هجده سال از عمر آفتابگردان میگذرد و من در این سالها هر تجربهای که کسب کردم و ارزش بهاشتراکگذاری داشت را با مخاطبان به اشتراک گذاشتم؛ از تجربه انتخاب رشته و دانشگاه و رفتن به سربازی و خواندن برای ارشد و دکترا تا ازدواج و حتی خرید ماشین و خانه و غیره؛ و حالا نوبتی هم که باشد نوبت فاز بعدی زندگی یعنی فرزندآوری است!
در مطلب «ازدواج کنیم یا نکنیم؟» گفته بودم که ما در 1 / 1 / 2020 عقد کردیم و در 1 / 1 / 99 زندگی مشترک را شروع کردیم؛ دو ماه پس از ازدواج اولین بارداری خانم شکل گرفت اما احتمالاً به دلایلی که از نظر علمی، خیری در آن بود چند هفته بعد از شروع بارداری، نطفه سقط شد (اگر بارداری اول شما هم سقط شد، پزشکان معتقدند از نظر علمی ضرر نکردهاید... توضیح بیشتر به خاطر جلوگیری از برداشت خطرناک، ممکن نیست) و حالا در ساعت 11 روز 11 / 11 / 1 و در شب میلاد امام جواد علیه السلام و شب آغاز دهه فجر انقلاب عزیزمان، خداوند اولین فرزند را به ما هدیه داد. (و جالب اینجاست که نطفه این فرزند دقیقاً یکی دو روز پس از برگشتن از مشهد و درخواست فرزند از امام رضا علیه السلام در بابالجواد گذاشته شده؛ در حالی که طبق تاریخ زایمان، قرار بود فردا یعنی در روز تولد حضرت علی علیه السلام به دنیا بیاید، اما امام رضا دنیا را چرخاند و چرخاند تا در شب میلاد فرزندش فرزند ما هم به دنیا بیاید که حسابی بفهماند که این فرزند به دعای من بوده)
رونمایی از محمدسبحان نیرومند:
به صورت پراکنده به چند سؤال در این زمینه پاسخ شخصی میدهم:
آیا فرزند بیاوریم؟
خوب، باید قبول کرد که فرزند آوردن چالشهای خاص خودش را دارد. همین دیروز یکی از همسایهها که خودش یک فرزند یکساله دارد به من تبریک گفت و میگفت: فلانی، باور کن یک سال است شبها نخوابیدهام! ساعت ۸ شب میخوابم، ده بیدار میشوم و تا ۵ صبح که بروم شرکت، بچه را تر و خشک میکنم... اما همو گفت که: اما واقعاً شیرین است و ارزشش را دارد.
امشب که مینویسم، شب میلاد امام علی و روز پدر است و من اولین سالی است که پدر شدهام و تازه ۳ روز از پدر شدنم میگذرد؛ این فرزند فعلاً الحمد لله آزار و اذیت خاصی برای ما نداشته و چیزی جز شیرینی ندیدهایم اما باید قبول کرد در کل، داشتن فرزند، چالشهای خاص خودش را دارد. مثلاً برخی چالشها که برای من داشته:
- من که برای وقتم بسیار ارزش قائل هستم، مجبور شدهام زمان زیادی را مثلاً در بردن و آوردن خانم به کلاسهای زایمان طبیعی و در سالن انتظار بیمارستان و برای بردن و آوردن فرزند به مطبها و... صرف کنم. ممکن است در نگاه اول، اینها برای شخصی مثل من استفاده غیرمفید از وقت باشد اما وقتی روایات درباره فرزندآوری را مرور میکنی میبینی، هر چقدر انسان وقت بگذارد ارزشش را دارد؛ مهمترینش: فرزند شایسته و خوب، گلی از گلهای بهشت است.
- من مجبور شدهام اتاق خودم را کوچکتر کنم و لوازم فرزند را هم در آن جا بدهم و به مرور باید این اتاق را واگذارم و بیرون بروم!
- از نظر مالی (که احتمالاً یکی از مهمترین چالشها برای مردم؛ به خصوص در این بازه زمانی است) چالشهایی خواهید داشت و اگر یک پسانداز و درآمد خوب برای این کار کنار نگذاشته باشید؛ احتمالاً فشار زیادی متحمل میشوید؛ مگر اینکه اعتقاد پیدا کنید که خداوند روزیرسان است و حالا ببینید که همه خرجهای فرزند از جایی که فکرش را نمیکردید میرسد و چه بسا روزیتان افزایش هم پیدا میکند.
- برخی هم ممکن است استرسها و فشارهایی که بیماری فرزند و خرجها و غیرهاش دارد را یک چالش در نظر بگیرند.
اما با وجود همه این چالشها اگر انسان خودش را از قبل برای این چالشها آماده کرده باشد، فقط شیرینیهای فرزند برایش باقی خواهد ماند؛ مثلاً اگر فرضاً فرزند گریه شبانه داشته باشد، این برای من یک نعمت است؛ شانسی است که نماز شب را مانند پیامبر، در چند قسمت بخوانم و در بدترین حالت، یکی دو سال شبزندهداری و عبادت را تجربه کنم؛ اما کسی که سالها تمام شب را مثل خرس(!) خوابیده، اینها پیرش خواهد کرد.
عجیبترین چیزی که تجربه کردم این بود که خداوند به طور عجیبی کاری میکند که فرزند شما در دلتان جا بگیرد.
چه موقع اولین فرزند را بیاوریم؟
این میتواند سؤال مهمی باشد. اگر مثلاً بارداری اول خانم ما موفق میبود و ما در ماه یازدهم پس از ازدواج بچهدار میشدیم، ممکن میبود درگیریها و شرایط بارداری اجازه ندهد یک سفر حتی یکروزه با هم داشته باشیم؛ اما حالا که اولین فرزند، دو سال و اندی پس از ازدواج شد، فرصت کافی برای گشتن در ایران را داشتیم و از خانه تمیز بدون لوازم فرزند لذت بردیم. از طرفی اگر بگویم مثلاً بهتر است فرزند اول حداقل یک سال پس از ازدواج باشد، به نوعی جلوگیری از بارداری را تشویق کردهام که شاید کار درستی نباشد.
به هر حال، تجربه من میگوید اگر سنتان بالا نیست، شاید بهتر باشد دعا کنید که حداقل یک سال اول پس از ازدواج شما، انعقاد نطفه شکل نگیرد و پس از یک سال فرزنددار شوید.
در این یک سال، شانس کافی برای لذت بردن از باهمبودن و گردش در شهرهای مختلف را خواهید داشت و از طرفی روحیات همدیگر را بهتر خواهید شناخت و آرامتر خواهید شد (به قول قدیمیها، دو مرغ را وقتی کنار هم میاندازید اول کمی همدیگر را میزنند اما کمکم به هم عادت میکنند و دیگر آرام کنار هم زندگی میکنند؛ زندگی مشترک هم ابتدایش با کمی اختلاف سلیقه و ... همراه است اما کمکم روال عوض میشود...) و از همه مهمتر اینکه در این یک سال، شرایط محل سکونت جدید خود را میشناسید و آن را برای بارداری آماده میکنید. مثلاً یکی از دلایل احتمالی برای سقط اول خانم من شاید این بود که ما پنجرههای خانه را باز گذاشته بودیم و از طرفی جلو درها پادری نگذاشته بودیم. ناگهان باد بسیار شدیدی زد و درِ یکی از اتاقها چنان به هم خورد که خانم من از ترس ناگهان بلند شد و ایستاد که فرار کند! و همین شوک شاید باعث جدا شدن جنین از دیواره رحم و مرگ او شد. مانند مادر خود من که اولین بارداریاش به دلیل مشابهی به سقط منتهی شده بود؛ او در باغ بوده، ناگهان یکی از افرادی که باغ بوده یک تفنگ شکاری را شلیک میکند، او میترسد و فردایش بچه سقط میشود. (در اولین بارداری معمولاً مرد و زن ناشی هستند و نمیدانند چه مواردی باعث سقط و... میشود و حتی ممکن است بارداری را شوخی بگیرند و به هر کاری دست بزنند اما کمکم و شاید با یک سقط، دستشان میآید که چطور باید مراقب آن موجود داخل رحم باشند).
چند فرزند بیاوریم؟
این واقعاً به شرایط مختلفی بستگی دارد؛ شرایط مسکن خانواده، درآمد خانواده، تجربه فرزندهای قبلی، فرهنگ خانواده، تحمل زایمان مادر و بسیاری مسائل دیگر... اما به نظر میرسد سه یا چهار فرزند این روزها بهترین حالت باشد. فرزندانی با فاصله دو یا سه سال که همبازی هم شوند. البته که هر چه بیشتر، بهتر... خانوادههای پرجمعیت معمولاً فراوان لذت میبرند. کافیست فرهنگ عدم اسراف و همینطور قناعت در بین خانواده ملکه شود؛ آنگاه میشود هر چه بیشتر فرزند آورد.
طبیعی یا سزارین؟
این یکی از سؤالات است که این روزها پاسخ به آن واقعاً مشکل است. کسانی که تجربه سختی در زایمان طبیعی داشتهاند ممکن است سریعاً به شما بگویند اشتباه نکنید و سزارین کنید؛ اما آنها که تجربه موفقی داشتهاند نظر دیگری دارند؛ که البته این افراد کم هستند؛ چون زایمان طبیعی فرایند یکشبه نیست؛ باید چند ماه قبل از آن آمادگی کسب کرد و البته شرایط شب زایمان هم با شما همراهی کند.
ما قرار بود که زایمان طبیعی داشته باشیم. خانم ما از یک ماه قبل از زایمان به کلاسهای بارداری رفت و تمرینهای مختلفی داشت اما متأسفانه بچه در کانال زایمان قرار نگرفت (به قول معروف بچه پایین نیامد) و از طرفی وزن بچه زیاد بود و کمی درشتتر از بقیه بچهها بود (۳ کیلو و ۸۰۰) و از طرفی دهانه رحم خانم به اندازه کافی باز نشد؛ بنابراین پزشک او ریسک نکرد و دستور زایمان سزارین داد. (روز ۱۰ بهمن سونوگرافی نشان داد که ۴۰ هفته و یک روز از بارداری میگذرد و آب کیسهی آب بچه به خاطر بزرگ بودن بچه دارد تمام میشود؛ پزشک گفت همین امروز باید زایمان انجام شود، خانم بستری شد اما تا صبح روز ۱۱ بهمن موفق به زایمان طبیعی نشد؛ بنابراین پلان B اجرا شد!)
اگر امکان زایمان طبیعی باشد و خانم تمرینات کافی داشته باشد، من فکر میکنم زایمان طبیعی برای سلامتش بهتر است؛ سزارین هیچی نباشد، ۷ لایه شکم را پاره میکند. تا بخواهد اینها جوش بخورد و به حالت اول برگردد بسیار زمان خواهد برد. درباره معایب زایمان سزارین در اینترنت فراوان نوشتهاند و البته که زایمان طبیعی هم اگر به درستی انجام نشود، ممکن است خطراتی ایجاد کند (اینجا تشخیص یک پزشک حاذق را میطلبد)
هزینهها
این روزها زایمان طبیعی در بیمارستانهای تأمین اجتماعی رایگان است اما در دولتیها حدود ۸ میلیون و زایمان سزارین ۱۲ میلیون است.
آغاز بارداری تا زایمان (سونوگرافیها، ویزیتهای پزشک، آزمایشات، داروها، رفت و آمدها و...) حدود ۱۷ میلیون تومان برای ما خرج داشت (با بیمه تأمین اجتماعی) که ممکن بود بدون بیمه تا ۲۰ میلیون برسد.
حقیقت این است که یک انقلاب در پزشکی لازم است تا فرزندآوری آسان شود. به نظر من صنعت پزشکی، فرزند را گرو گرفته است و به واسطه او پدر را تا بتواند میدوشد. بسیاری از داروها، ویزیتها، سونوگرافیها و... هرگز لازم نیستند اما برای اینکه این صنعت بچرخد، پدر و مادر را مجبور به هزینه کردن میکنند...
سیسمونی
اینکه سیسمونی را چطور تهیه کنید، بستگی به خودتان دارد. من خیلی تمایل داشتم که چیز زیادی نگیرم و فرزندآوری را ساده کنم (دوست ندارم فرهنگ غلط را در جامعه ترویج کنم) بنابراین کلاً ۳ میلیون بیشتر برای سیسمونی خرج نکردم (چیزهای ضروری را تهیه کردم)؛ اما خانواده خانم که بسیار بچهدوست هستند، برایش سنگتمام گذاشتند و تا ۱۰۰ میلیون تومان برایش سیسمونی تهیه کردند!
مواردی که برای یک سیسمونی احیاناً باید در نظر بگیرید: سرویس چوب (یک تخت، کمد لباس، کمد اسباببازی، کمد کنار تخت)، گهواره کنار تخت مادر، رُورُوَک، حملکننده بچه یا کَرییر (Carrier)، کالسکه، سهچرخه، انواع اسباببازی، صندلی غذاخوری بچه، چند نوع لحاف و رخت خواب، بالش شیردهی، وان آسانشوی بچه، ماشین لباسشویی مخصوص بچه(!)، ظروف غذاخوری مخصوص بچه(!)، کیف لوازم بچه، چندین دست لباس و قنداق و کاپشن و ... (توجه: من خرید بسیاری از اینها را بدعت و جزء اضافات میدانم و اگر به خودم بود هرگز نمیخریدم؛ از طرفی، بسیاری از این موارد فقط مدت محدودی استفاده میشود و در ادامه، فقط جای شما را تنگ و خانه را زشت خواهد کرد)
مراحل محدود کردن اتاق من:
تجربیات بعدی در مورد این فرزند را در مطالب بعدی خواهم آورد؛ إن شاء الله.
دعا کنیم خداوند به همه کسانی که آرزوی داشتن فرزند را دارند، فرزند صالح عنایت کند و روزیِ آنها که چند فرزند دارند را فراوان کند تا هم شرمنده زن و فرزند خود نشوند و هم فرزندان بیشتری بیاورند.
موفق باشید؛