ظهور کرونا، تحول عظیمی در آموزش ایجاد کرد. دیگر احتمالاً نمیتوانید به این راحتی یک دانشجو را راضی کنید که مانند من در زمانی که ارشد کامپیوتر را میخواندم، به خاطر یکی دو کلاس، ساعت ۱۰ شب بلند شود برود در هوای سرد، چند ساعت دور میدان آزادی منتظر بماند که یک اتوبوس به مقصد کرمانشاه بیاید و ۶ ساعت در اتوبوس بنشیند و بعد برود در نمازخانه ترمینال در میان افرادی از مکانهای مختلف یکی دو ساعت بخوابد تا مثلاً ساعت ۸ صبح بشود و برود دانشگاه و بعد ناگهان ببیند که روی تابلو دانشگاه زده که استاد امروز نمیآید! حالا دوباره تمام این مسیر را برگردی که به خانهات برسی!
حالا مگر آن استاد چه میخواست بگوید که حتماً حضور ما در کلاس لازم باشد؟
فکر نمیکنم دیگر دانشجویان راضی شوند این همه راه را بیایند و بروند تا سر کلاسها حاضر شوند! همه دیگر به آموزش مجازی معتاد شدهاند. در کلاس میخواستیم صدای استاد را بشنویم که به صورت مجازی هم در خانهمان مینشینیم و میشنویم.
اما گذشته از این همه رنج رفت و آمد، اگر هم آن استاد میآمد مگر چقدر تحفه بود؟ یک استاد کاملاً معمولی که احتمالاً بسیاری از وقت کلاس صرف دیر آمدن و زود رفتن و گوشی جواب دادن و... استاد میشد.
خوب، مگر آن استاد چه میخواهد درس بدهد؟ تقریباً هر درسی را که تصور کنید، این روزها بهترین اساتید با ابزارهای آموزشی جذاب، یک بار آن را آموزش دادهاند و بر روی اینترنت (چه رایگان و چه غیررایگان) قرار دادهاند. نمونهاش سایت مکتبخونه که از گرفتن شیر مرغ تا جان آدمیزاد در آن آموزش داده شده:
از آن مهمتر، به این عکس دقت کنید:
این صحبتها درباره یکی از اساتید است که نیمی از عمر همه را این ترم با فشارهای شدیدی که به ما (در رشته ارشد آموزش زبان انگلیسی) آورد کم کرد! تکلیف پشت تکلیف، تهدید پشت تهدید، تهدید به نمرهی پایین، تهدید به انداختن، توهین به دانشجوی ارشد(!) و... اینها فقط بخشی از مسائلی است که همه دانشجوها با آن مواجه هستند.
«اعمال نظر شخصی اساتید» در دانشگاهها، دانشجوها را بیچاره کرده!
یک استاد با یک جنسیت خاص مشکل دارد (معمولاً استاد مرد به دانشجویان دختر نمره بهتری میدهد و برعکس!). یک استاد با یک دانشجوی خاص به خاطر انتقاد یا دانش بیشتر مشکل پیدا میکند و حتی چند ترم او را میاندازد. یک استاد برای اینکه کلاسش شلوغ باشد، حضور در کلاس را الزامی میکند در حالی که غایبین میتوانند مطالب را با فایل صوتی یا ویدئویی جلسه دنبال کنند، و دهها اعمال نظر شخصی توسط اساتید و معلمین و مدرسین... اصلاً برخی اساتید بیماری روانی دارند! (ما استادی داشتیم که سر کلاس آنقدر دیوانه میشد که سریعاً باید قرص زیرزبانی میانداخت که نزند ما را ناکار کند!!)
نتیجه؟
با توجه به شواهد بالا، به نظر میرسد دنیای آینده «دنیای آموزش بدون معلم» یا Teacherless training خواهد بود.
به زودی دانشگاهها (و حتی مدارس ابتدایی و مؤسسات) به این صورت تغییر ماهیت خواهند داد:
- شما میروید و مثلاً در رشته کامپیوتر در دانشگاه تهران ثبتنام میکنید.
- دانشگاه چارت پیشنهادی خود را برای دورههایی که در ترم اول باید بگذرانید به شما میدهد.
- شما ۴ ماه فرصت دارید که این درسها را به هر طریقی که میدانید یاد بگیرید.
- تاریخ امتحانات مشخص میشود و شما به صورت حضوری یا حتی غیرحضوری در آزمونها شرکت میکنید.
- به همین صورت پیش میروید تا مدرک شما صادر شود و آن مدرک ضمانت میکند که ما بررسی کردیم، ایشان مباحثی که باید یاد بگیرد را یا گرفته...
به نظر میرسد فرق دانشگاه برتر با دانشگاههای دیگر فقط در میزان سختی آزمون باشد.
آمادهاید؟
این موضوع زنگ خطری است برای شغلی به نام «مدرس». همین حالا هم مدرسین دانشگاه شغل تدریس را به خاطر درآمد ناچیزش یک شغل تفریحی به حساب میآورند؛ حالا به نظر میرسد باید کمکم منتظر محو شدن این شغل بود... یا حداقل فقط افراد خاصی از تدریس خود فیلم ضبط کنند و بر روی اینترنت منتشر کنند.
و دانشآموزان و دانشجویان نیز باید کمکم به این نوع آموزش (غیرحضوری و بدون استاد) عادت کنند... (همانطور که در ماههای اول خیلیها کلاسها را جدی نمیگرفتند و آنلاین نمیشدند؛ اما کمکم به آموزش مجازی عادت کردند و جدی گرفتند)
موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند