بخش اول- نمیدانم چطور میشود از این ملت فهیم، قدردانی کرد. اصلاً باید یک مسابقه گذاشت و این سؤال را مطرح کرد که: چطور میشود از چنین ملتی تشکر کرد؟
22 بهمن هر سال و به ویژه 22 بهمن 88 تجلی وحدتی بود که بعید میدانم در حتی یک نقطه از دنیا یافت شود.
آفرین به مردمی که اینچنین قدردان نعمتی به نام «جمهوری اسلامی ایران» هستند. خداوند تمامی نعماتش را بر این مردم فزونی دارد، إن شاء الله.
بخش دوم- مطمئناً پیگیر بازتاب حضور خود در رسانههای دنیا هستید. چقدر در این دنیا راحت شده است تشخیص دولت و خبرگزاری بیعقل و دروغگو از دولت و خبرگزاری صادق و پاکنیت.
در کمال تعجب، در حالی که اکثر خبرنگاران و تحلیلگران غیرایرانی انگشت حیرت به دهان گرفتهاند، بسیاری از ایرانیان ضدانقلاب که به خارج گریختهاند این روزها به رسانههای هدفدار مثل BBC و CNN و ... دعوت میشوند تا آنچه قرار است یک انگلیسی دروغگو بگوید را مردم از دهان یک ایرانی فریبخورده بشنوند تا شاید تأثیرش بیشتر باشد.
جملات مضحکی که از یک ایرانی بعید است: خیابانهای تهران پر از تانک بود!!! مردم را با اتوبوس آورده بودند! (بر فرض هم که آورده باشند، خوب بعدش؟)
کارمندان را تهدید کرده بودند!
مردم نبودند، فیلم سینمایی بود!!
کیک و ساندیس میدادند!
مردم ایران گرسنهاند، یک تکه نان هم بدهی بیرون میآیند
از کسی که در جمع ایرانیان بوده است و حداقل یک بار این مراسم را دیده است، گفتن این جملات، چطور ممکن است؟
جالب است که اینها همچون امثال مهاجرانی (وزیر ارشاد دولت اصلاحات) و آن معاون خودفروختهاش وقتی در ایران هستند، در روزنامهشان معتقدند بگوییم «جمهوری ایرانی» و به ایران و ایرانی اهمیت بدهیم، حالا چطور میشود که بیش از 50 میلیون ایرانی را این چنین خطاب میکنند؟ کدام ایرانی مورد نظر آنهاست؟
فکر میکنم در فیلم The Kite Runner بود که در مورد درگیری طالبان با دیگر افاغنه، یک جمله زیبا از قول یک افغان شنیدم: «یک افغان را نمیتواند از پا در آورد مگر یک افغان!»
حالا انگار این ضرب المثل در مورد ایران نیز صادق شده است! شاید خیانتی که ایرانیان تاریخ در حق ایران کردهاند، هیچ اجنبی در حق این کشور نکرده است! به ویژه این سلطنتطلبهای به غرب گریخته که برای مشتی دلار، شدهاند مثل یک شیپور! امثال BBC در آنها میدمند و صدایشان بلند میشود، حتی بلندتر از خود BBC !!
(البته این ضرب المثل در مورد ایران باید کمی تغییر کند: «یک ایرانی را هیچ کس نمیتواند از پا در آورد» بقیهاش را باید خط گرفت!)
امیدوارم خداوند روی از ما برنگرداند که اگر چنین شود، روز به روز در مرداب گمراهی بیشتر فرو رویم تا جایی که برای نجات جان خود حاضریم دست هر کسی را بکشیم و به مرداب بیندازیم...
بخش سوم- بیشک، حضور مردم در 22 بهمن 88 بینظیرترین حضور در طول تاریخ انقلاب بود. افرادی برای اولین بار حاضر شده بودند و کسی که شیرینی حضور را بچشد، مشتری همیشگی این مراسم خواهد بود. اما چه شد که چنین حضور گستردهای با چنین احساسات برانگیختهای را شاهد بودیم؟
یادش بخیر، زمانی که در واحدهای فرهنگی مساجد و بسیج کار میکردیم، چقدر جلسه برگزار میکردیم که چه کار کنیم که مردم به راهپیماییها و مراسم مذهبی علاقهمندتر شوند...
معتقدم خدمتی که جنبش سبز به واحد فرهنگی انقلاب کرد، بینظیرترین خدمت بود. معتقدم باید موسوی را سردسته بسیجیان و دارودسته سبز را بسیجیان نمونه معرفی کرد.
زحمت سالها تلاش را برای واحدهای فرهنگی انقلاب (که سالها بود در خواب خرسی فرو رفته بودند) در چند ماه کشیدند. (باور کنید گاهی اوقات انسان شک میکند که نکند موسوی از طرف بسیج مأمور شده است که عمداً این کارها را کند که مردم بیدارتر بشوند؟ اگر اینطور باشد، واقعاً مظلوم بوده است، من شخصاً از او عذرخواهی میکنم و بر معصومیتش گریه میکنم!!)
بررسیهایمان نشان میدهد که مردم بیش از گذشته (به خصوص بیش از دوران اصلاحات) مذهبی شدهاند، بیش از گذشته ولایی شدهاند و این یعنی بیش از گذشته از زندگی احساس رضایت و شادی میکنند. چرا که نارضایتی از زندگی بیش از هر چیز دلیلش گناهان است. که در پرتو اسلام، ولایت و مذهب، گناهان جامعه کمتر شده است (اسلام آمده است که از گناهان جلوگیری کند و به خوبیها دعوت کند، همین!) و این یعنی آرامش در جامعه، احساس خوشبختی و رضایت. چیزی که در آشوبهای هر روز، در خیانتهای هر روز در دوران اصلاحات شده بود یک آرزو!
این روزها مردم کمتر به مسؤولین خود شک میکنند. کمتر شنیده میشود که "همه دزدند"، "همه به فکر خودشاناند"، "همه بیدین شدهاند" (جملاتی که در دوران اصلاحات گفته میشد و کاملاً هم درست بود!)
البته گروهی هر روز در اضطراب و فلاکت هستند. این گروه تا به خود نیایند و نگاه منفی خود به جامعه و ایران و اسلام را تغییر ندهند، هیچ کس نمیتواند برایشان کاری انجام دهد، حتی اگر تمام پول نفت ایران را یک جا بدهی به آنها... نگاه که تغییر نکرد، زحمتها بیهوده است.
انسان با بررسی این وقایع و نتایج عکس آن به چه نکات جذابی پی میبرد:
- اول اینکه به قول امام سجاد(ع)، خداوند دشمنان ما را احمق قرار داد. (الحمد الله الذي جعل اعدائنا حْمَقا)
- جمله امام امت به دشمنان ملت به ذهن خطور میکند: شما هیچ شم سیاسی ندارید!!!
- یاد آن مقاله (نظريهي «همه چيز به تفکرات شما وابسته است» و قرآن) میافتم که در آن گفته بودم که اگر انسان راهش مثبت، درست و مستقیم باشد، تمام اتفاقات دنیا به نفع او خواهد بود، حتی اغتشاشاتی که بر علیه او بوده است و اگر منفی باشد و غیرمستقیم، هر چه اتفاق میافتد به ضرر اوست حتی اغتشاشاتی که به نفع او بوده است! (از قضا سرکنگبین صفرا فزود)
عجب دنیاییست...
موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند