پیش از این گفتهام که شاید پانزده سال است که تقریباً هر ظهر و شب (اگر کلاس نداشته باشم) نماز را در یک مسجد متفاوت نسبت به قبلی میخوانم. اصلاً یک شهر دیگر هم که میرویم سعی میکنم مساجد مختلف شهر را بگردم و با روحیات و معماریها و کارهای فرهنگی که در آن مساجد انجام میشود آشنا شوم.
چیزی که در این مدت دستگیرم شده این است متأسفانه برخی مساجد را همان معمارهایی ساختهاند که کارشان ساخت خانههای مسکونی است!! بنابراین وقتی وارد مسجد میشوی احساس میکنی وارد یک منزل مسکونی شدهای!!!! هیچ احساس خاصی به تو دست نمیدهد! مثلاً یک مسجد در شهر ما هست که به تازگی هم ساخته شده، وقتی وارد میشوی اول یک آشپزخانه اوپن میبینی که دقیقاً مثل آشپزخانه خانهها گچکاری شده و بعد یک طبقه دوم میبینی که مثل خانهها راهپله دارد و خلاصه یک وضع عجیبی است!!!
چرا باید این همه هزینه و زمان صرف شود اما یک چیز معمولی ساخته شود؟ مگر قرار نیست تا دهها و شاید صدها سال در این مکان هزاران نفر بیایند و بروند؟
گفتم بد نیست مزایای مساجد مختلف را با هم ترکیب کنم و یک لیست (To Do) از آنچه باید در معماری یک مسجد جذاب در نظر گرفته شود را اینجا بیاورم. شک ندارم که بسیاری از مخاطبان آفتابگردان یا مسؤولین فرهنگی کشور هستند و یا جوانانی که در رشتههایی مثل معماری و عمران و ... تحصیل میکنند یا کردهاند.
مواردی که باید در معماری مساجد در نظر گرفته شود:
- آب:
آب در فرهنگ همه ملتها نماد زلالی و پاکی است (و مشخص است که انسانها میآیند مسجد که روحشان را شستوشو دهند تا زلال و پاک شوند). انسانها وقتی آب به ویژه «آب روان» را میبینند یا دستی به آب میزنند یک احساس معنوی خاصی پیدا میکنند. شما در اکثر مساجد قدیم وقتی وارد مسجد میشوید ابتدا یک حوض آب میبینید. این برای وضو نیست که بگوییم در قرن ۲۱ دیگر وضوخانههایی با امکانات فراوان ساخته شده، پس دیگر نیازی به حوض آب نیست! خیر، این به خاطر احساس خاصی است که آب روان به انسان میدهد.
پس اولین چیزی که باید مد نظر باشد این است که ورودی مسجد با حیاط شروع شود و این حیاط حتماً یک حوض آب داشته باشد.
ممکن است بگویید حوض آب «رسیدن» میخواهد و اگر به آن نرسند کثیف میشود و تأثیر منفی میگذارد اما من فکر میکنم با کمی زکاوت میشود حوض را طوری طراحی کرد که رسیدگی به آن کمتر نیاز باشد و اگر هم نیاز باشد چندان وقت نگیرد. مثلاً میتوان نوعی سقف بر روی حوض تعبیه کرد که کمتر آفتاب بگیرد که خزه بگیرد و یا درپوشی برای آن تعبیه کرد که با برداشتن آن آب سریعاً تخلیه شود... ضمناً میدانید که روان بودن آب مانع گندیدن آن میشود.
یکی از بهترین ورودیها را ورودی باغ فین کاشان میدانم. یک آبراهه با عمق کم که تا ورودی ساختمان کشیده شده و آب روان در آن جریان دارد...
- درخت و گل و گیاه:
معماری مسجد باید طوری باشد که وقتی نمازگزار وارد میشود، احساس کند وارد بهشت شده است و میدانید که مشهورترین آیه در مورد وصف بهشت همان است که میگوید: جنات تجری من تحتها الانهار (باغهایی که در زیر درختانش نهرهای آب جاری است)
پس چه خوب که مؤمنین با ورود به مسجد، درختان و گل و گیاههای بزرگی را ببینند که ترجیحاً نهر آبی در زیر آنها جاری است...
حتی اگر من معمار باشم، جایی در حیاط برای لانه پرندگانی مانند قناری و مرغ عشق تعبیه میکنم تا صدای آنها نیز در بدو ورود به مسجد شنیده شود.
بهتر است دو طرف مسیر حرکت افراد تا مسجد، دو ردیف باغچه تعبیه شود و در آنها از گلهای همیشه سبز مانند شمشاد و یا درختانی که با آب و هوای آن شهر متناسب است مثل سپیدار و کاج و غیره کاشته شود.
جای شما خالی، ما دو هفته پیش، «مشهد اردهال» بودیم (همانجا که مراسم قالیشویانش مشهور است). شاید بشود یکی از جذابترین ورودیها را ورودی امامزادگانی که در مشهد اردهال مدفون هستند دانست. دقت کنید:
چه درختان عظیمی! کمی جلوتر یک نهر آب روان تعبیه شده.
اگر مسجد کوچک بود؟
من فکر میکنم حتی در کوچکترین مسجد هم میشود طوری معماری را تغییر داد که یک حیاط کوچک با یک حوض و گل و گیاه در آن تعبیه شود.
- آسمان:
یکی دیگر از چیزهایی که انسانها با دیدن آن یاد خدا میافتند، «آسمان» است. یکی از چیزهایی که قطعاً باید به حال آن فکر شود، دیده شدن آسمان هنگام اقامه نماز و دعا است. قطعاً باید طوری تنظیم کرد که وقتی نمازگزاران رو به قبله نشستهاند، حتی اگر شده از طریق یک پنجره کوچک، آسمان را ببینند.
فراموش نکنید که مؤمنین عاشق لحظه غروب و طلوع خورشید هستند و اگر یک روز خواب بمانند و مثلاً غروب را نبینند، کسل میشوند. بنابراین نباید وقتی کمی زودتر وارد مسجد میشوند لذت دیدن غروب را از دست بدهند! باید پنجرههایی با شیشههای صاف (و نه مات) رو به آسمان تعبیه شود. مؤمنین در هنگام غروب، حرفها دارند که رو به آسمان بزنند...
خیلی از مساجد را دیدهام که وقتی وارد میشوی احساس میکنی Isolate (ایزوله) شدهای!! وقتی میروی داخل هوا روشن است و وقتی بیرون میآیی، شب شده! حالم گرفته میشود. دیگر به آن مسجد نمیروم...
ممکن است بگویید پنجره رو به خانه مردم باز میشود و این خودش یک نوع حواسپرتی را در پی دارد اما من فکر میکنم یک معمار هوشمند میتواند زاویه دید پنجره را طوری تغییر دهد که رو به آسمان باز شود و نه رو به خانه مردم.
شاید لازم باشد حیاط را پشت محراب در نظر گرفت تا اگر پنجرهای کار میشود، آسمان حیاط دیده شود. (توجه: خود حیاط نباید دیده شود که حواس مردم به حیاط پرت شود بلکه آسمان حیاط دیده شود. احتمالاً باید پنچره را کمی بالاتر از قد نمازگزاران قرار داد که فقط آسمان را ببینند)
- پله:
یکی از نمادهای تمأنینه و آرامش، در فرهنگهای مختلف، «پله» است. پله خیلی حرفها برای گفتن دارد. مؤمنین با بالا رفتن از پلهها احساس «عروج» میکنند. احساس بالا رفتن از پلههای انسانیت. حتی در فرهنگهای غیردینی مانند فراماسونری نیز پله نماد طبقهبندی و پیشرفت است... تعداد پلهها میتواند یک عدد که در فرهنگ دینی ما یک نماد است باشد. هر چند با متخصصین روانشناسی باید صحبت کرد، اما احساس میکنم اگر تعداد پلهها مثلاً ۱۴ باشد، نوعی توهین به چهارده معصوم به حساب بیاید. چون مؤمنین روی پلهها پا میگذارند... شاید بشود تعداد پلهها را به تعداد مراحل کمال (مثلاً هفت شهر عشق) گرفت.
چه خوب است که از الگوی پلههای تخت جمشید برای مساجد استفاده کرد. در دلیل کوتاه و پهن بودن پلههای تخت جمشید نوشتهاند که اولاً برای این بوده که زنان بیش از حد پای خود را بالا نیاورند تا مبادا پایشان را مردان ببینند و ثانیاً روی پلهها یک استراحت (تمأنینه) کوتاه داشته باشند.
- همه چیز باید «بزرگتر» از حد معمول باشد.
مسجد، خانه کسی است که ما بارها درباره او تکرار میکنیم: الله اکبر. (خدا بزرگتر از هر چیزی که تصور کنید است) پس تمام بخشها و نمادهای به کار رفته در مسجد نیز باید «بزرگ» و یا حتی اگر بشود، «بزرگتر» از هر نمونه دیگر آن باشد. یعنی نمازگزاران با دیدن عظمت مسجد، یاد عظمت صاحبخانه بیفتند.
مثلاً اگر قرار است مسجد درخت داشته باشد، باید درختهایی انتخاب شوند که به مرور، «خیلی بزرگ» میشوند. مانند سپیدار.
ساختمان مسجد باید طوری باشد که وقتی انسان جلو آن قرار میگیرد و میخواهد سقف آنرا ببیند، احساس حقارت کند.
اگر به تصویر قبل و همه معماریهای امامزادگان دقت کنید، معمار برای نشان دادن عظمت ساختمان و حقارت انسان، ساختمان را در یک محل بلند بنا کرده است. به ورودی یکی دیگر از امامزادگان آنجا دقت کنید:
حوض، پله، عظمت ساختمان...
یکی از دلایل حضور گلدستهها و گنبدهای عظیم در معماری مساجد القای احساس حقارت در انسانهاست. انسانها با دیدن چیزهای بزرگ، احساس حقارت میکنند و ما قرار است آنها را یاد حقارت در محضر خدا بیندازیم. پس اگر میخواهید برای مسجد گنبد تعبیه کنید، لطفاً گنبدی باشد که عظیم باشد و نکته مهم این است که مؤمن قبل از ورود به مسجد، نگاهش به آن گنبد بیفتد نه اینکه اواخر پشتبام باشد و فقط از دوردست بتوان آنرا دید!!!!!!
- نکاتی در مورد محراب:
محراب مسجد (یعنی مجموعهی جایی که کاشیکاری میشود) باید تا جایی که امکان دارد، عظیم باشد. شاید از سقف مسجد تا زمین که چیزی حدود ۲۰ متر شود.
یک محراب کوچک به نظر من یک نوع اهانت به خداست.
محراب، جایی است که بیشترین نگاه نمازگزار بدانجاست.
متأسفانه در فرهنگ ما محراب جای گل و بته شده است در حالی که در روایات داریم که پیامبر از همسرش خواست یک پارچه که روی آن گل بود را از مقابلش بردارد که مبادا آن گلهای روی پارچه حواس پیامبر را در نماز پرت کند. حالا ما انواع گل و بته را در محرابمان کار میکنیم!
به نظر من بهترین محراب، محرابی است که سفید محض باشد. دقیقاً چیزی شبیه به محراب رواق جدید حضرت معصومه:
(البته بگذریم که آنها هم گاهی با غیرکاشی تلافی کاشی را در میآورند!)
فراموش نکنید که هیچ چیز مانند رنگ سفید انسانها را یاد پاکی نمیاندازد.
-- محراب باید خلوت باشد:
واقعاً تعجب میکنم از آن معماری که میآید کتابخانه مسجد را در محراب تعبیه میکند. عزیز من! کدام کتابخانه تمیز و منظم بوده است که کتابخانههای بیصاحب مساجد تمیز باشد!؟ یک نمازگزار باید از ابتدا تا انتها حواسش به این باشد که فلان کتاب در آنجا نامنظم قرار داده شده و یا فلان قرآن جلدش پاره شده و صد تا فکر دیگر!
مساجد تازهتأسیس زیادی را دیدهام که متأسفانه به خاطر آن کتابخانه نامنظم، کل زیبایی محرابشان تحت تأثیر قرار گرفته!
- سقف بلند:
هر چقدر سقف بلندتر باشد، نمازگزاران بیشتر یاد عظمت خدا میافتند... حتی اگر لازم شد مسجد دو طبقه باشد، باید محراب و بخش جلوی آن تا سقف باشد و سپس انتهای مسجد (با شرط توجه به نکته بعد) دو طبقه شود.
- به تعداد نمازگزاران دقت شود:
متأسفانه بسیاری از معمارها تصور کردهاند که مسجد مملو از نمازگزار خواهد شد! بنابراین محراب را جایی تعبیه کردهاند که هیچ وقت از آن استفاده نمیشود!!! چون مجورند به خاطر اتصال صف زنان به مردان، همیشه سجاده امام جماعت را چند متر عقب بیاورند! در حالی که میشد با تغییر محل درب ورودی طوری تنظیم کرد که مثلاً زنان کنار مردان قرار بگیرند و از محراب هم استفاده شود.
- محل درب ورودی:
عجیب است که در بعضی مساجد، در ورودی مقابل قبله است!!! یعنی شما وقتی دارید نماز میخوانید، همه افرادی که وارد مسجد میشوند یک به یک حواس شما را پرت میکنند! حتی دیدهام که قبله رو به حیاط است و میشود در نماز آمار همه کسانی که در حیاط بازی میکنند و وضو میگیرند و دستشویی میروند و ... را هم داشت!!!!!!!!
طبیعتاً بهترین حالت این است که افراد از پشت نمازگزاران وارد شوند.
- محل ورود زنان و مردان باید متفاوت باشد:
این به نظر من یک افتضاح در طراحی است که در ورود زنان و مردان یکی باشد! همینمان مانده که در مسجد هم در مراسم شلوغ، مرد و زن به هم مالیده شوند!! حالا دیدن همدیگر در بدو ورود به مسجد و احتمال انحراف ذهن آنها به مسائل جنسیتی به کنار...
- هیچ مسجدی از طبقه دوم خود استفاده نمیکند!
تجربه من نشان میدهد که هیچ کدام از زنها تمایل ندارند وقتی طبقه اول خالی است، بروند طبقه دوم! (و طبقه اول هم که اکثر اوقات به جز مواردی مثل نماز عید فطر خالی است)
پس اینطور فکر نکنید که: ما زنها را مجبور میکنیم بروند طبقه دوم!! خیر! آنها شما را مجبور خواهند کرد که یک بخش از طبقه اول که برای مردان در نظر گرفتهاید را پرده بکشید که آنها پایین نماز بخوانند!
دلیلش هم مشخص است: زنها به خصوص پیرزنها توان بالا رفتن از پلهها را ندارند.
پس حتماً بخشی از طبقه اول را باید برای خانمها در نظر بگیرید. اما اینکه طوری باشد که باعث نشود صف مردان را عقب بیاوریم یا جای مردان بیش از حد تنگ شود، به زکاوت شما بستگی دارد...
اگر مجبور شدید دو طبقه کار کنید، اگر پلهها را بسیار کوتاه و در عوض تعداد آنرا زیاد و شیب پلهها را کم کنید، احتمال اینکه زنها استقبال کنند زیاد است.
- به نوع فرشی که قرار است در مسجد قرار داده شود و تناسب آن با قبله دقت کنید:
بررسی کنید که هیأت امنا میخواهند چه نوع فرشی روی زمین مسجد بیندازند. سجادهای یا معمولی؟
خیلی تعجب میکنم وقتی میبینم قبله یک مسجد نسبت به دیوارهایش کج است! آن معمار عقلش نمیرسید که کمی ساختمان را بچرخاند تا قبله صاف بشود؟
به هر حال، باید دقت کنید که جاهایی که مجبورید قبله را کج کار کنید، فرشهای معمولی در کنار دیوار، بالا میآیند! اما فرشهای سجادهای را میشود برید...
-- یک نکته در مورد فرش مساجد:
تجربه نشان میدهد که فرش سجادهای هر چند که در روزهای اول قشنگتر به نظر میرسد اما به مرور، از بس مردم در نقاط مشخصی مینشینند، زانوهایشان فرشها را میساید و کمکم مسجد یک حالت زشتی به خود میگیرد. جای زانوهای مردم سفید شده و خلاصه، ضایع است...
به نظر من بهتر است فرشها معمولی باشند. یا اگر قرار است سجادهای باشند، حتماً از جنس مرغوب (مثلاً ۷۰۰ شانه) باشد که دیرتر خراب شود. مساجد زیادی را دیدهام که فرشهای سجادهای ضایع گرفتهاند و بعد از چند ماه یا یکی دو سال دیگر نمیشود به آنها نگاه کرد!
رنگ فرش: یکی از امامزادههای شهرمان فرشهای جدیدی به رنگ کرمی خرید. روزهای اول چقدر همهمان لذت بردیم! اما چشمتان روز بد نبیند! حالا که دو سه ماه میگذرد، از بس افراد مختلف با پاها و جورابهای مختلف روی آن راه رفتهاند، اگر بگویم فرش سیاه است، بهتر است!
حتماً رنگهای قرمز تیره یا سبز تیره انتخاب کنید.
- وضوخانه نباید بیش از حد دور یا بیش از حد نزدیک باشد:
تجربه نشان میدهد اگر وضوخانه بیش از ۲۰ قدم با در ورودی مسجد فاصله داشته باشد، نهایتاً مجبور میشوید یک شیلنگ آب هم بکشید کنار در ورودی که کسانی که حوصله ندارند آنقدر راه بروند، آنجا وضو بگیرند!!!!!
یک جمله را به یادگار به شما بگویم: هر کجا را که پای مردم «جاده» کرده است، نباید «سبزه» کاشت! (چون هم مشکل رفع نخواهد شد و هم به سبزه اهانت شده است). وقتی مردم طی سالها ترجیح دادهاند از جایی عبور کنند و آنجا به مرور تبدیل به جاده شده است، شما اگر بخواهید آنجا سبزه بکارید و یک مسیر دیگر برای آنها تعیین کنید، چندین کار اشتباه انجام دادهاید.
پس، در طراحیها نگویید ما «فرهنگسازی» میکنیم!!! «فرهنگ» همان «عادتهای مردم» است که به همین راحتیها نمیشود تغییر داد.
مردم میخواهند سریعاً وضو بگیرند و به نماز جماعت برسند. حالا شما مثل مصلای اراک بندههای خدا را بفرستید یک کیلومتر آنطرفتر!؟ (در مصلای اراک یک تاکسی لازم است تا به سرویسهای بهداشتی برسید!!! من روزی که برای کنکور رفته بودم، به خطبهها نرسیدم، تا رفتم وضو بگیرم و برگردم، نماز جمعه و دو رکعت از نماز عصر تمام شد!)
یک مسجد هم در یکی از سفرها در یک شهر دیدم که اول که وارد میشدی، بوی تعفن دستشویی را استشمام میکردی، بعد وارد مسجد میشدی!
محل شستن پا در سرویسهای بهداشتی حتماً باید تعبیه شود وگرنه باید منتظر بوی پاها در مسجد باشید.
- معماریهای مختلف را بررسی کنید:
ما برنامهنویسها وقتی میخواهیم یک برنامه بنویسیم، تقریباً اولین فازی که داریم «بررسی قلمروهای مشابه» است. در این فاز میرویم هر چه برنامه مشابه برنامهی مد نظرمان هست و دیگران نوشتهاند را یافته و مزایا و معایب آنرا تحلیل میکنیم. یک معمار هم که قرار است یک مسجد طراحی کند، باید اولین گامش تحلیل دهها مسجد و امامزاده (به ویژه قدیمیترها که معماریهاشان واقعاً الهی بود) باشد.
فراموش نکنید که معماری مسجد با معماری ساختمانهای مسکونی متفاوت است!
و در نهایت، توصیهای به هیأت امنای مساجد: یک معمار جوان، مؤمن و با سلیقه انتخاب کنید:
اینکه یک معمار دهها برج موفق ساخته دلیل نمیشود که مسجد خوبی نیز بسازد! شاید او در عمرش یک نماز جماعت نخوانده که با مشکلات مساجد آشنا شود. از طرفی انسانها یک خصلت دارند و آن اینکه وقتی پیرتر میشوند، جزئیات برایشان خیلی مهم نیست! اینکه موهایشان شکسته باشد، لباسشان چروک باشد و غیره، دیگر چه اهمیتی دارد!؟ اینکه نمازگزاران آسمان را از پنجره ببینند یا نه، اینکه کتابخانهی مقابل قبله نامنظم باشد و امثالهم برای آنها چه اهمیتی دارد!؟
از یک جوان مذهبی (که نشانههایی دارد از جمله اینکه: نورانی است، اهل سیگار و قلیان و امثالهم نیست، ریشهایش را با تیغ نمیتراشد و...) که حتماً در رشته عمران یا معماری تحصیل کرده و اهل نماز جماعت باشد کمک بگیرید. حتی اگر این اولین کار او باشد! (فراموش نکنید که هیچ وقت تجربه جای کار علمی را نمیگیرد. «علم» یعنی دستهبندی تجربهی هزاران نفر از برترین تجربهکنندگان)
موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند