من از نوجوانی دائم در مجالس مذهبی اصطلاحاتی مثل «علم کلام» و «علم اصول» و... را میشنیدم و خیلی دلم میخواست بدانم این علوم یعنی چه و دقیقاً کاربرد و مباحث هر کدام چیست.
این ترم خوشبختانه چند علم مهم که پایههای علوم اسلامی را تشکیل میدهد پاس کردیم و بنابراین برای کسانی که مثل خودم این ابهامات در ذهنشان هست در مورد هر یک توضیح مختصری بدهم.
اولاً تعداد علوم اسلامی، نسبتاً زیاد است (مثل گرایشها و درسهای رشته کامپیوتر که بسیار زیاد است). شما در این مطلب میتوانید توضیحاتی در مورد انواع آنها بخوانید، اما چند مورد از آنها مهمتر هستند و هر کس در رشته الهیات درس میخواند باید به آنها مجهز شود و من فعلاً فقط به آنها اشاره میکنم تا ببینیم در ترمهای بعد چه چیزهایی به تجربهمان اضافه میشود.
این علوم به ترتیبی که باید یاد گرفته شوند عبارتند از:
۱- ادبیات عرب
این علم مانند مبانی کامپیوتر (آشنایی با bit و...) برای رشته کامپیوتر است! یعنی بدون دانستن آن یادگیری بقیه علوم به سختی ممکن است. تا وقتی شما ندانید مثلاً فعل امر در عربی به چه شکلی است چطور میخواهید در علم فقه، واجب بودن یک حکم را از قرآن استخراج کنید؟
به هر حال، این علم خود به دو زیرمجموعه تقسیم میشود:
۱-۱- علم صرف
علم صرف به آشنایی خود کلمات میپردازد؛ به طور مثال از نگاه علم صرف «قالَ»: فعل از نوع ثلاثی مجرد، اجوف، ماضی، سوم شخص غایب است.
۲-۱- علم نحو
علم نحو به آشنایی با نقش کلمات در جمله میپردازد؛ به طور مثال همان کلمه «قالَ» در جمله «إذ قال ربُّکَ للملائکة إنّی خالقٌ بشراً مِن طین» میشود خبر مقدم، محلاً مرفوع و...
هر کدام از این کلمات که در جمله بالا هست یک سری ویژگیها در علم صرف دارند و یک سری ویژگیها در علم نحو.
دانشجو ابتدا باید با علم صرف و سپس با علم نحو آشنا شود و البته همگان میدانند که زبان عربی مملو از قواعد است و به ویژه مملو از تبصرههاست و کمتر کسی تمام آن قواعد و تبصرهها در ذهنش میماند. در رشته علوم قرآن و حدیث، دانشجو باید در چهار ترم اول صرف ۱ و ۲ و ۳ و ۴ و نحو ۱ و ۲ و ۳ و ۴ را پاس کند که از سختترین دروس به حساب میآید.
۲- علم منطق
علم منطق نیز یک ابزار مهم برای علوم بعدی است. علم منطق چیزی شبیه به علم ریاضی است اما به صورت غیرفرمولی! یعنی به طور مثال همان اوائل، (بعد از اینکه با تعریف علم و انواع آن آشنا شدید) شما با مفهوم اجتماع و اشتراک و تساوی و تباین و تناقض و غیره آشنا میشوید فقط اسم آنها گاهی خیلی عجیب میشود! مثلاً اشتراک میشود: «عام و خاص من وجه» یا مخالف بودن دو مفهوم میشود «تبایُن»! بعد کمکم وارد قضایای p آنگاه q میشوید، البته با بیان منطقی که یادگار ارسطو (شاگرد افلاطون که خود شاگرد سقراط بود) است و توسط ابوعلیسینا بسط داده شده.
این علم مانند ریاضی، گاهی آنقدر پیچیده میشود که خیلیها علم منطق را یک علم بیمصرف میدانند!! (مثل اینکه خیلیها به محض برخورد با مسائل پیچیده ریاضی مثل مشتق و انتگرال و... میگویند: آخر این چیزها به چه درد میخورد!؟)
مثلاً سعی کنید فقط یک صفحه از کتاب «منطق صوری» که ۲۰۰ صفحه مانند این صفحه است را بخوانید و بفهمید که چه میگوید!
اما حقیقت این است که کسی که میخواهد با خواندن این دروس در حوزه، به درجه فقاهت برسد (و یا حداقلها را از آیات و روایات استنباط کند)، بدون تسلط کامل بر علم منطق واقعاً قدرت درک و استنباط احکام را نخواهد داشت و از طرفی، برخی معتقدند علم منطق، یک ورزش فکری است.
علم منطق برای کسانی که رشته کامپیوتر درس میخوانند، مانند ریاضیات گسسته (و نظریه زبانها و ماشینها و دیگر دروس مرتبط با ریاضی) است. اگر شما درک درستی از قضایا و استدلال و... در ریاضی داشته باشید، مباحث منطق برایتان قابل درکتر خواهد بود. همانطور که من از بس در رشته کامپیوتر ریاضی پاس کردم، این ترم، منطق را تقریباً از همه دروس حفظی بهتر شدم! چون ذهن ما در رشته کامپیوتر کاملاً منطقی شده...
۳- علم کلام
علم کلام برای معتقدان به خدای یکتا از اساسیترین علوم است و باید همان ابتدا با کمک علم کلام، اعتقادات خود را از نظر علمی محکم کنند. در این علم ابتدا به اثبات وجود و واجبالوجود بودن خدا با ادله مختلف پرداخته میشود، سپس به بیان و اثبات صفات ثبوتی و سپس به بیان و اثبات صفات سلبی پرداخته میشود.
صفات ثبوتی (یا صفات کمال) صفاتی هستند که یک ویژگی مثبت را به خداوند نسبت میدهند؛ مانند قدرت داشتن خدا، علم داشتن خدا، حی بودن خدا و... (که از نگاه شیعه، ۷ صفت ثبوتی داریم). هر چند برای من و شما «علیم بودن خدا» یک چیز واضح است، اما شاید باور نکنید که برخی فرقهها معتقدند خدا علم ندارد یا حداقل به برخی چیزها علم ندارد و یا اگر دارد علم او ذاتی نیست و یعنی به مرور کاملتر میشود! شما چطور میخواهید ثابت کنید که او از ازل تا ابد علیم بوده و علم او ذاتی و بدون تغییر است؟ علم کلام بعد از بررسی دیدگاههای مختلف، راه اثبات ادعاهایتان را به شما میآموزد.
صفات سلبی (یا صفات جمال) صفاتی هستند که یک ویژگی منفی را از خداوند سلب میکند که از نگاه شیعه، ۸ صفت سلبی داریم؛ مثلاً مرئی بودن خدا، شریک داشتن و... . جالب است که برخی فرقههای اهل تسنن به مرئی بودن خدا اعتقاد دارند و به قول استاد عابدی ما در دانشگاههای عربستان صعودی، پایاننامههایی داریم در مورد اینکه خداوند که در قرآن داریم «ید الله فوق ایدیهم»، این ید و دست خدا، ۵ انگشت دارد یا بیشتر یا کمتر!؟
اینکه علم کلام بعد از علم منطق قرار میگیرد به خاطر این است که تمام این ادعاها با کمک علم منطق اثبات میشود. مثلاً: تسلسل یا دور چیزی است که ابتدا باید در منطق آشنا شوید بعد در علم کلام بگویید اگر خداوند «ممکن الوجود» باشد، تسلسل رخ میدهد و تسلسل عقلاً قابل قبول نیست، پس خدا «واجب الوجود» است.
خلاصهای از این درس جذاب را اینجا جمعآوری کردهام که میتوانید مطالعه کنید. (فونت ریزتر مخصوص چاپ)
۴- علم اصول
طبق تعریف آخوند خراسانی در کتاب «کفایة الاصول»: دانش اصول (یا علم اصول فقه)، علم به قواعدی است که برای استنباط احکام شرعی پیشبینی شده است.
پس، علم اصول هم یک ابزار دیگر برای استخراج احکام شرعی است. به طور مثال در این علم شما یاد میگیرید که افعال امری در قرآن و سنت، به معنی «وجوب» است یا «استحباب». مثلاً وقتی خداوند میگوید: یا ایها الذین آمنوا اذا نودی لالصلاة من یوم الجمعه فاسعوا الی ذکر الله (ای کسانی که ایمان آوردید، وقتی ندای نماز جمعه را شنیدید، سریعاً بشتابید به سوی یاد خدا) آیا این امر، به معنی وجوب نماز جمعه است یا استحباب؟ مثلاً آنجا بحث میشود که ما قریب به ده نوع امر در قرآن داریم. علمای مختلف شیعه نظریات مختلفی دارند. مثلاً یکی تمام امرها را واجب یا دیگری مستحب میداند و خلاصه نظریات مختلف بحث میشود و فقیه با توجه به استنباط خود، یکی از نظریات را برمیگزیند و طبق آن حکم میکند. (اصلاً دلیل تفاوت احکام مراجع تقلید در همین علم اصول نهفته است)
خلاصه، جزئیترین نکات که من گاهی با خواندن این درسِ فوقالعاده جالب، تعجب میکردم که یک مرجع تقلید واقعاً باید به چه نکات ظریفی دقت کند!
بد نیست خلاصه کتاب مبادی فقه و اصول سید محمد صدری را که من در حین مطالعه یادداشتبرداری کردهام از اینجا دانلود و مرور کنید. (با فونت ریزتر مخصوص چاپ)
۵- علم فقه
آیة الله مشکینی در تعریف فقه آورده است: فقه، علم به احکام شرعی یا به دست آوردن وظیفه عملی از راه ادله تفصیلی است.
نهایتاً فقیه پس از مجهز شدن به ابزارهای مختلف که فقط بخشی از آنها را در بالا معرفی کردم، میتواند با مطالعه قرآن و سنت، به احکام شرعی علم پیدا کند.
علوم دیگری مثل علم رجال (برای شناخت راویان تاریخ و میزان اعتبار هر یک)، علم فلسفه، علم اخلاق و... نیز هستند که من إن شاء الله در آینده در مورد آنها خواهم نوشت.
موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند