در مطلب قبل (یعنی «چگونه پسانداز کنیم؟») بحث از پسانداز پول شد. برخی دوستان در مورد آن مطلب یک سؤال مطرح کردهاند که مناسب دیدم که یک پست در مورد آن داشته باشیم و آن سؤال این است که: خمس پولی که پسانداز کردهایم را چه کنیم؟ شما خمس این پول را میدهید؟
در مورد پرداخت خمس و زکات و دیگر وجوه شرعی بد نیست چند نکته را بیان کنم:
۱- قبول دارم که: انصافاً سخت است!
نمیدانم شما در چه سنی قرار دارید؟ اگر به سنی نرسیده باشید که خودتان درآمد خوبی داشته باشید، احتمالاً هنوز مبارزه اصلی شما با نفس آغاز نشده است! ما هم زمانی که نوجوان بودیم، فکر میکردیم انجام خیلی از کارها آسان است و مردم کوتاهی میکنند اما به سن آنها که رسیدیم دیدیم واقعاً آن بندههای خدا حق داشتهاند! (اصلاً یکی از نگرانیهای انسان در قضاوت کردن دیگران همین است که ما که مثلاً میگوییم لعنت و اُف به فلانی که اختلاس کرد، آیا اگر خودمان در شرایط او قرار بگیریم، واقعاً آن کار را انجام نمیدهیم؟) به هر حال، در طول آزمایشات مختلفی که در زندگی داشتهام، فکر میکنم آزمایشات مالی یکی از سختترینها بوده است! (به ویژه همانطور که در مطلب «آشنایی با موضوع مهمی به نام «مزاج» در نیم ساعت ؛ فایل صوتی صحبتهای مهندس نیرومند در مورد مزاج» گفتم، اگر شما مثل من یک سوداوی باشید، روحیه اقتصادی فکر کردن و خساست به طور ذاتی در شما بیشتر خواهد بود. یک مزاج دموی بسیار راحتتر از سوداوی یا صفراوی از پس آزمایشات اقتصادی برمیآید و البته که او هم آزمایشات سختی دارد که یک سوداوی راحتتر آنها را پاس میکند) مثلاً فرض کنید یک مشتری یک سفارش به ما میدهد و ما تخمین میزنیم که خیلی سخت باشد و مثلاً اعلام میکنیم که یک میلیون میشود. او هم با رضایت واریز میکند. بعد، موقع پیادهسازی متوجه میشویم که منظور او چیز سادهتری بوده و مثلاً با ۱۰۰ هزار تومان قابل پیادهسازی بوده. باید خیلی اراده قویای داشته باشید که به آن مشتری ایمیل بزنید و بگویید جریان این بوده و ما باید ۹۰۰ هزار تومان به حساب شما برگردانیم، لطفاً شماره کارت بدهید که واریز کنیم... (و این در حالی باشد که بدانید آن مشتری که از این چیزها سر در نمیآورد و اینکه پولی که میدهد از یک اداره است و نه از جیب خودش و شیطان وسوسه کند که اصلاً شاید اگر برگردانید آن شخص برای خودش بردارد و به اداره ندهد و... و خلاصه یک آزمایش اساسی در کار باشد)
یک چیز بسیار جالب که در حین حفظ قرآن متوجه شدم این است که تقریباً در همه آیاتی که خداوند خواسته است که در راه خدا جهاد کنید، به طرز عجیبی، ابتدا «بأموالکم» (با مالهایتان) را آورده و سپس «بأنفسکم» (با جانهایتان) را!! چند مورد را من فقط در پنج جزء آخر دیدهام. مثلاً:
آیات ۱۰ و ۱۱ سوره صف:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ ﴿۱۰﴾
اى كسانى كه ايمان آوردهايد آيا شما را به تجارتى راهنمايی کنم كه شما را از عذابى دردناک مىرهاند؟(۱۰)
تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۱۱﴾
به خدا و فرستاده او بگرويد و در راه خدا با مال و جانتان جهاد كنيد اين [گذشت و فداكارى] اگر بدانيد براى شما بهتر است (۱۱)
یا آیه ۲۰ سوره توبه:
الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ ﴿۲۰﴾
كسانى كه ايمان آورده و هجرت كرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداختهاند نزد خدا مقامى هر چه والاتر دارند و اينان همان رستگارانند (۲۰)
و خیلی آیات دیگر...
این آیات یک نکته بسیار جالب دارد و آن اینکه گذشتن از مال، سختتر از گذشتن از جان است! میدانید چرا؟ چون اگر مثلاً شما امروز مکلف شوید که به جبهه بروید، اینطور میگویید که: نهایتش این است که یک گلوله میخوریم و شهید میشویم و تمام! (و این از نظر روانشناسی هم قابل دفاع است که گفته میشود هنگامی که یک اضطراب سخت در پیش دارید، نهایت اتفاق بدی که قرار است بیفتد را در نظر بگیرید تا آرام شوید) و اینکه در هنگام جنگ، خیلی از افراد از روی اینکه نگویند او ترسید یا از روی اینکه برادرم را کشت و من میروم که انتقام بگیرم، تصمیم به شرکت در جهاد میگیرد. اما هنگام بخشش مال، انسان کلی استدلال دارد که خود را از انجام آن منصرف کند! (خدا میداند من کسی را میشناسم و هر روز میبینم که سالها سابقه جبهه دارد و حاضر شده در عراق و سوریه علیه داعش بجنگد اما وقتی پای مباحث مالی پیش میآید،... بگذریم)
برخی از افکار که مثلاً هنگام پرداخت خمس به ذهن انسان خطور میکند و من از دهان دیگران شنیدهام:
- خمس یک چیز مندرآوردی است! هیچ کجای قرآن هم نیامده! (پاسخ)
- ما به اندازه کافی صدقه میدهیم...
- خمس به ما تعلق نمیگیرد!
- خمس بدهیم که شیخها مفتخوری کنند؟
- خمس فلان جا خرج میشود...
- من خودم از همه محتاجتر هستم...
خلاصه که قبول دارم و درک کردهام که آزمایشات مالی بسیار بسیار سخت هستند؛ اما: من میخواهم در این مطلب نکاتی را بگویم که شاید کمی از سختی جهاد مالی کم کند.
۲- مهمترین خواهش من از شما: اگر میخواهید یک حکم را انجام ندهید، مشکلی نیست، اما آن را انکار نکنید
همین ابتدا یک خواهش و التماس داشته باشم که البته فقط به خمس محدود نمیشود: عزیزم، اگر مسلمان و شیعه هستی، اگر دین تو یک حکم را مشخص کرد که باب میل تو نبود، مشکلی نیست که آن را انجام ندهی، اما تو را التماس میکنم که آن را انکار نکن! نمیخواهی خمس بدهی؟ مشکلی نیست، نده، اما آن را از ریشه انکار نکن! با خدا اینطور صحبت کن: «خدایا، من نمیخواهم خمس بدهم، میدانم که اشتباه میکنم. از این بابت از تو عذرخواهی و استغفار میکنم؛ خودت با کرمت با من رفتار کن.» یا مثلاً نمیخواهی حجاب داشته باشی؟ مشکلی نیست اما با آن مخالفت نکن و آنرا انکار نکن. بگو «خدایا! میدانم اشتباه میکنم اما نمیتوانم حجاب داشته باشم. تو خودت مرا ببخش». هرگز نگو خدایا من این حکم را قبول ندارم پس انجام نمیدهم. هرگز به دنبال جمعآوری ادله برای رد آن نباش. اگر تحصیلات خود را بالا ببرید، خواهید فهمید که ما در حدی نیستیم که یک حکم را تأیید یا رد کنیم. فراموش نکن:
اولین گام در اصلاح نفس این است که «قبول کنی» که اشتباه میکنی.
اگر قبول کنی که اشتباه میکنی، به مرور اصلاح خواهی شد اما اگر بخواهی لجبازی کنی، خداوند کسی که عناد و سرِ جنگ داشته باشد را ممکن است به حال خودش رها کند...
۳- چرا باید خمس داد؟
در مورد دلیل خمس دادن من نظر شخصی خودم را بگویم: ببینید، جامعه یک جسم دارد و یک روح. منطقاً هم جسم و هم روح جامعه باید زنده بماند وگرنه جامعه با مشکل مواجه میشود. یک جامعه مثل آمریکا را تصور کنید که (ظاهراً) جسم خوبی دارد اما روح چطور؟ آیا روحی برای غرب و شرق باقی مانده؟ باید قبول کرد که روح جامعه بسیار مهمتر از جسم جامعه است. اگر روح مریض باشد، جسم هم به مرور نابود خواهد شد.
به هر حال، جسم جامعه در همه جوامع از طریق سازمانهایی مثل سازمانهای دولتی، شهرداریها و... به زندگی خود ادامه میدهد و رشد میکند. مخارج این جسم از طریق عوارض و مالیات و... تأمین میشود. روح جامعه نیز توسط سازمانهایی مانند حوزههای علمیه و مراکز فرهنگی (مساجد و...) زنده میماند و رشد میکند. و شکی نیست که زنده نگه داشتن و رشد دادن این روح، مخارجی دارد. دین ما یکی از بهترین الگوریتمها را برای تأمین مخارج روح جامعه تعبیه کرده است: افراد جامعه هر چقدر خواستند از درآمد خود خرج کنند اما اگر در یک سال، پس از انجام همه مخارج، چیزی باقی ماند، یک پنجم آن را برای مخارج روح جامعه در نظر بگیرند.
خمسی که ما افراد جامعه پرداخت میکنیم توسط عادلترین افراد جامعه (مراجع تقلید) بین طلبههایی که در حال تحصیل در حوزهها هستند تقسیم میشود و یا برای انجام کارهای فرهنگی در کشور یا حتی در جهان مصرف میشود. مثلاً مایه افتخار من است که بخشی از خمسی که میدهم ممکن است خرج ساخت یک مسجد در ناف آمریکا یا اروپا شود! چه چیزی از این بهتر؟ (بسیاری از مساجد و کانونهای فرهنگی که در اروپا و آمریکا و سراسر جهان ساخته شده توسط مراجع تقلید و با همین خمسهای مردم ساخته شده است...)
ممکن است یکی بگوید چرا طلبهها خودشان کار نکنند؟ چرا یک دانشجو باید کار کند و خرج دانشگاهش را درآورد اما یک طلبه (مثلاً) کار نکند و از خمس ارتزاق کند؟ من پاسخ این سؤال را به عنوان کسی که هم درگیر درآمد است و هم درگیر کسب دانش، کاملاً درک میکنم. واقعاً سخت است که کسی بخواهد اولاً پس از تلاش برای کسب درآمد، اعصاب خواندن آن درسهای سنگین را داشته باشد و ثانیاً در روال کسب درآمد از به دامِ حرام افتادن در امان بماند!
بنابراین، برای اینکه روح جامعه با پاکترین مالها تأمین بودجه شود، خداوند در آیه ۱۰۴ سوره آل عمران دستور اکید میدهد که یک گروه از افراد جامعه باید برای کارهای فرهنگی انتخاب شوند:
وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ: باید گروهی از شما در نظر گرفته شوند که به خیر دعوت کنند و امر به معروف و نهی از منکر کنند...
بخشی از این گروه، روحانیون جامعه هستند. و برای اینکه آنها با خیال راحتتر به تحصیل بپردازند و درگیر مسائل مادی نشوند، در آیه ۴۱ سوره انفال، بخشی از خمس برای آنها در نظر گرفته میشود. (و من واقعاً معتقدم طلبهها نباید وارد بازار و وارد حیطه کسب درآمد شوند چون به شدت از هدف اصلی خودشان فاصله میگیرند. و اگر من و شما خمس ندهیم، آنها مجبور خواهند شد که وارد حیطه کسب درآمد شوند و نهایتاً خودمان ضرر میکنیم و روح جامعهمان و سپس جسم جامعهمان صدمه میبیند. طلبهها باید از مال پاک خمس ارتزاق کنند تا روحشان سالم بماند و برای سالم و پاک ماندن روح جامعه تلاش کنند. اگر یک طلبه از ریالی مال حرام روزی بخورد کاملاً مشخص است که «نور» از چهره و زندگی این طلبه رفته است)
۴- اصلاً افتخار کنید که میتوانید خمس بدهید
خمس دادن یعنی شما آنقدر فعال و پرانرژی هستید که نه تنها توانستهاید خرج یک سال زندگیتان را تأمین کنید، بلکه سرمایه زیادی هم باقی مانده و میتوانید به دیگران ببخشید. اگر یک فقیر میبودید خوب بود؟ مایه تعجب و تأسف است که کسی برای فرار از خمس، گاهی دلش میخواهد آنقدر خرجهایش زیاد شود یا درآمدش کم شود که چیزی باقی نماند که خمس بدهد! شما دعا کنید «خدایا! به من آنقدر روزی بده که خمس دادن برایم سادهترین بخشش باشد! آنقدر روزی بده که صدها و هزاران نفر از کنار من روزی بخورند... خمس که چیزی نیست!». لارج باشید و لارج فکر کنید.
خمس و زکات و صدقه را باید از شگفتانگیزترین راهکارهای اسلام برای انرژیبخشی به افراد جامعه دانست. یکی از چیزهایی که من از کودکی تا به حال از کتابهای درسی یادم هست این است که امام جواد (علیه السلام) سه بار در عمر شریفش تقریباً کل زندگیاش را به فقرا بخشید و از صفر شروع کرد. من این راهکار را یک ترفند عالی میدانم که فقط زرنگها آن را درک میکنند. اینکه شما هر بار خود را در شرایط صفر مالی قرار دهید و دوباره شروع کنید، خیلی به شما انرژی و قدرت مبارزه با شکستهای احتمالی میدهد. دفعه بعد که شروع میکنید متوجه میشوید که خیلی بیشتر درآمد کسب کردهاید! (اگر یک روز همه چیز را از دست دادید، یاد امام جواد بیفتید و دوباره شروع کنید. احتمالاً لذت عجیبی خواهد داشت.)
۵- از خدا کمک بخواهید که توفیق بدهد
همیشه اگر انجام کاری برایتان سخت است، به آسمان رو کنید و بگویید «خدایا! خودت کمک کن که اگر این کار را باید انجام بدهم، انجام آن برایم آسان شود و توفیق انجامش را پیدا کنم...»
من خودم اول مهر امسال که باید خمس را پرداخت میکردم، چند روز قبلش از خدا همین را خواستم. خیلی اتفاقات جالبی افتاد که من در مطلب «چگونه میتوان یک دیندار پولدار بود و ماند؟ (سه مطلب زیبا در این زمینه)» گفته بودم که «دلیل عجیب بودنش بماند» و حالا برای کنجکاوها دلیلش را لو میدهم... در یک روز، صبح، ظهر و نزدیک شب سه اتفاق مهم افتاد که هر سه اتفاق انسان را به پرداخت خمس تشویق میکرد! همانطور که در آن مطلب گفتم، صبح در مطالعه روزانه نهجالبلاغه رسیدم به این صفحه عجیب:
ظهر، برنامه سمت خدا درباره برکت مال از طریق پرداخت خمس بود! (ببینید)
شب، خیلی اتفاقی در شبکه مستند، مستند کارآفرینان را دیدم که درباره رئیس شرکت «ظریف مصور» بود و ایشان اینکه الان به جایی رسیدهاند که دو هزار و ۴۰۰ نفر از کنار ایشان روزی میخورند را از پرداخت خمس در جوانی و جریان جالب پرداخت آن اعلام کردند. این مستند عالی را حتماً ببینید:
چنان این سه اتفاق به من انرژی داد و من را مطئمن کرد، که صبح فردای آن روز با اطمینان و انرژی کامل رفتم بانک و برای پرداخت خمس اقدام کردم...
۶- خمس به من تعلق میگیرد؟
اگر به حدی رسیدهاید که درآمد کسب میکنید، برای خودتان یک روز خاص را مشخص کنید که از آن روز «سال خمسی» شما شروع شود. مثلاً من اول مهر را سال خمسیام در نظر گرفتهام. (ترجیحاً زمانی را در نظر بگیرید که خرجهای اساسی سال را انجام دادهاید. مثلاً اگر نوروز را اول سال خمسی قرار دهید، شاید بخواهید در تعطیلات مسافرت بروید و خرجهایی داشته باشید...)
در مورد اینکه خمس به شما تعلق میگیرد یا نه باید ببینید مرجع تقلید شما چه نظری دارد. مثلاً من، مرجع تقلیدم مرحوم آیت الله بهجت بودند و بعد از وفات ایشان مرجع تقلید جدیدم را آیت الله خامنهای انتخاب کردم و طبق نظر ایشان بقای بر آیت الله بهجت مشکلی نداشت و البته که احکام جدید را باید از رهبری تقلید کنم. طبق نظر آیتالله بهجت پولی که برای خرید خانه پسانداز میکردم خمس نداشت. بنابراین تا ابتدای امسال که خانه را خریدم، هر چه باقی میماند در حسابی پسانداز میکردم که خانه را بخرم و آن پول خمس نداشت اما بعد از خرید خانه، امسال باید خمس را پرداخت میکردم که البته هزینههای دانشگاه و... را به عنوان بدهکاری از آن کم کردم و به خدا هم گفتم که خدایا! با ده میلیون تومان شروع میکنیم، إن شاء الله آنقدر برکت خواهی داد که هر سال بیشتر پرداخت خواهیم کرد. (تمام کسانی که اهل خمس هستند متفقالقول میگویند آنقدر خمس و دیگر وجوه به مال انسان برکت میدهد که انسان دلش میخواهد هر بار بیشتر خمس بدهد...)
مبلغ را به یکی از دوستان که میدانم به حاج آقای مورد اعتماد شهرمان (که نماینده مراجع مختلف است) دسترسی دارد دادم و گفتم که به دست ایشان برساند. ایشان یک دفترچه برایم ایجاد کردهاند که سالانه خمسها در آن دفترچه ثبت شود.
(یک نکته هم باید به برخی نمایندههای مراجع گفته شود که خواهش میکنم این رسیدها را زیباتر کنید نه یک رسید سادهی آبخورده و...! برادر کوچکتر من در دفتر مقام معظم رهبری پرداخت کرده بود، یک رسید به او داده بودند که بسیار زیبا بود و روی آن با خط جالبی نوشته شده بود «رسید بندگی». من واقعاً از این ابتکار خوشم آمد)
۷- زرنگ باشید
ببینید! انسان باید زرنگ باشد! من کسی را زرنگ میدانم که هم بارِ دنیایش را خوب ببندد و هم بار آخرتش را! اگر شما میلیاردها تومان هم که مال و منال داشته باشید اما اهل نماز شب نباشید من شما را زرنگ نمیدانم. از آن طرف، اگر اهل نماز شب هم باشید اما یک کار پردرآمد حلال نداشته باشید باز هم به نظر من زرنگ نیستید! هر دو بُعد را با هم و در سطح عالی پیش ببرید. هم بهترین درآمدها را کسب کنید و هم بهترین ثوابهای اخروی را. و این شدنی است.
۸- به جای صدقه، خمس بدهید
خیلی عجیب است، یک نفر را میبینی مثلاً چند میلیون تومان خرج شام دادن به یک هیأت میکند و کلی خرج جشن ائمه و صدقه و... اما اهل خمس دادن نیست! این شخص نازرنگترین و بیسیاستترین انسان عالم است! خوب، عزیزم، صدقه و... که واجب نیست؟ خمس را بچسب که واجب است. تو اگر خمس را بدهی، هم واجب را انجام دادهای و هم این پول در بهترین جای مستحب هم خرج خواهد شد. یعنی با یک تیر دو نشان زدهای!
من خودم چند ماه قبل از اینکه بخواهم خمس بدهم، تقریباً هر نوع خرج مستحبی را قطع کردم. چون میدانستم اگر مثلاً صدقه و... زیاد بدهم، موقع خمس دادن شیطان وسوسه میکند که «تو به اندازه کافی خرج دین کردهای!».
۹- خیلی از اوقات خمس شما بسیار ناچیز خواهد شد
دقت کنید که در اکثر اوقات خمس شما بسیار ناچیز خواهد بود. با دفتر مرجع تقلید خود تماس بگیرید و شرایط زندگی خود را بیان کنید (بدون اظهار فقر، فراموش نکنید: اگر انسان اظهار فقر کند روایت داریم که خداوند ۷۰ در از فقر را به روی او میگشاید! هیچ وقت به دروغ اظهار فقر نکنید، همیشه لارج باشید). مثلاً بگویید که من یک جوان هستم که در شرف ازدواجم. خانه نخریدهام. فلان مقدار درآمد دارم و برای خرید خانه یا ماشین در حال پسانداز هستم. با توجه به این توضیحات چقدر باید خمس بدهم؟ حتی میتوانید در اصطلاح دستگردان کنید (یعنی پول را به مرجع تقلید میدهید و مرجع تقلید موقتاً آن را به عنوان قرض به شما برمیگرداند) و بعداً که درآمد خوبی داشتید و به آن «آستانه بخشش» رسیدید، بدهیهای خود را پرداخت کنید. (اگر با خدا پیش بروید، یک شرایطی در زندگیتان پیش خواهد آمد که من نام آن را «آستانه بخشش» میگذارم. در این شرایط، شما خود را مستحق میدانید که خدا بدترین عذابها و فقرها را نصیب شما کند اما الان تمام زندگیتان غرق نعمت و برکت حلال است. در این آستانه، همه این مالها و نعماتی که دارید را برای خدا میدانید و در نتیجه به شکرانه آن لطف خدا، دلتان میخواهد همینطور با رضایت کامل اموالتان را به دیگران ببخشید. دقت کنید که پرداخت خمس و زکات و مالیات و... طبق توصیه امام علی علیه السلام به مأمورین اخذ مالیات، باید با کمال رضایت باشد. یعنی امام میفرماید فقط از کسی مالیات بگیر که به آستانه بخشش رسیده باشد! چنین افرادی خودشان دنبال شرایطی میگردند که مالیات بیشتری بدهند (چهار سال پیش در مطلب «عوارض پرداخت میکنم، قربةً إلی الله!» در این مورد صحبت کرده بودم). خمس بیشتری بدهند. صدقه بیشتری بدهند. اصلاً اگر اسلام جلوشان را نگرفته بود دلشان میخواست هر چه دارند در راه خدا بدهند و فقیرانه زندگی کنند. باید طوری برنامهریزی کنید که به مرور به آستانه بخشش برسید. و این، تمرینِ چند ساله نیاز دارد)
نکته دیگر اینکه: اگر به طور مثال امسال ۱۰۰ میلیون تومان داشتید و خمس آنرا پرداخت کردید، سال بعد نیازی نیست دوباره خمس آنرا بدهید بلکه خمس چیزی که به آن اضافه شده را باید پرداخت کنید و یعنی اگر مثلاً همان ۸۰ میلیون تومان باقی مانده دیگر خمس لازم نیست.
۱۰- نکات پایانی
به دور از توجه به هر نوع بهانهجویی افراد مالاندوزِ فقیر، به خمس، به این دید نگاه کن: خمس، یک Regulator است (یک متعادلکننده) برای اینکه من مراقب باشم که زندگیام به طور کامل درگیر بُعد مادی نشود (که هر کس اینطور شد، نه در دنیا به آنجایی که شایستهاش بود رسید و نه در آخرت!). من با این نیت خمس میدهم که إن شاء الله حداقل یک آجر از یک مسجد در نیویورک آمریکا سهم من باشد و از طریق انرژی مثبتی که از طریق همان سهم به من میرسد، یک زندگی نورانی و حلال و بابرکت در دنیا و آخرت پیدا کنم.
فراموش نکن: انسان زرنگ معتقد است که در این دنیا راههای مخفیای وجود دارد که اگر از آن راهها به سمت اهداف حرکت کند، نه تنها زودتر بلکه با رضایت و آرامش بسیار بسیار بسیار بیشتر به اهداف خواهد رسید. (در قنوت نماز غفیله داریم: اللهم إنی اسئلک بمفاتح الغیب التی لایعلمها إلا أنت... خداوندا به آن کلیدهای مخفیای که کسی جز تو نمیداند از تو میخواهم...)
اگر خدا خواست و کمر شیطان را در این زمینه شکستی، همینطور به اهداف والاتر فکر کن... (شاید کسب لیاقت شهادت [به خدا بگو خدایا نگذار این خون هدر برود]، شاید ملاقات امام عصر و خیلی اهداف دیگر...)
و ما در آفتابگردان تلاش میکنیم شما مخاطب عزیز، در هر دو بُعد مادی و معنوی از بهترینهای اطراف خود بشوی.
موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند