دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ |  عضویت / ورود

سه آسیب که کدنویسی (کار زیاد با کامپیوتر) بر سر جسم و روح شما می‌آورد و راه‌های کاهش این صدمات


حقیقت این است که دنیا چیزی به شما نمی‌دهد مگر اینکه چیزی از شما بگیرد. من کسی را ندیده‌ام که دنیا بدون گرفتن چیزی از او، به او چیزی داده باشد. مهم هم نیست که چه بخواهی؛ پول می‌خواهی؟ علم می‌خواهی؟ قرب الهی می‌خواهی؟ باید چیزی فدا کنی تا چیزی بگیری. یاد آن تعبیر عجیب از امیر المؤمنین علیه السلام در خطبه ۱۹۳ (خطبه متقین که این ترم به لطف درس اخلاق در نهج‌البلاغه مجبور شدیم که آن را حفظ کنیم و چه لذتی داشت) افتادم:

فَالْمُتَّقُونَ ... أَرَادَتْهُمُ الدُّنْيَا فَلَمْ يُرِيدُوهَا وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا.

اهل تقوا ... دنیا آن‌ها را خواست اما آن‌ها آن را نخواستند و دنیا آن‌ها را اسیر کرد، حاضر شدند جان خود را فدا کنند تا از دست دنیا خلاص شوند!

حالا مسابقه انسان‌ها در این است که اولاً چه می‌خواهند؟ ثانیاً برای به دست آوردن آن چه چیزی به دنیا می‌فروشند!؟

خیلی‌ها پول خواستند، دین خود را فروختند و پول به دست آوردند!! خیلی‌ها آبروی خود را فروختند؛ خیلی‌ها مثل ما برنامه‌نویس‌ها چشم‌ها و... را فروختند و گاهی ممکن است کسی در یک اشتباه راهبردی، اعصاب خود را بفروشد و پولدار شود! (دیده‌اید پولدارهای بی‌اعصاب را؟ مثلاً علی دایی و علی کریمی و امثالهم...)

پس بیاندیش که اولاً چه می‌خواهی و ثانیاً چه می‌فروشی که آن را به دست آوری؟ مثلاً من علم خواستم و حاضر شدم برای به دست آوردن آن وقتم را بفروشم و قید مال فراوان و راحتی را بزنم که علم به دست آورم (چه روزها که در دمای زیر صفر درجه در ماشین به عشق علم در تنهایی خوابیدم؛ در حالی که می‌توانستم در بهترین شرایط و در کنار زن و بچه‌ام باشم). پول خواستم، مجبور شدم چشمانم را بفروشم که پول به دست آورم. بهشت خواستم، به قول همان خطبه ۱۹۳ سختی‌هایش را تحمل کردم: صَبَرُوا أَيَّاماً قَصِيرَةً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِيلَةً تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ يَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْ (سختی‌های ایام زودگذر دنیا را [با عبادات‌ها و اعمال مشکل] صبر کردند به ازای راحتی بی‌پایانی که در پی آن خواهد آمد. تجارت پرسودی که خداوند آن را برایشان راحت کرد).

و اما به هر حال، اگر برنامه‌نویسی شغل شما باشد یا قرار است برنامه‌نویس باشید، باید بدانید که سه خطر عمده شما را تهدید خواهد کرد که احتمالاً با برنامه‌ریزی بهتر می‌توانید صدمات کمتری را شاهد باشید:

۱- خطر عدم تحرک یا تحرک کم

به واسطه زیاد نشستن و عدم تحرک، باید کمر، پاها (به خصوص زانوها)، معده، قلب و سیستم داخلی و... را آماده هر نوع مشکلی کنید. خون کم‌تر به جریان می‌افتد و کم‌کم غلیط می‌شود و مشکلات متعدد جسمی و کم‌کم، روحی ایجاد می‌کند.

بنابراین، برنامه‌نویسان حرفه‌ای به دنبال راهی برای رفع این مشکل هستند. در سال ۹۵ در مطلب «چرا لینوس توروالدز، ایستاده و روی تردمیل با کامپیوترش کار می‌کند» گفته بودم که لینوکس توروالدز (سازنده سیستم عامل لینوکس که نسخه‌ای از آن آندروید است) راهکارش این است که زیر میز کامپیوتر خود یک تردمیل کار کرده است:

torvalds.jpg (750×499)

در مطلب «الپتیکال (اسکی فضایی) بخریم یا نخریم؟» گفته بودم که من هم یک الپتیکال برای رفع این مشکل خریده‌ام:

https://img.aftab.cc/news/96/eleptical-e770.jpg

اما اگر شما خواستید بین الپتیکال و تردمیل یکی را تهیه کنید، من برای برنامه‌نویسان و کسانی که با کامپیوتر کار می‌کنند، تردمیل را بهتر می‌دانم چون در تردمیل شما مجبورید واقعاً بدوید و این یعنی بالا و پایین پریدن و این یعنی شوک به قلب و این یعنی حرکت بهتر خون. اما در الپتیکال بدن شما شوک را تجربه نمی‌کند؛ الپتیکال بیشتر برای بدنسازها مناسب است که بازوها و پاهای خود را قوی کنند.

۲- خطر چشمی

شما رسماً باید یک جفت چشم برای این شغل کنار بگذارید. در آفتابگردان چندین مطلب در مورد محافظت از چشم ارسال کرده‌ام:

ده نکته برای محافظت از چشم هنگام کار زیاد با کامپیوتر

ویدئو: نکاتی برای مراقبت از چشم‌ها + یوگا برای چشم؛ چگونه عینک را کنار بگذاریم؟

عینک بزنیم یا نزنیم؟ 

۳- خطر روحی

اما شاید مهم‌ترین خطرات آن‌هایی باشد که با روح و اعصاب انسان طرف است. یکی از مشکلات کار زیاد با کامپیوتر، این است که بر اثر تعامل زیاد با یک شیئ بی‌روح، انسان به مرور از نظر احساسات و عواطف افت می‌کند. در درجات بالاتر شاید دیگران او را بی‌روح و بی‌احساسات بدانند (به خصوص اینکه برنامه‌نویسان معمولاً مزاج سوداوی و صفراوی دارند که این دو ذاتاً بی‌روح هستند! مزاج چیست؟)

برای رفع این مشکل مثلاً یک پیشنهاد خوب این است که اتاق برنامه‌نویس پشت یک پنجره رو به حیاط و طبیعت باشد. (بنابراین کسی که در یک زیرزمین در حال کار کدنویسی هست محیط بسیار خطرناکی را برای این کار انتخاب کرده).

اما راه دیگر تعامل با گل و گیاه و طبیعت است که من در مورد گلباران کردن منزل قبلاً مطالبی نوشته‌ام: گلباران منزل

همین حالا قریب به پنجاه گلدان در خانه من بعد از ازدواج است (آن مطالب برای زمان مجردی بود).

و اما یک چیز جالب که بهانه نوشتن این مطلب هم همان است؛ آب‌نما است. تصور کنید در بخشی از خانه، صدای آب روان شنیده شود و آب و گیاه با هم ترکیب شده باشند. یاد آن تراریوم افتادم که در مطلب «تراریوم ؛ گیاه در آکواریوم ؛ ترفندی برای نگهداری گیاه در منزل (Terrarium)» گفته بودم که ساخته‌ام:

https://img.aftab.cc/news/95/terrarium_plants.jpg

آن ترایوم هم خوب بود اما مشکل این بود که صدای آب روان در آن نبود... (و البته باید گل‌های خاصی انتخاب می‌شد و مشکل عمده آن خزه گرفتن آب پس از مدتی بود)

دنبال آبنما در اینترنت گشتم، رسیدم به یک آبنمای رومیزی جالب که اگر شما هم جستجو کنید پیدایش می‌کنید:

waterfront.jpg (400×845)

انصافاً حس و حال جالبی به انسان دست می‌دهد. هر چند قیمت حدود ۱ میلیونی‌اش ممکن است زیاد به نظر برسد اما فکر می‌کنم ارزشش را دارد. طبیعت را کنار میز برنامه‌نویسی خودتان می‌آورید؛ هر بار که خسته شدید، نگاهی به این طبیعت کوچک می‌اندازید و خستگی در می‌کنید؛ صدای آب جالبی هم که دائم در محیط است حس طبیعت را به شما القا خواهد کرد.

یک ویدئوی کوتاه از آن گرفته‌ام ببینید:

در مجموع اگر سؤال شما این است که این آبنمای سنگی آن حس و حال لازم را دارد و آیا ارزش خرید دارد؟ پاسخ من بله است.

به همین صورت با گل و سنگ و ... می‌فرستند، موتور آن هم هیچ صدایی ندارد که اذیت کند (چون صدای موتور در آبنماهای بزرگ‌تر یک مصیب است!).

 

به هر حال، این هم یک تجربه خرید دیگر بود که در قالب یک مطلب جامع‌تر با شما به اشتراک گذاشتم.

موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند


[ارسال شده در مورخه : سه شنبه، 30 خرداد، 1402 توسط Hamid]
[ #ویژه دانشجویان رشته کامپیوتر]



بازدیدها از این مطلب: 904 بار   امتیاز متوسط :   تعداد آراء: 2   امتیاز دهید:

نظرات طرح شده

نام: [ کاربر جدید ]
ایمیل:

نظر:


اجازه استفاده از تگهای HTML را ندارید


جمع عدد 8 با 15 را در كادر زیر وارد نمایید:
(این كار برای جلوگیری از فعالیت موتورهای اسپمر است)


* توجه: نظر شما بعد از بررسی، نمایش داده خواهد شد.