یک- آمار و ایمیلها میگوید که بخشی از مخاطبان آفتابگردان، دوستان ما در واحدهای فرهنگی مساجد و حتی برخی، طلبه و روحانی مسجد هستند.
بنده شخصاً خجالت میکشم مثلاً بعد از نماز بروم با روحانی یک مسجد صحبت کنم و نظرم را به عنوان مخاطب بگویم، اما از اینجا راحتتر میشود صحبت کرد :)
دو- یکی از کلماتی که مقام معظم رهبری بارها آنرا در سخنانشان تکرار کردهاند، کلمه «بصیرت» است. (یک مجله آمار میداد که طی روزهای بعد از انتخابات ریاست جمهوری، ایشان اگر اشتباه نکنم، 650 بار کلمه «بصیرت» را در سخنرانیهای مختلفشان به کار بردهاند.)
سه- معمولاً نمازهای مغرب و عشا را در مساجد مختلف شهر به جا میآورم. مزایای بسیاری دارد. اولاً در احکام مسجد آمده است که مستحب است انسان نمازش را در مکانهای مختلف و مساجد متعدد به جا آورد. گذشته از اینها، دوستان بیشتری را میبینم. تنوع میشود، با کارهای فرهنگی مساجد مختلف آشنا میشوم و کلی مزایای دیگر...
چهار- در یکی دو هفته اخیر، حداقل به پنج مسجد مختلف رفتهام. یکی از کارهای جالب امامان جماعت، این است که در بین دو نماز (به خصوص نماز مغرب و عشا که مردم کار خاصی ندارند)، در حد سه چهار دقیقه احکام میگویند. البته یکی دو تا از مساجد این برنامه را نداشتند.
پنج- من میخواهم احکامی که امامان مسجد در سه مسجد مختلف گفتهاند را اینجا بازگو کنم:
مسجد اول:
- در یکی از مساجد که بیشتر میروم، امام جماعت از ابتدای رساله شروع کرده است و دارد تا انتها میرود.
حکم دو شب او این بود:
در وضو، یک بار شستن صورت واجب است، بار دوم، مستحب است و بار سوم، حرام. البته آیة الله مکارم شیرازی بار دوم را هم جایز ندانستهاند. یک بار کافیست. و دو شب بحث میکردند که منظور از شستن، ریختن آب نیست.
(هر چند تکرار احکام خوب است، اما من و مطمئناً مخاطبان دیگر، از کودکی تا به حال، باور کنید صد بار این حکم را شنیدهایم! بر فرض هم که نشنیده باشیم! چه کسی دو بار یا سه بار میشوید که بخواهیم نگران باشیم که کار حرام انجام میدهد؟!)
مسجد دوم:
- در یکی از مساجد، امام جماعت دو حکم گفت:
1- با توجه به اینکه قبله کج است، اگر یک روز صف اول، مثلاً به بیست متر رسید، مواظب باشید کسی جلوتر از امام قرار نگیرد!! (کل مسجد، پنج متر عرض دارد، اگر 20 متر بشود وارد کوچه میشوند!)
2- با توجه به اینکه چند سانتیمتر بین دو سطح این مسجد فاصله است، اگر کسی جایی قرار گرفت که نصف بدنش این طرف و نصف بدنش آن طرف قرار گرفت، مواظب باشد که ارتفاع این دو نیمه بدنش، بیشتر از 4 انگشت اختلاف نداشته باشد!!
مسجد سوم:
- در مسجدی که امشب بودم، امام جماعت در ابتدا گفت: همانطور که گفتهایم، با توجه به نامگذاری امسال به سال «جهاد اقتصادی» در بین دو نماز، دو سه حکم و یک حدیث در زمینه اقتصاد اسلامی میخوانم.
او دو کتاب قطور به همراه داشت. اولی را باز کرد و حیلی سریع دو سه حکم خواند:
- یادگیری احکام معامله تا جایی که به کار انسان میآید، واجب است.
- مستحب است انسان در معاملات و قیمتها بر مشتری سخت نگیرد. مستحب است اگر مشتری بعد از خریدن جنس و اتمام معامله برگشت و خواست که معامله را بر هم بزند (جنس را پس بدهد) انسان بپذیرد.
- در احکام قضایی و اسلامی تا زمانی که شخص خریدار از محل (مغازه) خارج نشده، میتواند معاملهای که بسته شده را بر هم بزند و حق با اوست. اما اگر از محل خارج شد، دیگر حق بر هم زدن معامله را ندارد، هر چند مستحب است فروشنده قبول کند.
اسم این نوع معاملات را هم گفت که من یادم رفت :(
یک حدیث نیز از کتاب دوم خواند:
پیامبر خدا (که بهترین برکات و رحمات بر او باد) فرمود: اگر کسی در مورد منبع درآمدش حساس نباشد (یعنی برایش مهم نباشد که این مال از کجا آمده است و حلال است یا حرام) در قیامت برایش مهم نخواهد بود که از کدام درب جهنم وارد جهنم شود.
من معتقدم به امام جماعت سوم میگویند: بصیر.
و بصیرت یعنی همین! شناخت زمان، شناخت شرایط و تصمیم درست نسبت به زمان و شرایط.
سال جهاد اقتصادی
همانطور که انتظار میرفت، بهترین نام برای امسال انتخاب شده است.
فکر میکنم هر کس در هر جایگاهی که هست، باید کمی بیاندیشد که چگونه میتواند به اقتصاد ایرانمان کمک کند. به طور مثال آن روحانی اگر در این سال، رویکرد صحبتهایش اقتصاد اسلامی باشد، میشود بهترین عامل در جهاد اقتصادی. من مدرس اگر سعی کنم از تمام وقت کلاس به بهترین نحو استفاده کنم، این میشود صرفهجویی اقتصادی. من اگر نهایت سعیام را کنم که مطالبی که به دانشجو میآموزم بهروز باشد، این میشود جهاد اقتصادی. اگر من اعلام کنم که هیچ دانشجویی حق ندارد برگه پرینت شده تحویل دهد، بلکه همه تمرینات و تحقیقها را ایمیل بزنید، آزمونها آنلاین شود و ...، این میشود صرفهجویی اقتصادی و از بین نرفتن صدها برگه کاغذ.
اگر رئیس دانشگاه هستم، اعلام نمرات و انتخاب واحد را آنلاین کنم تا صدها دانشجو کیلومترها نپیمایند برای این موارد، این میشود بهترین کارها در این جهاد. من اگر تاجر هستم، بنشینم روشهای نوین تجارت را بیاموزم، اگر کارمند هستم، از اوقات به بهترین نحو استفاده کنم و کاری که میشود امروز انجام داد را به فردا نیاندازم، اگر راننده هستم، پول خرد را همیشه آماده داشته باشم، اگر وبلاگنویس هستم، از نوشتن مطالبی که وقت مخاطب را بگیرد و چیزی به بار علمی او اضافه نکند، بپرهیزم و خلاصه اگر هر کاری که دارم، زمان و شرایط را بررسی کنم و نسبت به آنها تصمیم درستی بگیرم، میشوم یک شخص بابصیرت که در جهاد اقتصادی سهمی داشتهام.
[عکسی که در متن گذاشتهام از این سایت است. حجم این عکس کوچک 50 کیلوبایت است! من حجم آنرا به 19 کیلوبایت رساندم و در این مطلب گذاشتم که وقت کاربر برای لود شدنش تلف نشود. به نظر شما این هم یک روش در جهاد اقتصادیست؟ :) ]
ای کاش میشد این دوستانی که مهارت خاصی در راه اندازی بازیهای وبلاگی دارند، یک بازی راه بیاندازند که هر وبلاگنویس، یک پست در مورد جهاد اقتصادی در شغلی که دارد ارسال کند و بگوید که من اگر چه کار کنم از نظر اقتصادی جهاد کردهام؟ (هر کس ده مورد از مهمترینها را لیست کند)
امیدوارم در انتهای سال 90، همهمان از سالی که گذشت راضی باشیم و احساس کنیم سهم بهسزایی در این جهاد داشتهایم.
موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند
_____________________
مقالات مرتبط در آفتابگردان:
- توضیحاتی در مورد دورههای کارآفرینی و بحث بیمه خود اشتغالی
- بحث در مورد کار برای جوانان رشته کامپیوتر
-- توصیه هایی به دانشجویان رشته کامپیوتر