مدتيست که بحث جالبي در انجمنها درباره «موسيقي» به راه افتاده است. (در اين تاپيک: دوستاني که موسيقي گوش ميکنن و يا نميکنن 100% بخونن )
گذشته از اينکه من و شما و ديگران چه ديدگاهي درباره موسيقي داريم، برخي مطالبيست که در اين تاپيک مطرح شد و من به شخصه اصلاً فکر آن را هم نميکردم!
فکر آن را هم نميکردم که در پشت پرده بعضي کليپهاي صوتي که گاهي انسان گوش ميکند چه چيزهايي نهفته است! و اصلا هر چه که نهفته است، هيچ، باور نميکنم که چنين تأثيري ميتواند داشته باشد.
پيشنهاد ميکنم حتماً تاپيک بالا را مطالعه و دنبال کنيد. اما اگر مطالب آن زياد است، بخشي از مطالب تعجببرانگيز آن را در «ادامه متن...» آوردهام که پيشنهاد ميکنم حتماً آنها را مطالعه کنيد. (به خصوص بخشهايي که با رنگ متفاوت مشخص کردهام)
شيطان کنسرت مي گذارد
موسيقي چيست ؟
دکتر «ژوزف مونتاگر» مي گويد: «آنچه مي خوريد باعث زخم معده نمي شود بلکه آنچه شما را مي خورد مانند عصبانيت و هيجان عامل زخم معده است.»
به تصديق کليه روان شناسان جهان، موسيقي عامل هيجان است. صرف نظر از آنچه دانشمندان گفته اند اين مسئله يک مطلب تجربي است. هر کس به موسيقي گوش داده است مي داند موسيقي داراي هيجان است و در اصل همان هيجان است که باعث لذت انسان مي گردد. بنابراين هيچ کس منکر لذت موسيقي نيست. اما همين موسيقي گاهي چنان انسان را به هيجان مي آورد که ازحال طبيعي خارج مي کند و براي آن نمونه هاي فراواني است: «پس از پايان يکي ازبرنامه هاي (بيتل ها) براي اولين بار، (هيستري) دسته جمعي به جوانان حاضر در کنسرت دست داد. جوانان که از موسيقي پر هيجان آنها عاصي شده بودند به خيابانها ريختند، اتومبيلها را آتش زدند، شيشه هاي مغازه ها را شکستند و تعداد 135 نفر از آنها از فرط هيجان غش کردند که به بيمارستان منتقل شدند. در يکي ديگر از برنامه هاي بيتلها در «گلاسکو» 300 نفر دختر يک جا غش کردند.»
شيطان در موسيقي (پيامهاي پنهاني)
در غرب سال 1950را سال تولد و نزول رسمي شيطان بوسيله موسيقي ناميده اند و در همين سال بود که گروه «بيتل ها» و «الويس پريسلي» که از شعبات گروه «راک اندرول» هستند شروع به کار کردند و مروج اين مکتب (شيطان پرستي) شدند.
اين گروهها برطبق گفته ها و نوشته هايشان، نفس و زندگي خود را به شيطان سپرده اند و شيطان را چون خداي خود مي پرستند و خدمت مي کنند و در بيانيه هاي خود اعلام کرده اند که شيطان نيز به آنان قدرتي داده است تا بوسيله آن معجزاتي انجام دهند که باعث خودکشي اشخاصي مي شود که براي شنيدن کنسرت آنها مي آيند. اين گروههاي شيطاني قادرند که به وسيله کنسرتي که اجرا ميکنند مردم را به صدمه زدن به خود و حتي خودکشي ترغيب کنند. مثلا در مورد گروه «پينک فلويد»، ميانگين خود کشي يا صدمه رساندن شديد به خود، بعد از هر اجراي اين گروه 15 تا 20 نفر مي باشد.
گروههاي شيطان پرست را به طور کلي به عنوان گروه «راک اندرول» مي شناسند که خود اين گروه به گروههاي کوچکتر تقسيم ميشود. مثل: جمعه سياه، سنگهاي غلطان، پينک فلويد، وسپ «WASP» (که نام خود را از حروف اول جمله We Are Satan People «ما امت شيطان هستيم» گرفته اند و بوسه «kiss» که به «لژيونر شيطان» ملقب است و اين لقب به خاطر وحشي گري زياد، از طرف گروههاي شيطان پرست ديگر به آنها داده شده است.
علائمي که اين گروهها براي نيرو گرفتن از آن استفاده مي کنند عبارت است از: صليب برعکس، ستاره (مانند ستاره هايي که شلوارهاي «جين» و «لي» وارداتي است)، ستاره اسرائيل و... که نمونه بارز اين علائم را در کليساي شيطان پرستان در نيويورک مي توان ديد که به صورت يک صليب بزرگ و برعکس مي باشد، اما درمورد مفاهيم و پيامهاي اين آهنگها، مي توان گفت اين آهنگها، بر پايه کفر به خدا و انبياي الهي و نفي عدالت و محبت خدا، دعوت به زنا و سکس، مواد مخدر، خودکشي و قتل مي باشد.
اين پيامها با صداي بسيار ضعيف و کوتاه در پس زمينه نوار ضبط مي شود که گوش قادر به شنيدن مستقيم آنها نيست. اگر در حالت طبيعي شنيده شود، چيزي از پيام را نمي توان شنيد و فقط متن ساده نوار شنيده خواهد شد و از قدرت شيطاني خفته در پشت نوار آگاه نمي شويم.
«ويليام دورل» دکتر مغز، در طي تحقيقات چهارده ساله خود مي نويسد: «درمغزانسان دستگاهي مانند کامپيوتر وجود دارد که اطلاعات غير منطقي و مستقيم را از مغز دور مي کند و انسان را واميدارد تا اين اطلاعات را فراموش کند ولي اگر هر گونه اطلاعاتي به بخش خاصي از مغز برسد، مغز آن را بدون چون و چرا پذيرفته و جزء قواعد روزمره خود قرار مي دهد. با اين روش مي توان به سادگي اطلاعات خاصي را وارد سيستم اطلاعاتي مغز کرد، بدون اين که شخص در موقع شنيدن متوجه پيام دروني آن شود. اين سيستم اطلاعاتي و گيرنده پيامها را در اصطلاح «subliminal program» مي گويند (پيامهايي که گوش نمي شنود ولي مغزآنها رادريافت مي کند.)»
يک مورد واقعي براي تأثير سريع و غير قابل انکار اين گونه پيامها برمغز :
در يکي از سينماهاي نيويورک در طي پخش يک فيلم خاص، ميزان خريد نوشابه «کوکا کولا» و «پاپ کورن» به چندين برابر حالت عادي مي رسيد. دليل آن اين بود که، صحنه قابل ديدن در يک لحظه براي چشم در روي نوار فيلم 5 يا 6 فريم است؛ طراح اين کار بين هر 16 فريم يک اسلايد کار گذاشته بود که روي آن نوشته بود نوشيدن کوکا کولا و خوردن پاپ کورن لذت بخش است، ديدن اين اسلايد براي چشم غير ممکن است و اين قضيه زماني لو رفت که فيلم روي يکي از همين اسلايد ها پاره شد و اين عبارت روي سينما ديده شد که البته کار به دادگاه کشيده شد. اين نمونه نشانگر قدرت مغز انسان است که از هر کامپيوتر سريع تر و دقيق تر عمل مي کند.
حال که با چگونگي دريافت پيامهاي پنهاني پشت آهنگها آشنا شديد چند نمونه از پشت آهنگهاي مشهور را مي آوريم: «منظور از پشت آهنگ، همان نوار وقتي از انتها به ابتدا و با دور کند پخش شود مي باشد، که مضموني کاملا شيطاني به گوش خواهد رسانيد.»
آهنگ «لايس لابونيتا» از «مدونا» که جاهايي از اين آهنگ به زبان اسپانيولي خوانده مي شود و کلمه «گومو برگن» تکرار ميشود، پشت نوار اين عبارت «به من شيطان گوش بده» مي باشد.
درنوار کاست ديگري چنين خوانده مي شود: «...بوي عطر تو چه دلپذيره...» و پشت آهنگ اين عبارت «...شيطان خداوند ماست...» مي باشد.
منبع مطلب : فصلنامه شمیم - نرجس ۱۷
======================
اسب تراوا ماجرای اسبی چوبین است که با استفاده از آن، قلعهی شکستناپذیری که با محاصره و جنگ سقوط نمیکرد، به تسخیر دشمن در آمد. داستان از این قرار است که سربازان دشمن، قلعهای را مدتها در محاصره قرار داده بودند، پس از مدتها جنگیدن ناامید شده و برای تسخیر آن نیرنگی را طراحی کردند. آنها اسبی چوبین ساختند و آنرا در بیرون قلعه گذاشتند و خود عقب نشینی نموده و وانمود کردند که از ادامهی حمله منصرف شده و به احترام مقاومت مدافعین قلعه، اسبی چوبین را به آنها هدیه کردهاند. مدافعین قلعه مفتون زیبایی و عظمت اسب چوبین شدند و آنرا به داخل قلعه برده و مشغول جشن و سرور و پایکوبی گردیدند. اما نیمه شب که آنها مست و سرخوش در خواب بودند، سربازانی که از قبل در دل اسب چوبین پنهان شده بودند از درون آن بیرون آمده و دروازهی قلعه را گشودند و دشمن که در این فاصله با استفاده از تاریکی شب خود را به قلعه رسانیده بود، وارد شده و با غافلگیر کردن مدافعین و قتل عام آنها، قلعه را به تسخیر خود درآوردند.
آن چه که در جهان هستی وجود دارد و انسان به نحوی با آن سرو کار دارد، شعوری بر آن حاکم است و در پشت آن، شعور دیگری نهفته است که در بعضی مواقع ممکن است همان اسب تراوا باشد. به عبارت دیگر همانطور که ماده، ضد ماده و انرژی، ضد انرژی وجود دارد؛ شعور، ضد شعور نیز جزئی از اجزای جهان هستی میباشند. لذا همواره ما در معرض شعور و ضد شعور قرار داریم که بسیار هوشمندانه عمل میكنند.
ذهن انسان پیچیدگیهای بسیار زیادی دارد و از فیلترهای محافظ بسیار قوی برخوردار میباشد. فیلتر عقلی راه ورود هر گونه اطلاعاتی را كه با منطق و باورهای ما مغایرت داشته باشد، میبندد. ذهن قادر است اطلاعاتی را كه به آن میرسد، مورد پردازش دقیقی قرار بدهد حتی اگر وارونه باشد. در ستاد مركزی ذهن، محدودیتی برای فهم زبانهای مختلف نیست و هر مطلبی به هر زبانی برای این ستاد قابل فهم بوده و به كار گرفته میشود. این سطح از ذهن جزیی از ناخودآگاهی بوده، كه ما به آن واقف نیستیم ولی اثرات آن بر روی عملكردهای انسان ظاهر میشود.
با استفاده از همین اصل، شبكه منفی، كلیه اطلاعات غلط خود را به ستاد مركزی ذهن انسان میرساند و رفتار او را تحت تاثیر قرار داده و تمایلات او را به سمت دلخواه هدایت میكند. شعر و موسیقی نیز میتوانند به عنوان اسبهای چوبین مورد سوء استفادهی شبكه منفی قرار گرفته و در حد بسیار گستردهای در این رابطه به كار گرفته شود. زیرا در حالت عادی ذهن انسان اجازهی عبور به بسیاری از اطلاعات را نمیدهد. برای مثال اگر ما بشنویم كه "به شیطان گوش بده!"، شدیداً مقاومت منفی نشان خواهیم داد و از آن اجتناب میكنیم. اما اگر همین دستور در معكوس شعر آهنگی قرار داشته باشد، از آنجا كه ما با كمال میل آن ترانه را گوش میدهیم، اطلاعات نابجای پشت آن مانند اسب تراوا وارد قلعهی وجودی ما شده و در فرصت مناسب اثر خود را به جای خواهد گذاشت. جالب اینجاست كه معكوس شعری كه شنیده میشود هیچ ارتباطی به خود شعر ندارد كه اگر شعر را معكوس بنویسیم به آن دسترسی پیدا كنیم. نكتهی دیگر این كه انجام این كار به كمك تكنیك امكانپذیر نیست و این كار در حد یك اعجاز میباشد.
از آنجا كه توضیح این مساله بسیار مفصل میباشد، متعاقباً ارایه خواهد شد، لذا در این مرحله فقط بررسی عملی جهت نتیجهگیری و اثبات این مباحث مورد نظر است كه برای این منظور ترانههایی به عنوان نمونه انتخاب شدهاند كه در ابتدا اصل ترانه را میشنویم و به دنبال آن معكوس شده و برگردان ترانه را مورد توجه قرار میدهیم. نتیجه باور نكردنی است، به خصوص اگر مطالبی كه شنیده میشود كشف رمز هم شده و منظور آن آشكار گردد. هر چند كه مفهوم بسیاری از این مطالب برای شنوندگان كاملاً روشن میباشد.
در خاتمه از جناب دكتر سروش عازمیخواه و دكتر سوشیانت عازمیخواه و سركار خانم میترا عازمیخواه و سایر دوستانی كه در تهیه و آمادهسازی مجموعهی حاضر تلاش مداوم و پیگیری را مبذول داشتهاند، كمال قدردانی را دارم.
با آرزوی توفیق الهی
محـمدعلی طاهـری
با توجه به مقاله اسب تراوا نوشته استاد محمد علی طاهری و بحث شعور و ضد شعور، نمونه هایی
از موسیقی های برگردان که از انتها به ابتدا پخش می گردند، خدمت شما تقدیم می گردند تا بیشتر
با این مقوله آشنا گردید. با پخش این آثار، ابتدا قسمتی از اصل آهنگ را می شنوید و سپس برگردان
هریک به سمع شما می رسد. متن شعر اصلی و برگردان، برای درک بهتر، در هر صفحه گذاشته شده
است. منتظر نظرات شما در قسمت حرفهای شما هستیم.
همانطور که می شنوید، در قسمت برگردان، متاسفانه در برخی مواقع توهین به مقدسات وجود
دارد که لازم به ذکر است، خود خواننده یا شاعر از این قضیه بی اطلاع می باشد. برای توضیحات
تکمیلی لطفا قبل از شنیدن این آثار ، مقاله اسب تراوا را بخوانید. این کار صرفا جنبه تحقیقاتی در
مورد شعور و ضد شعور دارد و امیدواریم در جهت اعتلای آگاهی روح جمعی موثر واقع شود.
لازم به ذکر است که این صفحه طی چندین روز به تدریج آپدیت می گردد.
نمونه ۱ - حالم بده ... حالم بده ...
نمونه ۲ - نگو یه روز میری و پیشم نمیای دیگه ...
نمونه ۳ - مگه جردن چی داره ...
نمونه ۴ - سیندرلا عروس شد ...
نمونه ۵ - بگو مال کی هستی ...
نمونه ۶ - یا تو یا هیچ کس دیگه ...
نمونه ۷ - بی خیال دنیا ...
نمونه ۸ - پیر و جوون گل میریزن ...
نمونه ۹ - بزن بریم به سرعت برق و باد ...
نمونه ۱۰ - دوباره ترس، دوباره شوق پرواز ...
نمونه ۱۱ - بزن بریم که قلبم ...
نمونه ۱۲ - Hotel California 1
نمونه ۱۳- Hotel California 2
نمونه ۱۴- Hotel California 3
نمونه ۱۵- Hotel California 4
نمونه ۱۶- Hotel California 5
نمونه ۱۷- Hotel California 6
نمونه ۱۸- Hotel California 7
نمونه ۱۹- Maddona - frozen
برای گوش کردن برگردان موسیقی های فوق به نشانی زیر مراجعه کنید:
http://165-interuniversal.persianblog.ir/