟
138.    مشاوران عثمان(امویان و قریش)،همانها که عمر بشدت آن‌ها را تحت نظر گرفته بود کم‌کم در کار سیاست و اداره امور کشور دخالت کردند/انصار رانده شدند
139.    کم‌کم خلیفه بودن که قبلاً امری سخت و نیازمند قصد قربت بود،تبدیل به شغلی پرمایه‌ودرآمد شد/قبیله‌ها طمع حکومت بر مصر و کوفه و شام و.. برداشتند
140.    عجب جمله جذابی: مردم ایران بیش از آن‌که مقهور عرب گردند، شیفته اسلام شدند...
141.    عمر در خلافتش مراقب بود که تعادل را بین دو تیره عدنانی و قحطانی حفظ کند/عثمان علیرغم تعهدش،فرمانداران او را برکنار و خویشاوندان خود را گماشت
142.    این دگرگونی‌ها در سنت پیغمبر و سیرت ابوبکر و عمر بربیشتر مسلمانان بویژه نومسلمانان گران می‌آمد/مساوات اسلام از بین رفته بود/نکوهش‌ها آغاز شد
143.    مشاوران نژادپرست عثمان او را برانگیختند تا گروهی از ناخشنودان را به میدان‌های جنگ بفرستدو گروهی را به شهرهای دوردست تا حاکمان سرکوبشان کنند!
144.    در فقه اسلام: اگر مردم یک سرزمین غیرمسلمان با مسلمانان پیمان آشتی ببندند، آنچه از آنان گرفته می‌شود، جِزیه، به خزان (بیت‌المال) تحویل می‌شود
145.    اما اگر سرزمینی با نیروی نظامی فتح شده باشد (مفتوحُ العَنوَة) آن سرزمین بین فاتحان تقسیم خواهد شد.
146.    ده سال اول خلافت عثمان،ناخشنودی‌ها از حدود شکایت خارج نشد اما خودخواهی مشاوران خلیفه و ترکتازی امویان در شهرهای بزرگ و../موج اعتراضات برخاست
147.    دیری نپایید که ناخشنودی به شورش تبدیل شد/ نحوه مرگ عثمان: هنگامی که مصریان به امید وعده اصلاحی عثمان به محل خود بازمی‌گشتند، در بین راه...
148.    در بین راه سواری را دیدند/ نامه‌ای از عثمان با وی دیدند که به حاکم مصر دستور داده بود اینان را بکشد! شورشیان برگشتند و عثمان را کشتند ص۱۴۸
149.    علی می‌خواست اسلام را به سادگی عصر پیغمبر برگرداند و این چیزی بود که ثروتمندان حجاز هرگز آن را نمی‌خواستند...
150.    پس از قتل عثمان، به هر حال، مردم با با علی(ع) بیعت کردند (۳۵ه)؛ اما شاید در طول یک ربع قرن پس از رحلت پیامبر، زمانی نامناسب‌تر از این نبود
151.    گروهی از اشراف‌زادگان قریش و تیره اموی نمی‌خواستند قبول کنند که بی‌عدالتی عثمان باعث مرگش شد، می‌پنداشتند که بنی‌هاشم از او انتقام گرفته‌اند
152.    صفحه ۱۵۱: اوج مظلومیت علی علیه السلام / خلیفه‌ای که امثال طلحه،زبیر،عایشه و... دیروز با او بیعت کردند و امروز با عدالتش سر جنگ برداشتند!
153.    معاویه که معصومیت بنی‌هاشم را می‌دانست نتوانست قتل عثمان را گردن آن‌ها بیندازد اما گفت: قاتلان عثمان نزد تو(علی) هستند، آنها را به من بده...
154.    به هر حال، معاویه لشکری بزرگ (که اتحاد آن مرفهان بیشتر از لشکر گوناگون علی بود) فراهم آورد و به بهانه خونخواهی عثمان روی به عراق نهاد...
155.    جنگ در محلی به نام صفّین درگرفت/اواخر جنگ چون دیدند جنگ به سود علی در حال اتمام است،عمروبن‌عاص نیرنگ به نیزه کردن قرآن را به کار بست
156.    منافقان سپاه علی به او فشار آوردند که جنگ را تمام و داوری را بپذیر/عمرو و ابوموسی اشعری ساده‌لوح به داوری نشستندو با نیرنگ عمرو علی برکنارشد
157.    وقتی شامیان فهمیدند فریب خورده‌اند و از علی خواستند آماده جنگ با معاویه شود و امام گفت: ما برای یک سال پیمان متارکه جنگ بسته‌ایم، گروهی از..
158.    گروهی از مسلمان پارسا ولی ساده‌لوح گفتند:حکومت از آن خداست/علی با پذیرفتن داور در دین خدا، کافر شده است/گروهی از اطاعت علی خارج شدند وگفتند:
159.    علی باید توبه کند تا از او پیروی کنیم/گروهی با نصیحت امام برگشتند اما گروهی در نهروان وارد سومین جنگ داخلی پس از پیامبر، با علی(ع) شدند
160.    مارق اسم فاعل از اسم مصدر مُروق یعنی تیری که به هدف نخوردو از کنار آن بگذرد/به خوارج،مارقین گفته می‌شود چون از اطاعت امام زمانشان بیرون شدند
161.    دوره ۳۰ساله خلافت ابوبکر تا شهادت علی(ع) را دوره خلفای راشدین می‌نامند؛چون در این سال‌ها سنت پیامبر کم‌و‌بیش رعایت می‌شد و حکومت موروثی نبود
162.    تحلیل جریان خوارج:ص۱۵۵تا۱۶۰/معاویه از ۱۸ه تا ۲۲ سال بر شامیان حکومت کرده بود/گفته‌اند: شامیان مطیع‌ترین مردم نسبت به زمامدار خود هستند
163.    علی(ع): حاضرم ده تن از شما را بدهم و یک تن از یاران معاویه را بگیرم/هنگام شهادت علی(ع)، ۳گروه در عراق: عثمانیان طرفدار بنی‌امیه،شیعیان،خوارج
164.    پس از غدیر خم، گروهی به وجود آمدند که در آن زمان نیز به «شیعه علی» معروف بودند/آن‌ها خلافت را حق مسلم علی علیه السلام می‌دانستند
165.    چون علی بناچار و برای مصلحت با سه خلیفه بیعت کرد،شیعیان نیز از او پیروی و ساکت نشستند/وقتی امام به شهادت رسید،مجدد صف شیعه و غیرشیعه مشخص شد
166.    قحطانیان جنوب که آنزمان با پیامبر پیمان بسته و درکنار علی نیز مانده بودند،امامت حسن‌بن‌علی را پذیرفتند/اما جنوبیها(عدنان) حامی بنی‌امیه شدند
167.    آفرین: قحطانیان در صفین به معاویه می‌گفتند: دیروز در رکاب پیامبر بر سر تنزیل قرآن با شما می‌جنگیدیم و امروز بر سر تأویل آن با شما می‌جنگیم
168.    نخستین کسی که با حسن(ع) بیعت کرد، قیس پسر سعدبن‌عباده رئیس طایفه خزرج (از انصار مدینه) بود. گفت:دست خود را پیش بیاور تا با کتاب خدا و سنت...
169.    علاوه بر سه گروه مذکور، یک گروه زشت‌سیرت نیز وجود داشت: سودجویان! دین‌دارانی که دین را برای دنیا می‌خواستند/توضیح مفصل: ص۱۶۷
170.    تا وقتی حاکم مورد پسندشان سر کار بود؛ساکت/اما وقتی به آن‌ها سخت می‌گرفت، یکی از بنی‌هاشم را علیه او می‌شورادند و سپس پشتش را خالی می‌کردند
171.    چه کسانی گرد امام حسن بودند!؟ یک روز در لشکری که امام علی آماده کرده بود و قرار بود با معاویه بجنگد شایعه کردند قیس مرده/لشکر شورش کرد و...
172.    حتی به خیمه امام هجوم بردند و زیرانداز را از زیر پای او کشیدند!
173.    وقتی امام خواست به خانه سعدبن‌مسعود ثقفی(عموی مختار) پناه ببرد، حمله کردند و در راه با کلنگی ران او را شکافتند
174.    داستانی نزدیک به واقعیت:مختار به عمویش گفت: حسن را به معاویه تحویل بده و هر چه می‌خواهی بگیر!/اما ۲۵سال بعد او فرمانده سپاهی علیه امویان بود
175.    اینکه در پیمان‌نامه امام حسن با معاویه چه آمده بوده خدا می‌داند! از روز صلح تا زمانی که اولین بار در یک کتاب به ثبت رسیده، ۲۰۰سال می‌گذشته!!
176.    شگفت اینکه طبری صورتی از آشتی‌نامه را نوشته که به ریشخند و افسانه شبیه‌تر است! و عجیب که در کتب درسی ما نیز آن متن راه یافته و تدریس می‌شود!
177.    متن تحریف‌شده: شرط امام: معاویه ۵هزار درهم موجودی بیت‌المال کوفه و خراج دارابگرد فارس را بدو بدهد و علی را بر منبر دشنام ندهند!!
178.    متن دقیق‌تر صلح‌نامه در ص۱۷۳: این متن همانی است که در کتب درسی معتبر داشتیم: معاویه به کتاب خدا و سنت پیامبر و خلفا عمل کند/جانشین نگیرد و..
179.    عراقیان در سراسر حکومت امامان علی و حسن و حسین و حاکمانی چون مختار و مصعب و... با دودلی و دگرگونی تند و به تعبیر رساتر با نفاق برخورد کردند!
180.    معاویه هم با آنکه به بردباری شهرت داشت و آنچه را در دل می‌نهفت کمتر به زبان می‌آورد اما از دورنگی مردم عراق پیوسته می‌نالید
181.    معاویه از روزی که از جانب عمر به حکومت شام رسید، در نظام حکومت روش امپراطوران روم را بکار برد و در زندگی شخصی هم از زمامداران آنها تقلید کرد
182.    هنگامی که عمر با عبدالرحمن‌عوف به شام سفر کرده بودند، سوار بر خر بودند، معاویه با کوکبه و جلال بر عمر گذشت و خلیفه را نشناخت! به او گفتند...
183.    برگشت و پیاده شد و دنبال خرِ خلیفه مدتی می‌رفت و او توجهی نمی‌کرد. عوف گفت: خسته‌اش کردی. عمر گفت: شنیده‌ام خدم و حشم راه انداخته‌ای و...
184.    معاویه برای خود دسته نگهبان مسلح تأسیس کرد که همیشه مراقب او بودند/دور محراب،مقصوره‌ای ساخته بود که کسی حمله نکند=آغاز فاصله بین والی و رعیت
185.    چهار تن در آغاز اسلام به زیرکی مشهور بودند: مغیرة‌بن‌شعبه، معاویة‌بن‌ابوسفیان، عمروبن‌عاص و «زیاد» / نمونه‌هایی از زیرکی اینان: ص۱۸۱
186.    جریان برادرخواندگی زیاد از سوی معاویه که چنین کاری در اسلام بی‌سابقه بوده است، حالم را به هم زد! ص۱۸۳ /متعجبم که مردم پیرو چه کسی بوده‌اند!؟
187.    زیاد در سال ۴۵ حاکم بصره شد/برای زهرچشم گرفتن از مردم خطبه‌ای که به بَتْراء مشهور است را خواند(خطبه‌ای که بدون نام خدا و نعت رسول آغاز شود)
188.    ...مبادا از این پس کسی شبانه بیرون آید که خون او را خواهم ریخت... زبان و دست‌های خود را از من بردارید تا از دست و زبان من در امان باشید...
189.    از تمجید یک نفر از زیاد معلوم است که او خوب آن مردم را می‌شناخته: مردمی که چون درشتی ببینند فروتنی کنند و چون فروتنی ببینند درشتی کنند! ص۱۸۵
190.    یعنی اگر جنایت‌های «زیاد» رو بخونی می‌فهمی پسرش «ابن زیاد» خیلی مهربون بوده!!
191.    معاویه در آغاز دهه دوم حکومت خود بدعت دیگری در اسلام نهاد که پس از وی نزدیک به ۱۳قرن در سراسر قلمرو اسلامی دوام یافت: انتخاب ولیعهد! (یزید)
192.    همه خلفای قبلی بر اساس مشورت با صحابه و مردم حکومت می‌کردند اما از دوره معاویه به بعد، اندک‌اندک راه خرده‌گیری بر خلیفه و عاملان او بسته شد!
193.    از آن پس مردم تکلیف خود را دانستند و کوشیدند چیزی بگویند که خلیفه و حاکم را خوش آید نه خدا را/جریان اعتراض نکردن احنف‌بن‌قیس به ولیعهدی یزید
194.    از عصر معاویه حدیث‌سازی در برتری این ونکوهش آنان آغاز و نسبت این حدیثهارابه پیغمبر میدادند/باب«فضائل»در کتب حدیث:احادیث در مدح شخص یا خاندان
195.    چون حدیث‌ها در سده اول و دوم ثبت نمی‌شد بلکه سینه یک راوی به ذهن دیگری منتقل می‌شد،هر کس به میل خود هر چه می‌خواست به آن می‌افزود یا می‌کاست
196.    مثلاً در کتب تاریخی می‌بینیم که در فتوحات اسلامی خاندانی مشخص در اکثر این فتح‌ها حاضر بوده!این روایت‌ها راباید با دیده تردید یا انکار نگریست
197.    معاویه نیروی دریایی قدرتمندی تأسیس کرد که در جزیره‌های دریای متوسط(مدیترانه) فعال بود/جزیره قبرس،سیلیس و رودس را فتح وبه قسطنطنیه حمله کردند
198.    در زیرکی معاویه گفته‌اند که اگر هفت در را به روی او می‌بستند، وی سرانجام راهی برای گریز خود پیدا می‌کرد!/سرانجام در ۶۰هجری در ۸۰سالگی مُرد
199.    هنگامی که یزید به خلافت رسید، باید از سه تن که با او بیعت نکرده بودند خیالش راحت می‌شد: عبدالله پسر عُمر، عبدالله پسر زبیر، حسین‌بن‌علی(ع)
200.    دو نفرِ دیگر اهل جنبش نبودند یا خواهان نداشتند، فقط حسین‌بن‌علی خطرناک بود/به والی مدینه نوشت: از حسین بیعت بگیر یا سرش را به شام بفرست
201.    مادر یزید از شهرنشینی بیزار بود> معاویه او و فرزندش را به بیابان نزد کسانش فرستاد/ یزید تربیتی بیابانی داشت:فقط شعر نیک گفتن و شکار می‌دانست
202.    یزید حتی ظاهر اسلام را نیز رعایت نمیکرد/از شرابخوارگی و قمار پیش روی مردم باکی نداشت/مشاوران او نیز بهترازاو نبودند/مردم نتوانستند تحمل کنند
203.    می‌توان گفت هنگام مرگ معاویه،افکار عمومی عراق از هر جهت بر ضد خاندان ابوسفیان بود و همه یکزبان می‌گفتند:یزید شایستگی خلافت مسلمانان را ندارد
204.    اما اکثراً یزید را نمی‌خواستند چون پدر یزید را نمی‌خواستند،و پدررا نمی‌خواستند چون ریاست مُضَریان بر یمانیان را نمی‌خواستند!=درد دین نداشتند
205.    این سیاست‌پیشگان سودجو وقتی فهمیدند حسین‌بن‌علی به اعتراض به مکه رفته، فرصت را غنیمت شمردند تا با دعوت از او،ابهت عراق را دوباره بازپس گیرند
206.    در کوفه جلسات متعدد تشکیل شد/اولین جلسه در خانه سلیمان‌بن‌صرد بود/او که سست‌عهدی همشهریان خود را می‌دانست گفت:...
207.    اگر این توانایی را در خود می‌بینید که حسین را یاری کنید،او را بخوانید،وگرنه بیهوده او را از خانه خدا آواره نسازید/گفتند:تا پای جان می‌ایستیم
208.    ۱۵۰نامه به امام نوشته شد: به کوفه بیا وگرنه نزد خدا مسؤولی!/امام:پسرعمویم مسلم را برای بررسی وضع شهر و شما می‌فرستم اگر چنان بود، می‌آیم
209.    مسلم در میان شور و استقبال مردم وارد کوفه شد/چون نمی‌دانست خیانت خواهند کرد،به امام نوشت که صلاح است که بیایی/طرفداران اموی به یزید خبردادند
210.    یزید با مشورت سرْجون(مشاور رومی) عبیدالله پسر زیاد را به جای والی قبلی فرستاد/عبیدالله مانند پدرش مردم عراق را خوب می‌شناخت!=تهدید و تطمیع
211.    سرانجام هانی‌بن‌عروه و مسلم را کشتند و تنِ بی‌سر آنان را در بازارهای کوفه با ریسمان کشان‌کشان از این‌سو بدان‌سو بردند/کوفیان بسیار ترسیدند..
212.    حسین(ع) در راه از کشته شدن مسلم و پیمان‌شکنی کوفیان مطلع شد/حرّ راه او را بست و در کربلا به زمین نشاند... و شد آنچه شد...
213.    پس از شهادت حسین(ع)و یارانش مسلمانان در شهرهای مختلف به قیام خواستند/مدینه قیام کرد اما ۳روزه شکست خورد و کشتارها و تجاوزهایی که بدانها شد..
214.    یزید (لعنة الله علیه و علی آبائه) در سال ۶۴ و در سن ۳۸سالگی مُرد و شامیان با پسرش معاویه بیعت کردند. حکومت او چهل روز بیشتر طول نکشید
215.    او در خطبه‌ای کردار معاویه وپدرش را نکوهش کرد وگریست وگفت:هر که را می‌خواهید برای خود انتخاب کنید/از مردم نهان شد و همان سال(شاید با زهر)مرد
216.    پس ازمرگ معاویه،سلیمان‌بن‌صرد قیام کرد/چون زیرک نبود در جنگی با عبیدالله‌بن‌زیاد کشته شد/مختار به زندان افتاد/باوساطتت عبدالله‌بن‌عمر آزادشد
217.    مختار برای کسب اجازت به محضر امام سجاد رفت اما وی نپذیرفت/او بنام محمدبن‌حنفیه قیام را آغاز کرد(=کیسانیه)/درمورد مختار بین علمای شیعه اختلاف
218.    برخی معتقدند مختار خوی مهتری‌جویی داشت و برای جلب نظر مردم دست به کارهای شگفت‌انگیز(پرواز کبوتر و نسبت دادن به فرشتگان و کرسی علی.ع) می‌زد
219.    مختار بجای استمداد از سران قبیله و بزرگان شهر،مَوالی را بکار گرفت/این موجب نارضایتی مهتران کوفه شد/وقتی مُصعب برای جنگ آمد طرف او را گرفتند!
220.    سپاه مختار با پسر زبیر جنگیدند ونهایتاً مختار کشته شد(۶۷ه.ق) و باز هم نهضت شیعیان به نتیجه نرسید:کسانی که برای رضای خدا میجنگیدند اندک بودند
221.    الله اکبر! اگر می‌خواهید نمونه بارز و ماندگار در تاریخ، از یک منافق رو ببینید، زندگی «شبث‌بن‌رِبعی» را بررسی کنید! دائم رنگ عوض کرده
222.    پس از یزید،عبدالله‌بن‌زبیر(عدنانی)به مکه رفت وخودرا خلیفه خواند/حجاز،مصر،عراق مهتری او را پذیرفتند/کلبیان هم مروان‌بن‌حَکَم را خلیفه خواندند
223.    روی کار آمدن مروان یعنی آغاز حکومت مروانیان(در مقابل سفیانیان)/مادر خالد(=پسر یزید) او را خفه کرد/پس از او فرزندش عبدالملک خلیفه شد
224.    عبدالملک، سعی کرد با برتر جلوه دادن بیت‌المقدس، مکه و مدینه که در دست عبدالله بود را کمرنگ کند/مثال: طواف سنگی که پیامبر از آن به معراج رفت
225.    پس از کشتن مُصعب (حاکم عراق)، حجّاج‌بن‌یوسف را روانه حجاز کرد/او مکه را محاصره و شهر مکه و خانه خدا را با پرتاب سنگ منجنیق ویران ساخت
226.    طرفداران عبدالله(فردی پارسا بوده)تنها گذاشتنش اما او دلیرانه تاپای جان ایستاد/حجاج هیچ بی‌حرمتی فرونگذاشت/گردن صحابه(جابربن‌عبدالله)مهر نهاد
227.    حجاج سپس به کوفه رفت و ضرب چشمی از آنها گرفت که تا ۲۰سال عراق در آرامش بود!/هر اندازه سالیان حکومت او درازتر می‌شد،بر گستاخی‌اش افزوده میشد
228.    تملق حجاج در نامه به خلیفه:شنیده‌ام امیرالمؤمنین در مجلسی عطسه کرده‌اند و حاضرین «یرحمک الله» گفته‌اند؛فیالیتنی کنتُ معهم فأفوزَ فوزاً عظیما
229.    حجاج درس‌خوانده بود و مردمان را به آموختن وامی‌داشت/گفته‌اند علامت‌گذاری قرآن(اِعجام) به دستور او آغاز شده(قطعی نیست)/در۹۵ه‌ق در۵۳سالگی مُرد
230.    عبدالملک در۷۴ه،لشکر حسّان‌بن‌نُعمان رابه آفریقا که توسط روم اشغال شده بود فرستاد/پس از جنگ با زنی کاهنه(ریاست بربر)کل آفریقا فتح و مسلمان شد
231.    عبدالملک دربالای نامه‌هایش به امپراطور«قل هو الله احد»می‌نوشت/امپراطور تهدید کرد اگر مجدد بنویسی،روی سکه‌ها نام پیامبرتان را به زشتی می‌بریم
232.    عبدالملک با خالدبن‌یزید(و برخی گفته‌اند با امام باقر)مشورت کرد،او گفت:سکه‌های یونانی را تحریم وخودتان سکه بنام پیامبر بزنید=اولین سکه اسلام
233.    پس از عبدالملک،فرزندش ولید خلیفه شد/چون آرامش حاکم بودوخودش هم علاقه داشت،به کارهای عمرانی پرداخت؛مثال:مسجد اموی دمشق که هنوز مایه اعجاب است
234.    در آفریقا ابوعبدالرحمن‌موسی‌بن‌نصیر جایگزین حَسّان‌بن‌نُعمان شد/او به فکر فتح اَندَلُس افتاد/طارق‌بن‌زیاد را روانه آنجا کرد
235.    طارق از تنگه‌ای که اکنون جبل‌الطارق نامند گذشت ونهایتاً با حضور موسی تا شمال اسپانیا را فتح کردند/امام سجاد در دوران همین ولید به شهادت رسید
236.    ولید در سال ۹۶ مرد و برادرش سلیمان‌بن‌عبدالملک خلیفه شد/او که بسیار خوشگذران و هوسران بود در سال ۹۹ مُرد
237.    سلیمان تنها کار مفیدی که انجام داد این بود که قبل از مرگ، به جای فرزندش، عمربن‌عبدالعزیز که فردی پارسا بود را جانشین خود اعلام کرد
238.    عمربن‌عبدالعزیز تلاش کرد بدعت‌ها و دشنام به علی‌بن‌ابی‌طالب را متوقف و در صرف بیت‌المال به عدالت رفتار کند/حتی بر خویشاوندان خود سخت می‌گرفت
239.    عمربن‌عبدالعزیز در ۲سال و۵ماه خلافت خود، خدمات زیادی داشت:رفع مشکل موالی،توقف حمله به کشورهای نامسلمان،بازگردانی فدک به بنی‌فاطمه...ص۲۳۳
240.    پس از مرگ عمربن‌عبدالعزیز،یزیدبن‌عبدالملک(یزید دوم) برای ۴سال خلیفه شد/یزید مردی خوشگذران،فاسق،میخواره و زن‌باره بود/دوباره رسوم غلط زنده شد
241.    یزید،قبل از مرگ،برادرش هشام را خلیفه بعدی اعلام کرد/مردی کوشا و صرفه‌جو بود/لشکر او تا متصرفات فرانسه پیش رفتند/رحلت امام باقر در عصر او بود
242.    زبان رایج مردم سوریه، فلسطین و ارد، آرامی بود که با عربی پیوند داشت/در مصر دو قرن طول کشید تا عربی جا بیفتد، در قرن ۳ به قبطی تغییر کرد
243.    چرا زبان مردم ایران با برخورد با عربی تغییر نکرد؟ چون پیش ازآمدن اسلام، زبان و ادبیات فارسی تکامل‌ یافته و فرهنگی پخته و غنی فراهم آورده بود
244.    هنگامی که زبان و ادبیات فارسی با زبان عربی برخورد کرد، به قدر احتیاج واژه‌های دینی را که بدان نیاز داشت وام گرفت و در مقابل، به نسبت بیشتر..
245.    و در مقابل، به نسبت بیشتر واژه‌های اداری، سیاسی، فلسفی و ادبی را بدان زبان داد... دانشمندان و ادبیان ایرانی..زبان عربی را تکامل بخشیدند/ص۲۴۴
246.    صفحه ۲۴۴ و ۲۴۵ تحلیل مفیدی بر دوران برخورد زبان فارسی با زبان عربی/مقاله مرتبط: زبان و ادبیات عرب و اهمیت آن از لحاظ زبان فارسی
247.    در دوره امویان، از نیمه دوم سده اول به بعد نِحله(روش فکری در مسائل اعتقادی)های فکری پدید آمد/بیشتر در عراق(کوفه)/ابتدا بر سر جبر و اختیار
248.    در دوره امویان مکتبی تأسیس شد بنام مُرجِئه/طبق آیه۱۰۶توبه:و آخرونَ مُرجَوْن لِأمرِالله../کار کسی که گناه کبیره کرده را باید به خدا واگذاشت..
249.    بنی‌امیه از عقیده مُرجئه برای توجیه کشتارها و غارت‌ها و آزار خود استفاده می‌کردند
250.    نتیجه برخورد تفکر جبریّه و قدریّه و مرجئه:مکتب میانه‌رو معتزله/حسن بصری:مرتکب گناه کبیره،کافر است/شاگردش واصل‌بن‌عطا:میان کفر و ایمان است
251.    شاگرد از استاد جدا شد، استاد گفت: اِعتَزَلَ مِنّا(از ما کناره گرفت) و همین باعث نامگذاره معتزله است/معتزله در حکومت عباسیان رونق فراوان گرفت
252.    چرا حکومت امویان با آن همه موفقیت در فتوحات و گسترش قلمرو،اینقدر زود نابود شد؟ درحالی که عباسیان بعد از ۵۰۰سال حکومت چیزی به قلمرو نیفزودند؟
253.    همان عاملی که وجودش باعث وحدت مسلمانان و گسترش اسلام شد، عدم وجودش باعث نابودی امویان شد؛ یعنی «دین»
254.    زمان زندگی پیامبر(ص)، هر کجا دسته سربازان می‌رفت، گروه آموزنده قرآن و احکام فقه اسلامی بدنبال آنان می‌رفت و چون آنها حرف و عملشان یکی بود،..
255.    چون آنها حرف و عملشان یکی بود،به هر جا رسیدند مسلمانانی معتقد و عامل به دین تربیت کردند/همینها بودند که بعدها بر حاکمان بدکار خرده می‌گرفتند
256.    در حالی که در دوره امویان فتح‌های اسلامی رنگ کشورگشایی گرفت. سربازان برای غنیمت می‌رفتند و حاکم در پی پر کردن خزانه خود بود... ص۲۴۸
257.    مسلم است که عربستان پیش از اسلام در تأسیس یا گسترش علوم نظری یا عملی کمترین سهمی نداشته است/اما همسایگان (ایران و روم) قدرت علمی بودند
258.    مقارن ظهور اسلام گروهی به تحصیل در مدرسه جندی‌شاپور در رشته پزشکی پرداختند/در نیمه اول سده ۱ه‌ق:ترجمه کتاب‌های پزشکی یونانی و سریانی به عربی
259.    ادبیات عصر جاهلی را به صحرای عربستان تشبیه کرده‌اند:از یک‌سو خشک و باصلابت و سخت و از سوی دیگر باصفا و خالی از پیچ‌وخم‌ها و نازک‌کاری‌ها...
260.    هنگام ظهور اسلام مشرکان برای مبارزه با پیامبر از سلاح شعر نیز استفاده کردند و پیامبر می‌فرمود: به آنان به زبان شعر پاسخ دهید که کارگرتر است
261.    برخی،از ظاهر بعض آیات و روایات چنین پنداشته‌اند که اسلام شعررا نکوهش کرده/درحالیکه چنین نیست/شرع در مقام والای شعر فرموده:بعض شعرها حکمت است
262.    امام صادق به کُمَیت(شاعری که در مصیبت شهدای کربلا شعری سرود):اگر مالی داشتیم به تو می‌دادم،اما به تو چیزی را می‌دهم که پیغمبر به حسان فرمود:
263.    مادام که از ما اهل بیت دفاع می‌کنی،مؤید به روح‌القدس باشی/جریان بخشیدن سند یک زمین توسط عبدالله‌بن‌حسن‌بن‌علی به کمیت،فوق‌العاده زیباست ص۲۵۵
264.    این حدیث مطمئناً برساخته پیروان عباسیان و ابومسلم است: هرگاه پرچم‌های سیاه از جانب خراسان پیدا شد، مژده باد شما را به ظهور مهدی ما. ص۲۷۰
265.    چرا ابومسلم و همراهان او رنگ سیاه را برای پرچم‌ها و پوشش‌های خود در قیام علیه عباسیان گریدند؟ احتمالات مختلف: ص۲۶۹
266.    در۱۳۲ه حکومت از بنی‌امیه به بنی‌عباس رسید/بااین تغییر،سیل خون بنی‌امیه (توسط سفّاح؛ یعنی خون‌ریز؛ لقبی که امویان به او دادند) روان شد
267.    ذهبی نویسد: در این کشتار، سپاهیان خراسان که به سیاه‌جامگان مشهور بودند هرکار زشتی توانستند کردند/عملکرد سفّاح: ص۲۷۳
268.    چه ضرب المثل جالبی: دو شمشیر را در یک غلاف نتوان جای داد!/معادل«لو کان فیهما آلهة إلا الله لفسدتا» /(=وزیر قوی‌تر از خلیفه بهتر که کشته شود)
269.    ابومسلم(وزیر) به منصور(خلیفه): به ما از پادشاهان ساسانی چنین رسیده است: «آنگاه که کشور آسوده باشد بدا بر وزیران» / چقدر زیبا بود... آفرین
270.    حکایت سفاح و منصور و ابومسلم قابلیت تبدیل شدن به یک #فیلمنامه بسیار جذاب را دارد: ص ۲۷۰ تا ۲۸۰ کتاب تاریخ تحلیلی اسلام
271.    رواندیه، خلافت را پس از پیامبر، از آل عباس(عموی وی) و پس از عباس، خاص فرزندان او می‌دانستند و منصور را خدای خود/امویان را سخت دشمن می‌داشتند
272.    جالبه: منصور خواست بر وسعت مسجدالحرام بیفزاید/مردم خانه‌های خود را نفروختند/منصور با امام صادق مشورت کرد/امام گفت: از آن‌ها بپرسید:هنگامی...
273.    هنگامی که شما خانه‌ها را ساختید مسجد وجود داشت یا شما خانه‌هایتان را ساختید و یپس مسجد احداث شد؟ گفتند: مسجد وجود داشت/امام فرمود: ...
274.    پس بدانید که هر خانه‌ای فضایی می‌خواهد..پس منصور دستورداد خانه‌های اطراف را ویران کردند.(میتونه یه حکم کلی در تخریب خانه‌های اطراف حرم باشه)
275.    از کارهای زشت منصور، کشتن محمدبن‌عبدالله و برادر او ابراهیم و از همه زشت‌تر، به شهادت رساندن امام صادق(ع) است/پس منصور، فرزندش مهدی خلیفه شد
276.    زندیق، معرّب زندیک و درآغاز بمعنی فاسدالعقیده،راهزن،جادوگر بوده/در عرف مسلمانان به کسی زندیق گفته می‌شود که سخنی مخالف اسلام بگوید یا بنویسد
277.    پس از مهدی،فرزندش هادی ۱سال حکومت کرد و توسط مادرش کشته شد!/سپس:برادرش هارون‌الرشید/دوره خلافت هارون(۱۷۰تا۱۹۳):پررونق‌ترین عصر خلافت عباسیان
278.    هر چند گسترش جغرافیایی نداشت اما دگرگونی مسلمانان از لحاظ پیشرفت تمدن، دوره‌های پیش و پس از هارون، قابل توجه است/شهرت او به اروپا نیز رسید..
279.    مورخانی چون طبری و ابن‌اثیر و..هارون را مردی دیندار و خداترس شناسانده‌اند!..اما چه گناهی بزرگتر از آنکه امام هفتم شیعیان به دستور او شهید شد
280.    در دوران امام صادق،اختلافاتی بین شیعیان پیش آمد:۱-گروهی مردن اسماعیل(فرزند امام که زودتر از وی درگذشت)را نپذیرفتند،گفتند امام اورا مخفی کرده
281.    ۲-گروهی گفتند امامت به اسماعیل و سپس فرزندش محمد منتقل شده(فرقه اسماعیلیان/هند و پاکستان)۳-گروهی گفتند امام صادق نمرده بلکه غیبت کرده(=قائم)
282.    امام کاظم درزندگی،مروان(آخرین خلیفه اموی)، سفّاح،منصور،مهدی،هادی و هارون‌از بنی‌عباس را درک کرد/دوران امامت:مطابق با منصور،مهدی،هادی و هارون
283.    سخنان امام کاظم:همسایه نیک‌بودن،آزار نرساندن نیست بلکه شکیبایی بر آزار همسایه است/مصیبت برای آنکه شکیبا باشد یکی و برای آنکه جزع کند دو تاست
284.    امام کاظم علیه السلام: آن کس که در دنیا با ستم به عزت رسد، در آخرت به عدل، خوار گردد!
285.    خداوند: ای داوود! هیچ بنده‌ای از بندگانم به یکی از آفریدگانم دست نیاویخت جز آن‌که سبب‌های آسمانی را از او بریدم و زمین را زیر پای او فروبردم
286.    خداوند به حضرت موسی: ای موسی، شریرترین بندگان کسی است که به من تهمت زند! آن‌که از من خیری را خواهد، سپس به قضای من راضی نشود! ص۳۰۱
287.    دوست و دشمن امام کاظم را ستوده‌اند! ابن‌حجر که با شیعه میانه خوشی ندارد: در علم و کمال و فضل وارث پدرش بود. او را به خاطر حلم و بخشش ...
288.    او را به خاطر حلم و بخشش بر کسانی که آزارش می‌دادند کاظم می‌گفتند.نزد عراقیان به باب‌الحوائج معروف است.عابدترین و داناترین مردم زمان خود بود
289.    پس از هارون، فرزندش مأمون که از کنیزکی ایرانی بود در خراسان به تخت نشست(ایرانیان دور او را گرفتند)/و امین(فرزند دیگرش از زنی عرب) در بغداد..
290.    امین نام مأمون را از خطبه انداخت/در ۱۹۵ه علی‌بن‌عیسی‌بن‌ماهان را به جنگ با مأمون فرستاد/شکست خورد/مأمون بغداد را محاصره کرد/امین کشته شد
291.    ماجراهای مفصل دوران مأمون:ص۳۰۰-۳۱۵:از ولایت عهدی امام رضا تا شکلگیری معتزله/مأمون در۲۱۸ه مرد/در وصیتنامه‌ای طولانی برادرش معتصم راولیعهد کرد
292.    معتصم را مُثَمَّن نامند چون ۸مین فرزند از اولاد عباس‌بن‌عبدالمطلب/۸مین خلیفه عباسی/۸سال و ۸ماه خلافت کرد/در ۴۸سالگی مرد/۸پسر و۸دختر دارد و..
293.    جریان به شهادت رسیدن امام جواد به دست معتصم:ص۲۲۷/در جریان بریدن دست دزد،معتصم حرف امام را قبول و او را تحسین کرد،ابن‌ابی‌دُؤاد فتنه کرد و...
294.    بنازم این سخن از امام جواد را: اظهار الشیئ قبل أن یستحکم مفسدة له: آشکار کردن چیزی پیش از آن‌که مستحکم شود، موجب تباهی آن است...
295.    پس از مرگ معتصم، پسرش هارون ملقب به الواثق بالله(واثق) خلیفخ شد/خردمند و بصیر در سیاست/شاعر/مانند معتصم کارها را به تُرک‌ها سپرد/حامی معتزله
296.    واثق:بخدا سوگند جدم راست گفت کسی که با استبداد کار نکند ناتوان است!/از ۲۲۷ه خلیفه بود/در۲۳۲به گفته احمدبن‌محمد‌واثقی به‌طرز ترسناکی مرد:ص۳۳۳
297.    پس ازمرگ واثق،برادرش جعفربن‌معتصم ملقب به المتوکل‌علی‌الله(=متوکل)خلیفه شد/بر معتزلیان و بدتر بر شیعیان سخت گرفت/تخریب وآب بر مرقد سیدالشهدا
298.    در ۲۴۷، ترکان با موافقت منتصر(ولیعهد)، متوکل و وزیر مورد علاقه‌اش(فتح‌بن‌خاقان) را کشتند/بااین‌کار دست ترکان در گماردن یا عزل خلیفه گشوده شد
299.    متوکل به ساختمان علاقه داشت/مسجد بزرگ سامرا با منار مارپیچ را ساخت/شهر جعفریه را بنا کرد/مردی شراب‌خواره و زن‌باره بود و گویند ۴۰۰۰کنیز داشت
300.    متوکل در میان عباسیان به کینه‌توزی با خاندان پیغمبر مشهور بود، مخصوصاً علی(ع) و خاندان او را سخت دشمن می‌داشت و دوستدارانشان را می‌کشت..ص۳۴۰
301.    از دیگر گناهان بزرگ متوکل، بردن امام هادی از مدینه به سامرا و زیرنظرداشتن و سرانجام شهید کردن ایشان است/در ۴۲سال زندگی امام، ۸ خلیفه عوض شد
302.    پس از متوکل، منتصر خلیفه شد/با علویان رفتاری نیکو داشت/فدک را به فرزندان امام حسن و حسین برگرداند/تشویق مردم به زیارت قبر سیدالشهدا و علی(ع)
303.    منتصر ترکان را دشمن می‌داشت و آن‌ها را قاتل خلفا می‌دانست/ترکان فهمیدند و او را پس از ۱سال خلافت با کمک پزشک دربار با زهر کشتند...
304.    پس از مرگ منتصر،ترکان مجمعی تشکیل دادند و گفتند نباید کسی از فرزندان متوکل خلیفه شود/نهایتاً احمدبن‌محمد‌بن‌معتصم(ملقب به المستعین)انتخاب شد
305.    مستعین، باغر(شجاعِ ترکان) را کشت/ترکان از او بیمناک شدند و خواستند خودش را خلع کند/ابتدا نپذیرفت ولی در ۲۵۲ خودش را خلع و معتز را خلیفه کرد
306.    مستعین به واسط رفت/۹ماه بعد به دستور معتز کشته شد!/المعتز بالله محمدبن‌المتوکل‌بن‌المعتصم ملقب به ابوعبدالله به محض خلافت برادرش مؤید را کشت
307.    معتز دربرابر ترکان ناتوان بود/مقرری خواستند، چیزی در بیت‌المال نداشت/ترکان پای او را گرفتند و کشان‌کشان بردند و سیلی..ومی‌گفتند خودرا خلع کن
308.    معتز با شهادت قاضی و شهود ترکان خود را خلع کرد/ همه با محمد‌بن‌واثق بیعت کردند/۵ روز بعد ترکان معتز را در حمام تشنه نگه داشتند تا مرد
309.    محمدبن‌واثق فرزند معتصم ملقب به المهتدی در ۲۵۵ خلیفه شد/فردی مؤمن و همیشه روزه‌دار بود/غنا را حرام می‌دانست/ترکان او را در۲۵۶ دستگیر و کشتند
310.    ترکان پس از مهتدی با احمدبن‌متوکل بیعت و او را به المعتمد علی‌الله ملقب کردند/او ۲۳ سال خلافت کرد/مهم‌ترین رویداد: شهادت امام عسکری در ۲۶۰
311.    چون امام هادی در محله عسکر سامرا و تحت نظر زندگی می‌کرد او وفرزندش را عسکری می‌خواندند اما این لقب برای امام یازدهم شهرت یافت/مدت امامت:۶سال
312.    امام حسن عسکری:جدال مکن تا بهایت برود و مزاح مکن تا بر تو گستاخ شوند/شرک پوشیده‌تر از جنبش مورچه‌ای بر پارچه‌ای سیاه در شب تاریک است
313.    از مهم‌ترین حوادث اواخر حکومت عباسیان، ظهور قِرمِطیان است که به نام دین برخواستند اما بویی از دین نبرده بودند/دنباله‌رو اسماعیلیان بودند
314.    تا نیمه سده چهارم وحشت‌های بزرگی در حوزه اسلامی پدید آوردند/غارت و کشتار سامرا/حمله به مکه و کشتار حاجیان و بردن حجرالاسود تا ۲۲سال به بحرین
315.    حسین اهوازی و حمدان قِرمط مردم را بنام احمدبن‌محمدبن‌حنفیه خواندند و او را رسول‌الله گفتند/قبله‌شان به بیت‌المقدس برگشت/ایام روزه: عید نوروز
316.    امام دوازدهم: تولد:۲۶۰ه/در ۵سالگی به امامت رسیدند/غیبت صغری:۶۹سال(۲۶۰ تا ۳۲۹)/از طریق ۴نائب با مردم در ارتباط بود، سپس غیبت کبری
317.    نائبین: عثمان‌بن‌سعید عمری، سپس فرزندش:محمدبن‌عثمان/ حسین‌بن‌روح (فهمیده‌ترین و عاقل‌ترین مردم عصر بوده)/ ابوالحسن‌علی‌بن‌محمد سمری



[ارسال شده در مورخه : سه شنبه، 12 اردیبهشت، 1396 توسط Hamid]
[ #مطالب مذهبی، قرآنی و فرهنگی]



بازدیدها از این مطلب: 41750 بار   امتیاز متوسط :   تعداد آراء: 3   امتیاز دهید:

نظرات طرح شده

نام: [ کاربر جدید ]
ایمیل:

نظر:


اجازه استفاده از تگهای HTML را ندارید


جمع عدد 13 با 13 را در كادر زیر وارد نمایید:
(این كار برای جلوگیری از فعالیت موتورهای اسپمر است)


* توجه: نظر شما بعد از بررسی، نمایش داده خواهد شد.

bagheri                توسط bagheri در مورخه : پنجشنبه، 14 اردیبهشت، 1396(لینک نظر)
سلام
ممنون از مطلب مفیدتون ولی من موفق به دانلود خلاصه نشدم.


[ ارسال جوابیه ]


a_computing_engineer                توسط a_computing_engineer در مورخه : شنبه، 16 اردیبهشت، 1396(لینک نظر)
با سلام. کاربر یک مهندس کامپیوتر هستم.
جناب نیرومند با اجازۀ شما یک حساب کاربری برای خودم در سایت شما ایجاد کردم بنا به دلایل زیر:
1- من هر از گاهی سبک خاصی از کامنت ها را برای مطالب تان ارسال می کنم که (هر چند از نظر خودم کاملا عادی هستند) اما در کمال تعجب کمی جنجالی می شوند. نمونۀ آن:
http://aftab.cc/article/1448
بنابراین این بیم وجود داشت که یک کاربر دیگر با هر نیتی، کامنت هایی را با نام "یک مهندس کامپیوتر" ارسال کند و هم ذهن شما را مشوش کند و هم مطالبی دور از فرهنگ من، به من نسبت داده شود. چون من مطالبم را با جدیت و خلوص نیت می نویسم و روی آنها حساس هستم.
2- بارها پس از ارسال یک نظر، این مسئله در ذهنم ایجاد می شود که من حرفم را گفتم اما شاید جناب نیرومند جوابی برای نظر من داشته باشند که امکان درج آن در بخش نظرات وجود نداشته باشد. قبول دارم که شنیدن و جواب ندادن برای هر کسی ناخوشایند خواهد بود. با ایجاد حساب کاربری، یک ایمیل نیز در اختیار شما قرار می گیرد تا اگر جوابی برای برخی نظرات داشتید اما امکان درج آن در سایت نبود، آنرا بصورت خصوصی برای بنده ارسال بفرمایید.
کامنت اخیر من علیرغم تاکید به خصوصی بودن، تایید شده بود و من به شما حق می دهم که خصوصی یا عمومی بودن یک پیغام را خودتان تعیین کنید، بنابراین شما هر یک از پیغام های بنده را که صلاح نبینید، تایید نفرمایید و من درک می کنم.
اما نکتۀ اصلی که قصد داشتم در این کامنت به آن اشاره کنم، مربوط به مقالۀ حاضر می باشد، و آن اینکه تثبیت مطالب مطالعه شده، موضوع بسیار بسیار مهمی است که کمتر کسی از فرزانگان و اهل علم و مطالعه به آن رسیده اند. فقط خواستم بگویم که (جدای از موضوع مطالعه) روش بسیار خوبی را برای تثبیت مطالب که مطالعه شده انتخاب کرده اید. خلاصه برداری مطالب مهم مطالعه شده و انتشار آن در رسانه ای مثل وبسایت می تواند باعث شود دانش شما در اثر مرور زمان دچار فراموشی نگردد، چرا که هر از گاهی فردی با مطالعۀ آن و گذاشتن کامنتی پای آن شما را وادار به مروری دوباره بر مطالب و یا حتی وادار به بروز رسانی های دوره ای مطالب کند که نتیجۀ آن به زبان عامیانه، تازه ماندن سواد آدم می شود.
یک پیشنهادی هم که در این زمینه می توانم داشته باشم، این است که شما می توانید همین مطالب را بصورت app های اندرویدی در بیاورید و مخاطبان این حوزه را نیز جذب کنید. البته app های IOS و Windows Phone نیز می تواند تولید شود اما اکثر ایرانی ها دارای گوشی های اندرویدی می باشند. با یک جستجوی ساده در app کافه بازار متوجه می شویم که چنین کتاب-اپ هایی چقدر برای موبایل تولید و چقدر در تعداد بالا توسط کاربران اندروید دانلود شده اند. اگر شما فعلا در برنامه ریزی های خود جایی برای توسعۀ یک چنین کتاب-اپی ندارید، من سیستم اپ ساز JoApp را (http://bejo.ir) برای تولید سریع یک چنین اپی بدون نیاز به کدنویسی پیش نهاد می دهم.

و اما در آخر جهت تلطیف خاطر، یک موزیک ویدئو با مضمون Lyrics بسیار پرمعنی و تعقل برانگیز تقدیم شما. این اثر توسط خوانندۀ کارکشتۀ بریتانیایی به زیبایی اجرا شده است:
https://www.youtube.com/watch?v=0FB_N_o1FO0
موفق باشید.


[ ارسال جوابیه ]