با یک روشنفکر مآب همصحبت بودم. میگفت: از نظر من همه انسانها محترمند؛ چرا باید کسی را لعن کنیم یا مرگ بر فلانی بگوییم؟
این تفکر در میان مردم عادی و کمسواد که اگر با انگشت، ماه را نشان بدهی، نوک انگشت تو را نگاه میکنند و میگویند: ماه کو؟ رایج است.
گفتم بد نیست در این مورد توضیحاتی بدهم.
پیش از اینکه هر کسی بخواهد رفتارها و توصیههای دینی را نقد کند؛ باید دو اصل بسیار بسیار مهم را مد نظر قرار دهد:
۱- آنچه دین (هر دینی اما به ویژه دین اسلام) تعیین کرده است برای بهتر زندگی کردن انسان در دنیا و آخرت است. (با این دیدگاه، شخص باید قبل از اظهار نظر و رد کردن و... بیاندیشد که این دستور چه خیری در زندگی من یا جامعه خواهد داشت؟)
۲- باید دقت کند که گوینده، خداوند است و یا فردی حکیم که «لاینطق عن الهوی؛ إن هو إلا وحی یوحی» [او از روی هوا و هوس صحبت نمیکند؛ هر چه میگوید سخن خداوند است که به او وحی شده]. (این دستورات و پیشنهادات در قالب واجب و مستحب، یا مستقیماً از جانب خداوند ابراز شده که علیم و حکیم است و یا پیامبر یا امامی بیان کرده است که او نیز از نگاه ما مخزن اسرار و علوم اول و آخر است؛ و این علم را از نزد خداوند به امانت دارد. با این دیدگاه، شخص باید مطمئن باشد که این فرمان دلیلی دارد که ممکن است من از حکمت آن آگاه نباشم).
خوب، حالا لعن و صلوات را با توجه این دو اصل مورد بررسی قرار دهیم:
به نظر میرسد دلیل لعن این نیست که واقعاً عذابی به ملعون برسد (که اگر هم برسد حقش است)؛ که یک فرد دلسوزانه بگوید: من دلم به حال مثلاً ابوبکر یا آمریکا میسوزد؛ بنابراین لعن نمیکنم. هدف والاتر و مهمتر در لعن این است که تو بدانی که اگر دست از پا خطا کنی، به یک لیست سیاه میروی که ممکن است تا ابد مورد لعن قرار گیری و این، خود یک عامل بازدارنده از خطا و اشتباه برای فرد است. همین که برخی افراد آمریکا و ملعونین را لعن نمیکنند معنیاش این است که لعن در نگاه مردم یعنی ذلت و خواری و پستی و...؛ همین، باعث میشود شما بترسید که نکند مورد لعن دیگران قرار گیرد و این یک ترس مقدس است.
صلوات نیز همین است؛ شما هر چقدر هم که صلوات بفرستید، اگر قرار باشد پیامبر بالاتر برود و به شما چیزی نرسد، خواهید گفت: چرا باید وقتم را با صلوات پر کنم؟
اما حالا با این دیدگاه نگاه کنید: صلوات و سلام یعنی شما در درون خودتان تأیید میکنید که راه افرادی که به آنها درود میفرستیم صحیح است و نفس شما شروع میکند برنامهریزی برای اینکه شما را در این لیست سفید قرار دهد که شما نیز مورد درود واقع شوید.
پس دفعه بعد که زیارت عاشورا خواندی، با تمام وجود لعنها و سلامهایش را تکرار کن و در حین لعن؛ فارغ از همه دعواهای مذهبی و سیاسی و... به این فکر کن که آنها که لعن میکنی یا در کل لعن میشوند، چه کردند که ملعون شدهاند؟ تو هم مراقبت کن که نکند در این لیست قرار گیری. و آنها که عباد الله الصالحین شدند و هزاران سال است و تا دنیا دنیاست در نماز میگوییم: السلام علینا و علی عباد الله الصالحین، چه کردند که این قدر خوش به حالشان شده؟ تو هم تلاش کن به این گروه join کنی تا بر تو نیز درود بفرستند.
آپدیت در ۱۰ تیر ۱۴۰۲: این تکه از صحبتهای دکتر الهی قمشهای هم مؤید همین موضوع است:
از یک جنبه دیگر، «عادت» به صلوات و لعن را میتوان بررسی کرد: هر کس با لباسش شناخته میشود؛ اگر لباس را آن چیزی تصور کنیم که همگان میبینند؛ ذکری که بر لب است نیز نوعی لباس به حساب خواهد آمد. کسی را تصور کنید که ورد لبش «خوشگلا باید برقصند» است و کسی که ورد لبش «اللهم صل علی محمد و آل محمد» است. اینها نه تنها بر خود فرد القاء میکند که تو باید شبیه آن چیزی باشی که مدحش را میگویی و وردش را بر لب داری، بلکه همچون لباس، به دیگران نیز میفهماند که من طرفدار کدام طرز فکر هستم؛ یک طرز فکر بیثمر و بیهوده و یا یک طرز فکر متعالی و والا. (حالا میفهمی چرا کسی که زیاد موسیقیهای امثال تتلو را گوش میکند، کمکم خودش را شبیه او میکند...)
موفق باشید؛