اگر جمکران رفتید، حتماً یک سر به فروشگاههای مختلف آن (از محصولات فرهنگی تا کتاب و مواد غذایی) بزنید. چیزهای جالب و مفیدی دارند.
دو روز پیش که آنجا بودم برای اولین بار گشتی در فروشگاه محصولات فرهنگیاش زدم، یک بازی چشمم را گرفت و برای سرگرم کردن خواهرزاده کوچکم (مسیحا که جالب است که دقیقاً فردایش که قرار بود سوغاتی را به او بدهم، فهمیدم تولد سه سالگیاش است!) خریدم. (کشته من را از بس این بلندگوی کامپیوتر را میگیرد و شعرهای بیسروته میخواند و از شنیدن صدای اکودار خودش لذت میبرد!! گفتم با یک چیز دیگر سرگرمش کنم)
آن بازی، «برج چوبی» است:
حاوی ۶۰ قطعه چوب ساده است که بچه به چند طریق میتواند با آن بازی کند:
۱- برج را با قرار دادن این چوبها به صورت ۳ تا ۳ روی هم بسازند و دو نفری با هم مسابقه بدهند. هر نفر باید یک چوب از پایین برج بردارد و روی آن بگذارد تا زمانی که برج فرو بریزد. هر کس باعث تخریب برج شود، باخته. خیلی جالب است! این همان بازیای است که استیو جابز در اولین باری که میخواست Gyroscope را معرفی کند، آنرا بازی کرد:
۲- میتواند سعی کند بزرگترین برجی که میشود ساخت را بسازد. من این یکی را بیشتر دوست دارم! ببین چه برج بزرگی خودم ساختم:
۳- میتواند به عنوان دومینو استفاده کند. این هم لذت خاص خودش را دارد. به خصوص اگر به صورت دایرهای بچینید و خراب کنید...
به هر حال، پسر بچههای کمتر از ۴ سال علاقه خاصی دارند با چوب و قطعات این اندازهای بازی کنند...
از همه اینها گذشته، فکر میکنم این بازی یک بازی جالب برای کشف استعداد بچهها در رشتههای معماری و عمران و امثالهم باشد. اگر دیدید خیلی با وسواس و علاقه دارد هر روز برجهای بزرگتری میسازد، احتمال دارد به این رشتهها علاقه داشته باشد و همین باعث پرورش استعداد او در این زمینه میشود.
فکر میکنم یکی از وظایف پدر و مادر همین باشد که بازیهای مختلف با سبکهای مختلف را به بچه عرضه کنند و ببینند او به کدام بازی علاقه بیشتری نشان میدهد. احتمالاً در آینده در رشتهی مرتبط با آن بازی موفقتر خواهد بود؛ پس میشود با پرورش استعداد او تا زمانی که بخواهد وارد دانشگاه بشود، آینده او را بهتر رقم زد.
موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند