در آن دوره هوش مصنوعی، در زیرمجموعه بحث Explanation-Based Learning یا EBL (که روشی در یادگیری ماشینی است و به طور خلاصه یعنی روبات با تحلیل و توصیف یک مثال از یک موقعیت (مثلاً یک صحنه از شطرنج که در حرکت بعد مات شده است)، سعی میکند چیزهایی یاد بگیرید و آن موقعیت را به موقعیتهای دیگر در اصطلاح تعمیم دهد (Generalization)) استادِ دوره، جملهای را گفت که من یادداشت کردم که دربارهاش کمی با شما صحبت کنم.
او گفت یک بار از یکی دوستانم که درسها را یا A میگرفت (خیلی عالی) و یا F (خیلی بد) پرسیدم: جریان چیست؟ تو چرا اینطور نمره میگیری؟ چرا در همه درسها A نمیگیری؟ او گفت: من فقط در درسهایی A میگیرم که میتوانم خودم را قانع کنم که مطالب آن درس صحیح است!
و دکتر وینستون آن جمله زیبا را اینجا بیان کرد:
Learning is a byproduct of self-explanation
یادگیری، نتیجهی خود-توصیفی است.
هر چند او به همین یک جمله بسنده کرد و از داستان عبور کرد، اما با توجه به اینکه من خودم سالها با این موضوع مشکل داشتم، حسابی به فکر فرو رفتم!
این موضوع به ویژه بعد از آن جریانی که ۷ سال پیش در مطلب «طرح و روش وُتیره: یک روش ساده برای حفظ قرآن» بیان کردم حسابی ذهنم را مشغول کرده است. تصور کنید: با توجه به آنچه به ما تلقین کرده بودند (که مثلاً دانشآموزان رشته ریاضی-فیزیک حفظیات خوبی ندارند و با فرمول حفظ میکنند و امثال این حرفها) من تا سالها دائم هنگامی که پای بحث حفظیات پیش میآمد، به خودم میگفتم خوب، در این قضیه موفق نخواهم بود چون حفظیات دارد و ما رشتهمان ریاضی بوده و در این زمینه مشکل داریم... و تقریباً هیچ وقت در دروس حفظی موفق نمیشدم. اما وقتی شوخی شوخی توانستم سوره واقعه را حفظ کنم و بعد از آن شوخی شوخی سوره ص و همینطور سوره پشت سوره (تا الان که قریب به ده جزء از قرآن را حفظ شدهام) کمکم به این نتیجه رسیدم که: نه، انگار ما در حفظیات هم مشکلی نداشتهایم!
بعدها وقتی با مزاج (که در مطلب «آشنایی با موضوع مهمی به نام «مزاج» در نیم ساعت» صحبت کردهام) آشنا شدم، فهمیدم که ای دل غافل! اصلاً سوداویها بهترین حافظه را دارند و مغزشان آفریده شده برای حفظیات!!!!
پس، ابتدا توصیف من از خودم چطور بود؟ : من نمیتوانم در حفظیات موفق باشم چون اینطور گفتهاند که ریاضی-فیزیکیها حفظیات ضعیفی دارند و علوم انسانیها قوی.
اما حالا که در سه رشته علوم انسانی هم درس خواندم (که همه کتابها در این رشتهها حفظی است)، تازه فهمیدهام که توصیف اشتباهی از خودم داشتهام و چقدر زمان و زمینههای موفقیت را از دست دادهام فقط به خاطر یک Self-Explanation اشتباه! (مثلاً اگر آن توصیف اشتباه را از بچگی به خورد ما نمیدادند، شاید من خیلی زودتر از اینها حفظ قرآن را شروع میکردم و راحتتر و زودتر حفظ میکردم و یا نمره بسیاری از دروس تئوریام بهتر میشد...)
و قضیه کاملاً برعکس شده! یعنی آن زمان از درسهای حفظی فرار میکردم، حالا عاشق چیزهای حفظی شدهام!! (دقت کنید که یک توصیف، چطور عملکرد را تحت تأثیر قرار میدهد)
شما خودتان را چطور توصیف میکنید؟
به این موضوع مهم فکر کنید. شما آن طور یاد میگیرید و آن چیزی را یاد میگیرید که فکر میکنید میتوانید یاد بگیرید. مراقب باشید یک توصیف اشتباه از خودتان نداشته باشید که شما را بیچاره میکند. و همانطور که سال گذشته در مطلب «مزاج خود را به چیزهای بهتر تغییر دهید!» گفتم، حالا که مغز شما بر اساس توصیف خودتان از خودتان عمل میکند، پس تلاش کنید توصیفی که از خودتان دارید را یک توصیف عالی قرار دهید؛ «من میتوانم...»
در نهایت اینکه: مراقب باشیم با صحبتها و تلقینهای خودمان به فرزندان و اطرافیانمان باعث نشویم او از خود به یک «خود-توصیفی اشتباه» برسد و سالها عمر نازنینش را هدر دهد. گاهی یک جمله (مثلاً «تو چقدر دست و پا چلفتی هستی») باعث میشود یک نفر تا آخر عمر فکر کند واقعاً همینطور است و بر این اساس هم امور را یاد بگیرد.
موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند