اگر یادتان باشد، ۶ سال پیش در مطلبی با عنوان «اگر در وسط جاده تصادف کردیم، چه کار کنیم؟» تجربیاتم از تصادفی که داشتیم را بیان کردم.
در آن تصادف، مصدوم داشتیم اما خسارت مالی نداشتیم.
دیشب از یکی از جادههای پرتریلی و پرترافیک شهر میآمدم خانه که رسیدم به میدان، دقیقاً نوبت من بود عبور کنم که چراغ قرمز شد. چون اعتقاد خاصی دارم که باید دقیقاً پشت خط سفید بایستم، ترمز کردم. اما میدانید که متأسفانه اکثر رانندهها از خط سفید عبور میکنند و میخواهند تا انتهای خط عابر پیاده بروند! بنابراین، چند ثانیه نگذشته بود که دیدم یک صدای وحشتناک از سمت راننده آمد، با یک حالت ترس و تعجب نگاه کردم، دیدم یک تریلی گرفته روی من و دارد میآید روی من!!
دستم را گذاشتم روی بوق و خلاصه بعد از چند ثانیه ایستاد.
چنان صدا زیاد بود و تریلی به من نزدیک، که من گفتم تمام سمت چپ ماشین له شد! با کلی دعا و سلام و صلوات از آنطرف آمدم پایین، راننده کامیون هم با یک حالت طلبکارانه آمد و شروع کرد داد و بیداد که آقا چه کار میکنی!؟ من ترمز دستی را کشیده بودم، بعدش یک صدا شنیدم!!!! جالب است که میگفت: من تا قرون آخر خسارتم رو ازت میگیرم!!!!!!!!!!!!
من کلاً حوصله صحبت و جر و بحث با آدمها (به خصوص این نوع آدمها) را ندارم، بنابراین سریعاً زنگ زدم برادر بزرگتر (که تجربهاش در رانندگی و طبیعتاً تصادف خیلی زیاد است و دهان هم دارد!) و گفتم: خودت را برسان که این یارو کم مانده سوار ما شود!
سریعاً هم زنگ زدم به ۱۱۰ و اطلاع دادم... پرسیدند: مصدوم دارید؟ گفتم: نه، گفت: پس صبر کنید تا پلیس راهنمایی و رانندگی برسد.
حدود نیم ساعت طول کشید تا آقایان برسند و افراد مختلف در این حین چند بار زنگ زدند به ۱۱۰ !!! چون بخشی از خیابان مسدود شده بود و ترافیک رخ داده بود.
در این حین، چراغ انداختیم و بررسی کردیم که ماشین چه شده، که متوجه شدیم الحمد لله یک خط هم روی ماشین نیفتاده و فقط آینه، آن هم پایهی آینه از جا در آمده و حتی به آن صورت هم نشکسته!!
یعنی آجهای لاستیک تریلی در سه چهار سانتیمتری درِ ماشین ایستاده بود طوری که اگر ماشین را تکان میدادم درها داغون میشد.
وقتی برادر بزرگ رسید، شروع کرد داد و بیداد که: شما راننده کامیونها کی میخواهید حواستون رو به سمت راست ماشینتون جمع کنید!؟
راننده هم آن ادعا را تکرار میکرد که: من ترمز را کشیده بودم، بعد صدا آمد یعنی ایشان زدهاند به من!!
من گفتم: یعنی من تریلی به این گندگی رو ندیدم، عمداً آمدم خودم رو زدم به تو؟ آخه فکر کن بعد حرف بزن!
برادر بزرگتر، با بررسی صحنه یک استدلال آورد که دهان همه باز مانده بود و دهان آن راننده هم بسته شد! گفت: عزیزم! اگر تو ترمز کرده بودی و داداش من گرفته بود روی تو، باید آینه به سمت عقب خم میشد و طبیعتاً اصلاً نمیشکست! از صحنه مشخصه که داداش من ایستاده بوده، تو آمدی گرفتی و آینه رو کشیدی به سمت جلو و شکستی... (عجب استدلالی بود! یعنی صد بار گفتم: باریکلا به این هوشت! آدم یاد استدلال داستان حضرت یوسف و زلیخا میافتاد که آن بچه به اذن خدا به صدا درآمد و گفت: اگر پیراهن یوسف از عقب پاره شده باشد یعنی یوسف داشته میگریخته و مقصر نیست و اگر از جلو پاره شده باشد یعنی داشته به زلیخا حمله میکرده و مقصر است...)
خلاصه، این استدلال که آمد راننده حرفش برگشت: آقا ارزش ندارد، یک آینه شکسته، بیا بزنیم کنار، من پول یک آینه را میدهم...
من محض احتیاط ابتدا چند عکس از صحنه گرفتم چون در تصادف قبلی پلیس گفت: شما نباید صحنه را به هم میزدید. اینجا هم میخواستم به هم نزنم اما چون انصافاً اتفاق خاصی نیفتاده بود و ترافیک هم شده بود، قبول کردم. صدای راننده که قبول کرده خسارت را بدهد هم ضبط کردم!
خلاصه، با یک زحمت ماشین را بدون خط و خش درآوردیم. چند متر نرفته بودیم که پلیس رسید!!! خیلی عصبانی از اینکه چند بار زنگ زدهایم به ۱۱۰... و اینکه برادر من گفت: خیلی دیر آمدید، ما صحنه را به هم زدیم!
خلاصه، گفتم از صحنه عکس داریم... عکس را خواست، نگاه کرد، استدلال محکم را هم پذیرفت و تأیید کرد که: راننده کامبون مقصر است.
جالب اینجاست که شروع کرد قبض جریمه نوشتن! گفتم: چرا جریمه؟ گفت: به خاطر اینکه ماشینها را کنار نزدهاید!!! گفتم: مگر شما همیشه نمیگویید صحنه تصادف را به هم نزنید؟ گفت: این قانون در صحنه تصادف جرحی است نه تصادفی که مصدوم نداشته! گفتم: این کجای کتاب راهنمایی رانندگی بود که ما پاس کردیم!؟ گفت: هست! خلاصه ۲۰ تومان برای من و ۴۰ تومان برای آن راننده نوشت، ولی من گفتم: من این ۲۰ تومان را نمیدهم، باید ایشان بدهند!! من پول زور نمیدهم!
بخش انتهایی رکاب ماشین هم به اندازه ۱۰ سانتیمتر به خاطر اینکه مقابل اگزوز تریلی قرار گرفته بود تقریباً آب شده بود. گفتم خسارت این را هم باید بدهد!
خلاصه، با راننده کامیون رفتیم یک آینه فابریک به قیمت ۷۰ تومان خریدیم و قرار شد پایهی آن را برداریم و بقیهش را بدهیم یکی بفروشد که بشود پول جریمه و رنگ کردن رکاب.
و موضوع ختم به خیر شد.
نکاتی از این تجربه:
۱- در تصادفهایی که مصدوم دارید، به هیچ وجه صحنه تصادف را به هم نزنید اما اگر تصادف، مجروح ندارد، باید ماشینها را کنار بزنید وگرنه به خاطر ترافیک، جریمه میشوید.
۲- قبل از اینکه صحنه را به هم بزنید، چند عکس از صحنه بگیرید. به نظر من ترجیحاً گوشی را بزنید تا آمدن پلیس، در دستتان (بدون اینکه بقیه متوجه شوند) فیلم بگیرد که هم صدا ضبط شود که اگر ادعا یا توهین و... بود ضبط شود و هم اگر لازم شد، فیلم آن توسط پلیس مرور شود.
۳- اگر کسی تجربه بیشتری دارد و سن و سالش بیشتر است، سریعاُ با او تماس بگیرید و از او بخواهید در صحنه حاضر شود. ممکن است نکتهای به ذهنش برسد که به ذهن هیچ کس حتی پلیس نرسد!
۴- قبل از تماس با پلیس، ابتدا بررسی کنید که خسارت چقدر بوده؟ ارزش دارد پلیس بیاید و پای بیمه و نمره منفی و... به میان بیاید؟ شاید بتوانید به صورت توافقی و بدون حضور پلیس موضوع را حل کنید. (هر دوی ما جریمه شدیم و راننده کامیون یک نمره منفی هم گرفت در حالی که میتوانست قبول کند که یک هزینه ۱۰۰ تا ۲۰۰ تومان بدهد و قضیه را فیصله دهد)
۵- اگر خسارت بالا بود، فراموش نکنید که برگه بیمه مقصر را بگیرید که فرار نکند و بعداً بتوانید از بیمه او برای جبران خسارت استفاده کنید.
۶- هیچ وقت به سمت راست یک کامیون و تریلی نزدیک نشوید چون واقعاً راننده نمیتواند بفهمد آنطرفش چه خبر است! (من دیشب فهمیدم که هر سه برادر به انضمام داماد ما چنین اتفاق مشابهی در سمت راست یک کامیون برایشان افتاده! برخی افراد را در شهرمان میشناسم که تریلی در همین سمت از رویشان رد شده. یک خانمی بود که آنقدر بدجور پایش مانده بود که مرد و یک پسر که پایش را قطع کردند...)
۷- در این مواقع، راننده مقصر، دست پیش میگیرد که پس نیفتد! شما صبور باشید و به دنبال استدلالی بگردید که به مأمور بگویید که دهانها بسته شود. فکر نکنید که مأمور دقیق تشخص میدهد! دیشب مأمور میگفت: رکاب تو از قبل اینطور بوده و میخواهی بندازی تقصیر این راننده!!!! مجبور شدم آشنایی بدهم که گوشی بیاید دستش؛ گفتم: پسر خوب! نصف همکارهای تو دانشجوی من بودهاند، خواستی با فلانی و فلانی و فلانی و فلانی تماس بگیر، بپرس: استاد نیرومند شما میتونه دروغ بگه؟ (این را که گفتم: کلاً لحن صحبت و رفتارش عوض شد. هر چند من مخالفم که جایی از جایگاه و شأن مدرسی و ... استفاده کنم و تا لحظه آخر هم چیزی نگفتم اما گاهی بد نیست انسان بدون قصد سوء استفاده، آشنایی بدهد که شخص مقابل بتواند بهتر تصمیم بگیرد و مدیون نشود)
۹- مراقب باشید روشن بودن ماشینها یا کنار هم بودنشان، در این مدت زمانی که پلیس قرار است بیاید، خسارت دیگری به بار نیاورد! اگر ما زودتر ماشینها را کنار میزدیم، رکاب ماشین به خاطر گرمای اگزوز تریلی ذوب نمیشد و یا مثلاً به خاطر ترافیک، نزدیک بود سمت راست ماشین من هم به خاطر عبور کامیونهای دیگر، صدمه ببیند!!
۱۰- نکات دیگری هم از این جریان برداشت میشود که اگر خدایناکرده برای شما پیش بیاید مرور این جریان آن نکات را به ذهنتان میآورد.
امیدوارم همیشه سالم باشید و هیچ حادثهای برایتان اتفاق نیفتد.
موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند
آپدیت:
امروز رفتم پایه آینه را عوض کنم، استادکار گفت، لازم نبود یک آینه کامل بخری، پایهاش را من دارم. ببر پس بده. رفتم پس بدهم، آن مغازهدارها که سه چهار جوان ۲۰ تا ۳۵ ساله بودند شروع کردند پاس دادن به هم و خلاصه پس نگرفتن. جای شما خالی، ابتدا با زبان خوش چند باری گفتم پس بگیرید، حتی اگر شده ۵ هزار تومان کم کنید و پس بگیرید... یکیشان که کوچکتر و بیادبتر بود، پرروبازی درآورد، بنابراین، مجبور شدم وارد فاز بعد شوم! یعنی درسی بهشان دادم که تا عمر دارند وقتی یک نفر چیزی را میآورد سریعاً پس بگیرند! بعد از کلی تحقیر کردنشان، کار را کشاندم به اتحادیه و رئیس اتحادیه هم رأی به نفع ما داد و خلاصه مجبور شدند با خفت تمام پول را پس بدهند! (ای کاش میشد صدای ضبط شده را اینجا بگذارم که بفهمید چطور باید در برابر کسانی که حرف حساب حالیشان نیست مثل خودشان محکم بایستی!)
فراموش نکنید که جنسی که میخرید، اگر صدمه نزده باشید، فروشنده موظف است آنرا پس بگیرد. (در تجارت الکترونیک تا یک هفته و در تجارت بازار فکر میکنم تا ۲۴ ساعت، دقیقش را نمیدانم) ابتدا با حرف خوش و به صورت توافقی مسأله را حل کنید اما اگر دیدید فایده ندارد، اعلام کنید که میروم اتحادیه و شکایت میکنم. اتحادیه قطعاً به نفع شما رأی خواهد داد. فقط ضبط صداها و جمعآوری اسناد فراموش نشود! ضمناً طبق آیه «فمن اعتدا علیکم، فعتدوا علیه بمثل ما اعتدا علیکم» (هر کس به شما تعدی کرد، مثل تعدیاش به او تعدی کنید و البته اگر تقوا پیشه کنید، بهتر است) این مسائل را حتی اگر شده چند سال طول بکشد پیگیری کنید تا حقتان را بگیرید و حقخور فکر نکند مملکت بیقانون است! من امروز گفتم: اگر شده، ۱۰۰ روز پیگیر این پرونده شوم، میروم و حقم و البته هزینه تمام وقتهایی که از من تلف شده را ازتان میگیرم، حالا خود دانید! (خوشبختانه کار به شکایت و ... نکشید و همین که رئیس اتحادیه پشت تلفن شفاهاً گفت باید پس بگیرید، قبول کردند و پول را پس دادند.)