از وقتی مطلب «دوربین مداربسته بخریم یا نخریم؟» را نوشتم و گفتم که یک نفر در کوچهمان پدر ماشینهای کوچه را درآورده، خیلیها پیگیر بودند که ببینند بالاخره این خرزو خان(!) با دوربینهای مدار بسته به دام میافتد یا خیر؟
چند وقت پیش یکی از همسایهها که اهل کرمانشاه است ماشین وانت خرید. خرزو خان به ماشین این بندهی خدا هم رحم نکرده بود و حسابی خط خطی کرده بود. یک بار با من صحبت کرد که شما نفهمیدید چه کسی روی ماشین شما خط انداخته؟ آخه ماشین من را هم خط خطی کرده! مجبور شدم با او در میان بگذارم که ما در کوچه دوربین مخفی گذاشتهایم. به محض اینکه فهمیدی خط انداختهاند به من اطلاع بده که فیلمهای چند ساعت قبل را بررسی کنم که ببینم چه کسی بوده!؟
امروز ظهر بندهی خدا خیلی عصبی زنگ ما را زد و من را خواست. رفتم، گفت: آقا! من الان از سر کار آمدهام، دیدم از دیشب تا حالا سه تا خط انتهای ماشین من انداختهاند!
من گفتم تا چند دقیقه دیگر خواهم گفت که بوده! آمدم فیلمهای ساعت ۶ صبح به بعد را بررسی کردم تا اینکه فهمیدم بله! ساعت هفت و نیم صبح:
با گوشی از روی مانیتور فیلم گرفتهام و به صورت gif چند عکس از آن نمایش میدهم...
حقیقتش دلم نمیخواست به این همسایه کردمان بگویم کدام همسایه بوده چون ترسیدم درگیری و مشکلات بعدی برای خودمان و خودشان پیش بیاید اما چون دیدم پسر خوبی است و احتمالاً خیلی آبرو ریزی نمیکند، آوردمش خانه و فیلم را نشانش دادم اما گفتم نباید بگوید ما فیلم گرفتهایم! دیدم جوش آورد و رفت دم خانه همسایه خاطی! داد و بیداد راه انداخت که آخر بیرحم من چه آزاری برای تو داشتهام!؟ میدانی چه بلایی سر اعصاب ما آوردهای!؟
ابتدا همسایه قبول نمیکرد! اما گفت: چند هفته است که دوربین کار گذاشتهام و بالاخره امروز فیلمت را گرفتهام! کامپیوتر خودم خراب بود، دادهام مهندس در لپتاپش پخش کند، بیا برویم نشانت دهد!
خلاصه او را هم آوردند خانه و نشانش دادیم! رنگش سفید شد! اول میگفت: من آمدم فقط یک دست روی ماشین شما کشیدم و رد شدم!!! :)
خلاصه کلی زور زدیم تا قبول کند که او انجام داده...
قرار شد فیلم را بدهیم به همسایه کردمان که برود و از او شکایت کند و خسارت ماشین را بگیرد...
من چه کار کردم!؟
هیچی، در شأن من هست با این انسان دهان به دهان بشوم؟
از طرفی خدا هر چه بدبختی است به این همسایه داده! خودش ناقص العقل است، همسرش طلاق گرفته، امروز نزدیکم که آمد بوی گند اعتیادش خفهام کرد، بیکار است و جالب است من ساده وقتی چند وقت پیش، گزینش آموزش و پرورش برای تأیید او به عنوان آبدارچی(!) مدرسه از من سؤال کرد، کلی تعریفش را کردم!!
حالا با این وضعش بروم شکایت هم کنم و بگویم هفت صد هزار تومان پول دوربین و تجهیزات و چند صد هزار تومان پول افت قیمت ماشین و از همه بدتر، پول اعصاب خردیهای من و خواهرم (که حدس میزنیم دلیل نقص قلب دخترش، نرگس، که منجر به فوت او شد به خاطر استرس شدیدی بود که در زمان بارداری به خاطر خط خطی کردن ماشینش به او وارد شد و تا مرز سکته پیش رفت!) را هم از او بگیریم!؟
ما بیشتر میخواستیم بدانیم این بیعقل کیست که به دیگران تهمت نزنیم و غیبت نکنیم که دانستیم.
اما از این آتش میگیرم که همین شخص بارها من را دید و گفت: فلانی! هنوز نفهمیدید این کیست که با شما پدر کشتگی دارد؟ آخر انسان باید مریض باشد که چنین کاری کند!!!! یا ماشین را پنچر میکرد و خودش میآمد زنگ در را میزد که فلانی! ماشینت را پنچر کردهاند!
بندهی خدا فکرش را هم نمیکرد که یک روز اینطور بین تمام همسایهها رسوا شود!
امروز من فقط از او میپرسیدم: عزیز! فقط بگو چرا این کار را انجام میدادی؟ میگفت: دل درد داشتم! (بنده خدا کم دارد و اهل روستاهایی است که چندان هوشیار نیستند)
بیشتر دلم به حال آن دو بچه کوچکش میسوزد! نمیدانم میتوانید تصور کنید فرزندان چنین انسانی چه از آب در میآیند!؟ فکر میکنم در کشورهای خارجی اگر این وضع را بدانند، فرزندان را از او میگیرند و میگویند تو لیاقت پدر بودن را نداری...
این هم از پایان داستان خرزو خان! اما از این گذشته، انصافاً بیایید روزی را تصور کنیم که خدا فیلمهای دوربینهای مخفیاش را نشانمان میدهد! رنگمان سفید میشود!
يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَبَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً
روزی که هر نفسی هر عملی از خوبی و بدی که انجام داده حاضر میبیند و آرزو میکند که ای کاش بین او و عمل بدش فاصلهای بسیار میبود...
يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ
روزی که نهانها آشکار شود!
یاد این بخش از مناجات شعبانیه افتادم:
إِلَهِي قَدْ سَتَرْتَ عَلَيَّ ذُنُوبا فِي الدُّنْيَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَي سَتْرِهَا عَلَيَّ مِنْكَ فِي الْأُخْرَي [إِلَهِي قَدْ أَحْسَنْتَ إِلَيَ] إِذْ لَمْ تُظْهِرْهَا لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ فَلا تَفْضَحْنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَي رُءُوسِ الْأَشْهَادِ
خدایا! در دنیا گناهانم را بر دیگران پوشاندی در حالی که من به پوشاندن آنها در آخرت بیشتر نیاز دارم. خدایا چه نیکی بزرگی به من کردی که حتی به یک نفر از بندگان پاک خودت نیز گناهانم را نشان ندادی، پس بیا و در قیامت نیز رسوای خلایقم نساز!
چقدر باید این بخش از دعای کمیل را با جدیت بخوانیم:
اِلهى وَ سَيِّدى فَاَسْئَلُكَ... اَنْ تَهَبَ لى فى هذِهِ اللَّيْلَةِ وَ فى هذِهِ السّاعَةِ كُلَّ جُرْمٍ اَجْرَمْتُهُ وَ كُلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتُهُ وَ كُلَّ قَبِيحٍ اَسْرَرْتُهُ وَ كُلَّ جَهْلٍ عَمِلْتُهُ كَتَمْتُهُ اَوْ اَعْلَنْتُهُ اَخْفَيْتُهُ اَوْ اَظْهَرْتُهُ وَ كُلَّ سَيِّئَةٍ اَمَرْتَ بِاِثْباتِهَا الْكِرامَ الْكاتِبينَ
ای خدا و ای آقای من، از تو میخواهم که در این شب و در این ساعت همه جرمهایم را و همه گناهانم و همه زشتیهایی که پنهان کردم و همه جهالتهایم، چه آنها که پوشاندم و چه آنها که علناً اعلام کردم، چه آنها که در پنهان و چه آنها که در جلو چشم دیگران انجام دادم و همه گناهانی که به فرشتگانت امر به نوشتن کردهای را ببخشی. آمین.
موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند
ــــــــــــــــــــــــــــــ
پینوشت: سعی کردم کمی سربسته صحبت کنم و فیلم را کامل نگذارم که تقریباً لو نرود و دوستان هممحلی و همشهری نفهمند کدام همسایه بوده...
پینوشت ۲: دعا میکردم زودتر این ماجرا تمام شود که بتوانم دوربین را در لانه فنجهایم کار بگذارم و از روال تخمگذاری تا جوجه شدن تخمها و بزرگ شدنشان یک مستند بسازم!! حالا احتمالاً میتوانم این کار را انجام دهم :)