در مورد مزاج در آفتابگردان زیاد صحبت کردهام (نتیجه جستجوی مزاج در سایت). در مورد اینکه آیا میشود مزاج جبلی (یعنی مزاج مادرزادی) را تغییر داد یا نه ظاهراً بین علما اختلاف است. برخی معتقدند نمیشود اما من خودم نمونههایی سراغ دارم که شخص مثلاً مزاجش سرد بوده و ناگهان با خوردن برخی گیاهان دارویی آنقدر مزاجش گرم شده که من مویز را که به او نشان میدادم میگفت به من تعارف نکن، نگاه که میکنم بدنم کهیر میزند!!
اما گذشته از آن مزاج، چیزی که در این مطلب مد نظر من است، بیشتر مزاج به معنی ذائقه است. یکی از کاربران در نظرات مطلب «دائم تلگرام خود را باز میکنید و دنبال مطلب جدید میگردید؟ از این عادت یک بهره ببرید!» نوشتهاند که اینکه میگویید به جای تلگرام مثلاً یک برنامه که نکات علمی آموزش بدهد را نصب و نکات آنرا مرور کنید، یک ایراد دارد و آن اینکه ما معمولاً تلگرام را در زمانهای خالی و زمانی که حوصله تفکر عمیق نداریم مرور میکنیم. در این مواقع نمیتوان برنامههای پیشنهادی شما را مرور کرد یعنی مغز انسان همراهی نمیکند... متن کامل نظر:
شما مسئله را بسیار عالی و به درستی مطرح کرده اید، اما به راه حلتان نقد دارم.
اغلب مطالعه فضای تلگرامی در زمان های خالی ، انتظار و ...، با تمرکز بسیار پایینی انجام می شود، گرچه رخنه تلگرام به زمان های با تمرکز بالا را هم می بینیم، اما فکر می کنم اغلب اینطور است. در سالن انتظار پر سر و صدای یک بیمارستان که باید حواست به شماره بیمار باشد، در مترو، اتوبوس، ساعات بین دو کلاس که مشغول شاید نوشیدن یک چای هستیم و ...
در این حالات اولا تمرکز لازم برای مطالعه عمیق تر (لزوما طولانی بودن یا کوتاه بودن به معنای عمیق بودن نیست، عمیق بودن طبیعتا از جنس مطلب مشخص می شود، همین مطالب گیمیفیکیشن که گفتید علی رغم کوتاه بودن عمیق هستند) را نداریم، دوم اینکه شاید لازم باشد گهگاه مغز استراحت بکند تا اصطلاحا ریکاوری انجام شود.
این نظر من را یاد یک درگیری که همیشه با خیلی از اعضای خانواده و اطرافیان داشتهام انداخت. مثلاً به برادر بزرگتر گیر میدهم که آخر ۴ ساعت جلو تلویزیون نشستن، عاقلانه است!؟ او میگوید: من وقتی از سر کار میآیم خستهام و نمیتوانم مثلاً مطالعه که تو پیشنهاد میدهی انجام دهم... یا گاهی میگوید: آقا جان! هر کسی از یک چیز لذت میبرد! تو از مطالعه لذت میبری، من از فیلم دیدن!!
از این موارد بسیار زیاد داریم. مثلاً به مادر هم گیر میدهم که اینقدر در کوچه بودن با همسایهها عاقلانه است؟ میگوید: انسان بالاخره تفریح هم نیاز دارد، همهش که نمیشود کار و عبادت کرد!
من چند سال پیش، یک سخنرانی از استاد پناهیان (که خدا خیر دنیا و آخرت را به او بدهد که حداقل گردن من یکی بسیار بسیار حق دارد) شنیدم که یک مثال بسیار جالب در این زمینه زدند که دقیقاً برای خود من هم پیش آمده بود و کاملاً درک میکردم و من هر روز آن مثال را در ذهنم مرور میکنم: ایشان میگفتند: ما آن زمان که بچه بودیم، یکی دو بار که زیتون خوردیم، دیدیم چقدر بدمزه است! آن زمان هر وقت میدیدیم یک نفر زیتون میخورد میگفتیم: «اَه اَه، اینا چطور با زیتون زندگی میکنن!؟» مدتی بعد تلاش کردیم و هر از گاهی چند تا زیتون به زور خوردیم و بعد کمکم دیدیم، نه انصافاً آنقدرها هم بدمزه نیست. بعد از مدتی که بیشتر خوردیم دیدیم نه انگار انصافاً خوشمزهست! ... این روزها وقتی میبینیم در یک خانه زیتون نیست میگوییم: «اینا چطور بدون زیتون زندگی میکنن!؟»
من دقیقاً همین روال را تجربه کردهام! اوائل از بوی زیتون بیزار بودم اما الان اگر یک ظرف پر جلوم باشد اگر جلوم را نگیرند احتمالاً از خجالت همهشان در میآیم!!
به این میگوییم تغییر مزاج!
حالا، همین روال را شما در همه رفتارهایتان میتوانید به کار بگیرید. اوائل، کمی سخت است اما به مرور میبینید اصلاً نمیتوانید از روال جدید دل بکنید.
چند مثال:
- از چه چیزهایی لذت میبرید؟ تلویزیون دیدن؟ جوک گفتن و شنیدن؟ موسیقی شنیدن؟ خوب، بیایید تمرین کنید و مزاج خود را در زمینه لذت کمی ارتقا دهید. مثلاً به جای تلویزیون دیدن، مطالعه کردن را جایگزین کنید. اوائل کمی سخت است اما الان من یک صفحه کتاب روانشناسی رشد را که مطالعه کنم هزار برابر تلویزیون دیدن لذت میبرم. یا حداقل فیلم دیدن را با مستند دیدن جایگزین کنید. یک ساعت فیلم و «دورِ همی» و امثالهم چه چیزی به شما منتقل میکند؟ یک ساعت مستند صدها نکته مفید به زندگی شما وارد میکند.
یا مثلاً خواهرزاده من هر وقت میآید خانه ما، برای داییهایش جوک تعریف میکند اما به من که میرسد، به قول خودش میزند «کانال چهار!» و چیزهای علمی که جدیداً یاد گرفته یا در شبکه مستند دیده را برای من تعریف میکند چون میداند که من از هیچ چیز به اندازه علم لذت نمیبرم. یا مثلاً شنیدن سخنرانیهای علمی را جایگزین موسیقی کنید. اوائل سخت است اما به مرور در به در دنبال سخنرانی میگردی که سخنرانیِ خونت نیفتد!
- از همسایهتان متنفرید؟ بیایید مزاجتان را از «تنفر» به «عشق ورزیدن» تغییر دهید. هر روز در یک زمان مشخص (که قنوت نماز وتر در نماز شب را برای همین کار تعیین کردهاند) از ته دل برای تکتک همسایههاتان به خصوص آن کسی که فکر میکنید بیشتر از همه به شما ظلم کرده دعا کنید. خدا میداند من برای آن همسایهمان که در مطلب «خرزو خان بالاخره به دام افتاد! (چه کسی روی ماشین من خط می انداخت؟)» اشاره کردم که چه بلایی سر خانواده ما آورد، بیشتر از همه همسایهها دعا میکنم. اگر معتاد به عشق ورزیدن (به همه انسانهایی که وظیفه داریم عشق بورزیم) شدید آن وقت میفهمید لذت چیست.
- چه چیز خستگی شما را کاهش میدهد؟ گشتن در تلگرام؟ اگر بله، یعنی غوطهور شدن در هنر یا مطالعه یا نویسندگی را تجربه نکردهاید.
- و دهها مثال دیگر که با کمی همت میشود مزاج و ذائقه را در آن زمینه به چیزهای مفیدتر و بهتر ارتقا داد.
خوشمزاج باشید ;)
موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند