من تا به حال (با این ترم)، ۵ بار «روش تحقیق» در رشتهها و مقاطع مختلف پاس کردهام! یک روش تحقیق در ارشد کامپیوتر (تازه «شیوه ارائه» هم در کارشناسی بوده که نوعی روش تحقیق است)، یک روش تحقیق در دکترای کامپیوتر، دو تا روش تحقیق در رشته مترجمی زبان و یکی هم در رشته علوم قرآن و حدیث، اما انصافاً این آخری که منبع آن کتاب «روش تحقیق با تکيه بر حوزه علوم قرآن و حديث» نوشته دکتر احمد پاکتچی بود یک چیز دیگر بود!
کتاب بسیار جالبی است که پیشنهاد میکنم حتی اگر رشته شما کامپیوتر هم هست و قصد دارید پایاننامه یا مقالات علمی معتبر یا کارهای پژوهشی دیگر تهیه کنید، حتماً این کتاب را یک بار مطالعه کنید. (البته ایشان یک کتاب «روش تحقیق عمومی» هم دارند که احتمالاً برای رشتههای دیگر مفیدتر باشد)
جذابیت کتاب این است که ایشان مثالمحور عمل کردهاند و اکثر مثالها، کارهای تحقیقاتی خودشان (به عنوان یکی از پژوهشگران برجسته کشور) است! و جذابیت دیگر اینکه بیان کتاب، خشک و بیروح نیست و حالت خاصی دارد. (ظاهراً کتاب از روی بیانات ایشان در دورهها تبدیل شده)
به هر حال، اگر حوصله خواندن آن کتاب ۲۸۸ صفحهای را ندارید، من نکات مهم را در ۱۲۲ نکته خلاصه کردهام که میتوانید از طریق لینکهای زیر دانلود کنید:
دانلود خلاصه کتاب «روش تحقیق با تکيه بر حوزه علوم قرآن و حديث» نوشته دکتر احمد پاکتچی با فونت ریز ویژه پرینت و مطالعه
دانلود خلاصه کتاب «روش تحقیق با تکيه بر حوزه علوم قرآن و حديث» نوشته دکتر احمد پاکتچی با فونت درشت ویژه مطالعه روی موبایل
خلاصه دروس و کتب دیگر رشته علوم و قران حدیث را از دست ندهید:
مرکز دانلود خلاصه درس، نمونه سؤال و دیگر مواد مرتبط با رشته علوم و قرآن حدیث دانشگاه پیام نور
موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند
خلاصه کتاب «روش تحقیق با تکيه بر حوزه علوم قرآن و حديث»
1. در اصطلاح علمای ما تعبیر محقّق و متتبّع در مقابل یکدیگرند / شیخ انصاری یک محقق است و صاحب «مفتاح الکرامة» (محمدجواد عاملی) یک متتبع.
2. متتبع: کسی که اقوال و نظریات علمای مختلف در یک یا چند رشته را کامل میشناسد وکتابهای زیادی خوانده ولو اینکه صاحبنظر نیست و دیدگاه خاصی ندارد.
3. محقق: کسی که نوآوری، قدرت تحلیل بالا و اندیشههای نوینی دارد / مثلاً در ۵۰ صفحه اول مکاسب شیخ انصاری هیچ نقل قولی وجود ندارد و همه تحلیل است.
4. به ندرت کسی مثل «صاحب جواهر» (محمدحسنبنباقر نجفی م۶۷۶) پیدا میشود که هم متتبع باشد و هم محقق
5. آنچه امروزه با عنوان «روش تحقیق» یاد میشود ترجمه اصطلاح فرنگی Research است / مفهوم تحقیق اولین بار در ۱۸۰۴م به کار رفت و سپس وارد جهان اسلام شد.
6. Research اولین بار در دانشگاه برلین که در همان دوره تأسیس شد مطرح شد / چه شد که در دوران رِنسانس (اوائل قرن ۱۹) بحث تحقیق مطرح شد؟ ص۲۰
7. دلیل: در قرون وسطی فشار زیادی به دانشمندان میآوردند که شما حق فکر کردن ندارید طوری که نیوتن مجبور شد بگوید زمین مسطح است وگرنه او را آتش میزدند.
8. حدود سال۱۸۰۰ فیزیکدانی به نام وُلتا (Volta 1745-1827) پیلالکتریکی را اختراع کرد (واژه ولت از روی نام اوست) / یک و نیم قرن بعد ادیسون آن را کاربردی کرد.
9. تا اواخر قرن ۱۸ تعداد اختراعات و اکتشافات زیاد نیست اما وقتی از قرن ۱۸ به ۱۹ میرسیم، سرعت این اتفاقات بیشتر شده/از قرن ۱۹ به ۲۰ بیشتر...
10. بزرگترین علت عدم سرعت اختراعات تا اواخر قرن ۱۸ آن است که از زمان رنسانس تا آن زمان اندیشه علمی به صورت«انفرادی» بود / هر دانشمند روش فکری خاص خود را داشت.
11. ص۲۲ به زیبایی توضیح میدهد که چرا روش تحقیق و روش تثبیت ادعاها مطرح شد: آنزمان که نبود، هر دانشمند باید دوباره از ابتدا شروع به آزمایش میکرد.
12. در سال ۱۸۰۴ دانشگاهی متمرکز در برلین به وجود آمد و دانشمندانی با حوزههای مختلف علوم و اهل فکر و اندیشه گرد هم آمدند تا روشهای خود را منسجم کنند.
13. نتیجه: استنتاجهای علمی از حالت فردی به حالت جمعی تبدیل شد و زبان مشترکی بهنام «روششناسی»(Methodology) به وجود آمد / روشی برای ارزیابی یافتهها
14. واژه متود (method) کلمهای یونانی است و معنای سادهای دارد: راه؛ راهی گاه سخت/کوشش روششناسی: ارائه آسان یک راه سخت / زبانی ساده برای توضیح کاری سخت
15 هدف روششناسی: راههایی ارتباطی میان اهل علم و دانش را به اشتراک بگذاریم تا دانشمندان و پژوهشگران بتوانند راههای مشترک بین خود را بشناسند...
16. روش تحقیق: مجموعهای از فرمها و نحوه ورود و خروج است / هدف از این درس: یادگیری نحوه ورود و خروج و نحوه درست نگریستن به مسائل.
17. صاحب یک مغازه کوچک اگر چند روز هم به مغازه نرود مشکلی پیش نمیآید اما کسی در خط تولید یک ماشین اگر یک پیچ را بد ببندد،کل خط را دچار مشکل کرده. زمانی که تولید علم از حالت فردی خود خارج و حالت جمعی پیدا میکند، یعنی جماعتی قرار است با هم تولید علم کنند باید از یک راه و روش مشخص پیروی کنند.
18. روش تحقیق یا روششناسی: آنچه نظم و برنامه لازم برای پیوند یافتن تولیدات فردی به همدیگر را فراهم میسازد و آن را به صورت تولیدات جمعی درمیآورد.
19. روششناسی مشخص میکند که کدام یافته علمی میتواند مبنای کدام مطالعه قرار گیرد و تا چه حد محقق جدید میتواند به یافتههای فرد قبلی اعتماد کند.
20. روششناسی هم زبان مشترک بین محققانی است که در یک حوزه علمی کار میکنند و هم زبان مشترکی که میتواند حوزههای مختلف علمی را به هم پیوند بزند.
21. پایاننامهای که با زحمت زیاد نوشته شده اما روش کار خود را توضیح نداده، از نظر فردی که میخواهد آن را مطالعه و از آن استفاده کند تنها چند ادعاست!
22. خیلی مهم است که محقق جدید به کار محقق قبلی اعتماد کند؛ مثلاً ایرانخودرو نمیگوید: درست است که ۹۰ خودرو ما آتش گرفت اما هزاران خودرو آتش نگرفته! گاهی یک مورد هم اعتماد را از بین میبرد. اینکه پشت یک صابون جزئیات آن را مینویسند برای جلب اعتماد مشتری است / اگر شما ندانید در یک سوپ چینی چه ریختهاند ممکن است لب نزنید...
23. پس خیلی از اوقات، فرآیند تولید و راهِ رفتهشده برای تولید، برایمان مهم است / خیلی از مقالات ارسالی به مجلات خارجی به خاطر مشکل روش تحقیق رد میشوند.
24. هر مطالعهای (Study) یک پژوهش نیست / ارکان پژوهش: ۱-هدفمند بودن ۲-روشمند بودن ۳-مستند بودن ۴-دقیق بودن ۵-داشتن زبان مشترک
25. عدم دقت کافی در روند تولید علم یک «دانایی معیوب» تولید خواهد نمود و نه تنها ما بلکه آیندگان را نیز دچار مشکل کرده و به اشتباه میاندازد.
26. نباید از مجموعه اصطلاحات اختراعی خود که آنها را تعریف نکردهایم استفاده کنیم و از راههایی که کسی جز ما آنها را نمیشناسد وارد شویم.
27. انواع پژوهش: ۱-تبیینی(Explanatory): پژوهشی که نتایج قابل انتظاری داشته باشد ۲-اکتشافی(Exploratory): پژوهشی که نتایج آن قابل پیشبینی نیست.
28. در پژوهش اکتشافی، تمام وزن پژوهش بر روی روش است / در تبیینی سرمایهگذاری روی مسئلهها است و تا حد ممکن مسئلهها تبیین و فرضیهها پیشبینی میشوند. به همین دلیل است که افراد تازهکار (آماتور) پژوهش اکتشافی انجام نمیدهند چون کسی باید این کار را انجام دهد که به «روش»های مختلف مسلط باشد.
29. میگویند مار فقط چیزهای در حال حرکت را میبیند! بنابراین اگر بیحرکت در کنار مار بایستید به شما آزاری نمیرساند... در روشهای تحقیق یکی از مسائل همیشگی ما این است که بتوانیم پدیدهها را به مقیاس آوریم و مرئی سازیم/پدیدهها به صورت «بما هو» جالب توجه نیستند.
30. یکی از مسائل بسیار مهم در پژوهش «به وجود آوردن شرایط مرئی شدن» است / تا زمانی که نتوانیم چیزی را متفاوت ببینیم امکان پژوهش کردن در مورد آنرا نداریم.
31. انواع پژوهش از نظر مرئیسازی:
۱-تاریخی (Historical Research): برای دیده شدن و حس ویژگیهای یک پدیده، حالت قبل و بعدش را مقایسه میکنیم؛ مثال: تحلیل متنی نوحههای قدیم و جدید
۲-پژوهش مقایسهای یا تطبیقی (Comparative Research): بهجای رفتن به سراغ گذشته و آینده، پدیده را با نمونههای مشابه دیگر مقایسه میکنیم؛ مثال: مقایسه عزاداری اسلام با مسیحیت
۳-پژوهش تحلیلی (Analytical Research): پیچیدهترین راه برای مرئیسازی یک پدیده است / یک پدیده را «بما هو» مقایسه کنیم نه نسبت به گذشته آن پدیده و نه نسبت به چیز دیگر
32. امکان ترکیب این سه گونه پژوهش وجود دارد (مانعة الجمع نیستند) اما هر چه بیشتر با هم ترکیب کنیم کارمان دشوارتر و روشها پیچیدهتر خواهند شد.
33. انواع مطالعه دین: ۱-مطالعه درجه اول (توسعه دین): به دنبال توسعه دین و آموزههای آن هستیم ۲-مطالعه درجه دوم (شناخت دین): دنبال شناخت دین هستیم
34. مثال درجه ۲: ما به عنوان یک مسلمان تصمیم بگیریم درباره نیروانا در بودا یا طهارت و نجاست در یهود مطالعه کنیم>قرار نیست حکم جدیدی بدهیم (فقط توسعه میدهیم)
35. در حوزههای مختلف علوم دینی از جمله قرآن و حدیث، مرزهای این دو مطالعه بسیار نزدیک به هم است؛ مثلاً کتاب انسان در قرآن از Bakker کدام نوع است؟ شاخص تعیینکننده: چون کسی آن مستشرقان را به عنوان مسلمان نمیشناسد اگر حرف تازهای هم بزنند کسی به دیده اعتبار نخواهد نگریست اما اگر شهید مطهری که به عنوان یک عالم اسلامی شناخته میشود در کتاب انسان در قرآن خود حرف تازهای بزند موجب توسعه دین خواهد بود...
36. روشهای مطالعات درجه اول: ۱: روشهای سنتی (همان که طی قرنها عالمان اسلامی انجام دادهاند) / ۲: روشهای نوین: مثل روشهای تاریخی، روشهای نقد ادبی و..
37. روش مطالعات درجه دوم: دینشناسی تطبیقی-تاریخی: یعنی دین را به عنوان یک دانشمند و نه یک فرد متدین مطالعه کنیم (علم پدیدارشناسی یا Phenomenology)
38. علم پدیدارشناسی به دنبال حق و باطل نیست بلکه به دنبال امر واقع است / رویکردها: رویکردهای ساختارگرایانه، رویکردهای میانرشتهای، مطالعات فرارشتهای
39. ویژگیها و رویکردهای مطالعاتی قرآن:
۱-جنبههای دینی:
۱-۱-قرآن به مثابه کلام خدا (رویکرد کلامی)
۲-۱-قرآن به مثابه موضوع تفسیر (رویکرد هرمنوتیک)
۳-۱- قرآن به مثابه کتابی برای هدایت بشر (رویکرد تبلیغی)
۲-جنبههای متنی:
۱-۲-قرآن به مثابه سخن(رویکرد زبانشناختی)
۲-۲-قرآن به مثابه یک امر زیبا(رویکرد ادبی-هنری)
۳-۲-قرآن در ارتباط با متون دیگر (رویکرد بینامتنی=intertextuality)
۴-۲-قرآن به مثابه یک امر تاریخی
40. جنبههای تاریخی حدیث، پیچیدهتر از قرآن است، دلیل پیچیدگی: حدیث بر خلاف قرآن، «قطعی الصدور» نیست/پس رویکرد نقد متن و نقد سند، هر دو لازم است.
41. آغاز فصل ۲: از دریافت تا روش / حد فاصل میان باردار شدن ذهن انسان تا لحظه شکلگیری عملی پژوهش / مرحله دریافت = مرحله لقاح در نطفهدار شدن تخم مرغ
42. مراحل ساماندهی به یک کار پژوهشی در یک فرایند پژوهشی: ۱-دریافت موضوع (در ارتباط با واقعیت بیرونی) ۲-یافتن مدل و اجرای روش ۳-بسط و تدوین
43. بیشتر افراد در روش تحقیق به مرحله آخر که بیشتر جنبه آیین نگارشی دارد میپردازند و درست دو مرحله اول که اهمیت زیادی دارند نادیده میگیرند!
44. فرض: شخصی در کوچه شما در تاریکی از دور میآید / شما لیستی از افراد کوچه در ذهن دارید/مغز شما احتمالات منفی را از لیست خط میزند تا به یکی دو مورد برسد. ما همین روش را به بحثهای علمی خود سرایت میدهیم: چون همه چیز از قبل معلوم و از لیستهای ازقبلموجود دریافت و شناخته میشود، به چیز جدیدی نمی.رسیم
45. روش غلبه بر این مسئله: الگوهای معیوب به محض «واکاوی و واسازی» فرو میریزند و از این لحظه، کشف و دستیابی به دریافت ژرف اتفاق میافتد.
46. روشهای واکاوی و واسازی:
۱-واسازی به یاری بازبینی دوگانها
الف-مشخص کردن تقابلهای دوگانه: مثال: تقسیم مسلمانان به دو گروه سقیفهای و شیعه، الگوی معیوبی است. اینکه خوارج را جزء یاران علی بدانیم که بعد از حکمیت در مقابل او قرار گرفتند و آنها را دیوانه بنامیم، الگوی معیوب است / دیوانه نامیدن رفع تکلیف است / دنبال این هستیم که ببینیم چه الگوی دیگری میتواند وجود داشته باشد تا این رفتارهای بهظاهر دیوانهوار را تبدیل به رفتارهای قابل پیشبینی کند.
ب: مشخص کردن قطب برتر و سبب برتری: مثال: ابوبکر با «اهل ردّه» جنگید، از نگاه سنی: قطب برتر: ابوبکر، از نگاه شیعه: قطب برتر: مالکبننُوَیره...ص۴۹
ج: واژگون کردن جهت و بازخوانی الگو بر پایه سویه فروتر: آخرین تیر: جای قطب مثبت و منفی را تغییر دهید و سعی کنید الگو را بازخوانی کنید و... ؛ مثال: در داستان رستم و اسفندیار، چرا ما باید طرف رستم باشیم؟ اسفندیار هم یک ایرانی (آن هم شاهزاده ایرانی) و مهمتر اینکه یکتاپرست است و توسط زردشت غسلِ حیات داده شده. آیا احترام کسی که یکتاپرست است و یک پیغمبر ایرانی او را در آب حیات غسل داده واجب است یا یک گردنکلفت بیسروپا مثل رستم که چندخدایی هم هست!؟
۲-واسازی به کمک دلالتهای چندگانه:
الف-مشخص کردن عناصری که بالقوه دلالتهای چندگانه دارند.
ب-مشخص کردن خوانش برتر
ج-واژگونی جهت و بازخوانی الگو
مثال: کلمه «مولی» در حدیث غدیر به چه معنایی دلالت دارد؟ مثال ۲: آیه ۳ سوره نساء (دو یا سه یا چهار زن بیشتر نگیرید) شاید دلالت بر پیشنهاد باشد نه ممنوعیت
۳-واسازی به کمک واکاوی وضوح
الف-مشخص کردن عناصری که در سامانه مورد مطالعه نقش کلیدی دارند
ب-کوشش در جهت اینکه اصل معناداری، جامعیت و مانعیت آن عنصر نسبت به مصادیق خود، آزموده و با قیودی بر وضوح آن افزوده شود.
ج-بازخوانی الگو بر پایه خوانش اصلاحشده
مثال: یک ماهیفروش کنار دریا یک تابلو زده بود: در این مکان ماهی تازه به فروش میرسد/ادیبی دید.. تکتک،همه قیود جمله را اضافه دید و حذف کرد.. / مثال ۲: عنوان «مسائل فقهی بیمه» شامل مسائل اخلاقی نمیشود پس جامعیت کافی ندارد / عنوان «بیمه در جامعه اسلامی» مانعیت کافی ندارد و همه چیز را شامل میشود
- پدیده «ترجمه وارونه» (Back Translation) روشی بسیار کارآمد برای «واکاوی وضوح» است / یعنی: هر عبارتی که قرار است میزان وضوح آنرا بسنجیم به زبان دیگری ترجمه میکنیم سپس از فردی میخواهیم تا آنرا به همان زبان اولیه ترجمه کند.
۴-واسازی به کمک طرد (آزمون جامعیت) و عکس (آزمون مانعیت)
الف-مشخص کردن روابط سبب و مسببی که بهظاهر مستحکم تلقی شدهاند.
ب- تلاش در جهت نشان دادن مواردی که ثبوتاً و یا نفیاً از این اسباب پیروی نکردهاند
ج-بازخوانی الگو بر پایه خوانش اصلاحشده
47. اولین گام در روش تحقیق، «مسدود کردن دریافتهای خودکارشده» است تا بتواند تحقیقی صورت گیرد / مثال: ثروت کشور مستعمره باعث پیشرفت مستعمرهچی شده
48. فرقگذاری بین تبیین و توجیه / دلایل توجیه: ۱-توجیه به سبب گرایشهای غالب (تعصبات مذهبی،ت عصبات قومی و ملی،تعصبات صنفی) ۲-توجیه به عنوان جبران آگاهی
49. تعصب صنفی: فیلسوفان «علامه طباطبایی» را فیلسوفی میدانند که تفسیر نوشته و قرآنپژوهان وی را مفسری میدانند که به فلسفه نیز علاقهمند بوده
50. تعصب قومی: تاجیکها ابن سینا را تاجیک و ایرانیها او را ایرانی میدانند!
51. راه حل: چارهای نداریم جز اینکه نسبت به گرایشهای خود آگاه باشیم.
52. توجیه به عنوان جبران آگاهی/دلایل عدم آگاهی: ۱-فاصله تاریخی از زمان (سهو در آیه «الذین هم عن صلاتهم ساهون» احتمالاً در زمان پیامبر «تعلل» بوده وگرنه سهو به معنای امروزی عذاب ندارد) ۲- فاصله تاریخی از گفتمان
53. فصل۳: روششناسی صرفاً صورت نظامیافته همان چیزهایی است که بسیاری از آنها را قبلاً میدانید
54. کار روش تحقیق صرفاً ساماندهی و به وجود آوردن «زبان مشترک» است.
55. انواع مطالعه:۱-مطالعه تاریخی: ۱-۱-تاریخ اندیشه یا نگاره: زمان الف و ب وجود داشته باشند و ما به دنبال اختلاف موقعیت از زمان الف تا زمان ب باشیم.
56. مثال غیرقابل قبول از مطالعه تاریخی: «آتشفشانی کوه دماوند در هزار سال گذشته»؛ پاسخ این تحقیق: هیچ اتفاقی نیفتاده!
57. گونههای تحول در انگاره:
۱-توسعه معنایی(Widening):یک انگاره در زمان الف معنای مضیّق و محدودی داشته و در زمان ب معنای آن توسعه یافته؛ مثال: جهمیه / معنای قدیم جهمیه: پیروان جهمبنصفوان: در مورد صفات باری یک گرایش تنزیهی داشته باشیم که موهم تشبیه او به مخلوقاتش وجود نداشته باشد / معنای جدید جهمیه: هر کس به مخلوق بودن قرآن اعتقاد داشته باشد
مثال ۲: معنای قدیم زندیک (زندیق): هر کس برای کتاب زردشتیان (اوستا) تفسیر مینوشت/معنای جدید: هر شخص بد دین که حرفهای بدعتآمیز در مورد خدا میزد و دین رسمی نداشت
۲-تحدید یا تضییق معنایی(Narrowing):برعکسِ توسعه معنایی؛ یک انگاره در زمان الف معنای موسّعی داشته و در زمان ب دایره معنایی آن ضیقتر و محدودتر شده؛ مثال: عجم: ابتدا: آنان که عربی نمیدانند/بعدها (حدود قرن سوم): فقط ایرانیان / مثال دیگر: استحسان: ابتدا:هر نوع گزینش یا تصمیمگیری بر پایه رأی شخصی/بعدها:انتقال از قیاس به رأیی دیگر
۳-استعاره یا مجاز: استعاره نوعی وامگیری مبتنی بر پدیده مشابهت است؛ مثال: معشوقم مثل سرو است/ مجاز، نوعی وامگیری مبتنی بر پدیده مجاورت است؛ مثال: «و اسئل القریة» به جای «و اسئل اهل القریة» / مثال: الگوی عبد و رب برای تبیین رابطه انسان و خدا: پیش از اسلام برای برده، تعبیر «عبد» و برای مالک او، تعبیر «رب» به کار میرفته/در سوره یوسف نیز داریم: اُذکرنی عند ربک...
58. اصولاً مشابهت یک امر ذهنی است و در فضای ذهنی است که میتوانیم مشابهتی بین امور بیابیم. در جهان خارج چیزی به عنوان مشابهت امکان تحقق ندارد و این ما هستیم که چیزی را شبیه چیز دیگر میبینیم. اما رابطه مجاورت میتواند به صورت عینی و تحققی در جهان خارج وجود داشته باشد
59. انواع مجاز:
۱- مجاز مبتنی بر مجاورت طبیعی (Physical Metonymy): مثال: بخار در زبان سامی به معنی حرارت بوده و به مرور به «آبی که به حالت گاز درآمده» تغییر کرده
۲- مجاز مبتنی بر مجاورت وقوعی (Eventual Metonymy): یعنی هنگامی که امری واقع میگردد، در شرایط وقوع با امری مجاورت پیدا میکند و زمینه انتقال یک انگاره از یک معنا به معنای دیگر و ساخت انگاره جدید مهیا میشود؛ مثال: بسط در مرحله اول به معنی «حمله و غارت کردن» است اما چون در کنار نام خدا واقع شده، این معنی صحیح نیست
۳- مجاز مبتنی بر مجاورت مفهومی (Conceptual Metonymy): مجاورتی که فقط در سیستم مفاهیم ذهنی قابل درک است و امکان توضیح آن در جهان خارج وجود ندارد/برای فهم این مجاورت، بیشتر باید به دنبال ارزشها و مفاهیمی برویم که در سیستم ذهنی ما وجود دارند؛ مثال: بِرّ: درخشان بودن>پس از سه مرحله تغییر>نیکی
۴- مجاز مبتنی بر مجاورت فرهنگی (Cultural Metonymy): مثال: سعادة به معنی «یاری کردن»(مساعدت کردن) > خوشبختی: در فرهنگ عرب پیش از اسلام: با تولد هر کس یک ستاره نیز به دنیا میآید، اگر آن ستاره «طالع سعد»(یتاره یاریرسان) باشد، او در زندگی خوشبخت خواهد شد و اگر طالع نحس (طالع چموش) باشد، خیر...
60. ۴- تحول در انگاره در اثر تماس: تماس یعنی دو امر (تز و آنتی تز) در جایی با هم برخورد کنند و از تماس و ملاقات بین آندو، سنتز به وجود آید. یعنی از تماس و ملاقات دو انگاره، انگاره سومی به وجود آید. (پیچیدهترین و مهمترین انواع در ساخت و تحول انگارهها است)
61. انواع تماس: ۱- تماس زبانشناختی (Linguistic Contact): مثال: اجماع یعنی تصمیم گرفتن>گرد آوردن مجموعه افرادی برای تصمیم / مثال ۲: دین در عرب به معنی داوری، حکم است و همین کلمه در فارسی پیش از اسلام به معنی مذهب و آیین است، وقتی با هم برخورد داشتهاند، یکی فرض شدهاند. // ۲- تماس فرهنگی؛ مثال: فرشته به مثابه کارگزار خدا، فرشته به مثابه دختر خدا، فرشته به مثابه ربالنوع // ۳- تماس زبانشناختی فرهنگی؛ مثال: ارجاء به معنی به تأخیر انداختن، رجاء به معنی امید داشتن>> ارجاء به معنی به تأخیر انداختن و امید داشتن
62. حسن بصری و پیروانش اهل خوف بودند یعنی معتقد بودند: انسانها جهنمی هستند مگر اینکه همتی کنند و خود را نجات دهند./ابن سیرین و پیروانش اهل رجاء بودند یعنی معتقد بودند: انسانها بهشتیاند مگر اینکه تفریط کنند و خود را به جهنم بیندازند./اهل ارجاء یا مرجئه اولی معتقد بودند: ما در مورد متخاصمین قضاوت نمیکنیم و قضاوت در مورد آنها را به تأخیر میاندازیم. خود خدا در قیامت درباره آنها قضاوت خواهد کرد.
63. ۲-۱- تحولات کارکردی در ساختار (Functional Changes in Structure): ساختار: شاکلهای کلان متشکل از روابط جانشینی و همنشینی (یا مجموعهای از گزینشها و چینشها). در هر جمله با یک ساختار مواجهیم.
64. توسعه بر اساس الگوگیری: مثال: تحولات رخداده در عقد اجاره: اجاره اشخاص>>ازدواج
65. توسعه با باز تعریف: مثال: شیعه، در آیه خمس (انفال:۴۱) غنیمت را به هر نوع کسب مال توسعه داده است. / بازتعریف باید طبق یک روایت، مستند، ضرورت اجتماعی و... باشد و نه مندرآوردی!
66. تضییق با باز تعریف: مثال: کفر (کلمه عامی است اما در دوره متشرعه در مقابل ایمان قرار گرفته است)، زکات (در قرآن نوعی پرداخت است که به منظور نوعی پاکی مادی یا معنوی صورت میگیرد>در سیستم فقهی تعریف خاصی پیدا میکند)، سنت(ابتدا: مجموع تلقی مسلمانان از نحوه زندگی، سلوک و گفتار پیامبر>شافعی بازتعریف جدیدی از سنت ارائه داد: عین گفتار و رفتار پیامبر)
67. جابهجایی کارکرد با باز تعریف: حکمت، تعلیم (ابتدا: حتی نماز گزاردن نیز نوعی تعلیم بود اما به مرور نماز یا حج جزء تعلیم نیست) / انتقال از کاربردهای قرآنی به کاربردهای متشرعه
68. بازتعریف کارکرد با بازتعریف: انتقال از کاربردهای دشوار فهم قرآنی به کاربردهای متشرعه: سُحت در آیه ...أکّالون للسُّحت...(اجر زنا، ربا و رشوه که به جای سحت هر واژه را جداگانه تعریف کردهایم و ممنوعیتهایی برایشان وضع کردهایم)، رِکاز (حدیث از پیامبر: و فی الرِّکاز خمس: چون نمیدانیم رکاز چیست، شاید پول معدن یا گنج ... برای هر یک خمسی در نظر میگیریم)
69. ۲- مطالعه تطبیقی (Comparative Studies): ۲-۱-مطالعه تطبیقی خُرد (Micro-Comparison): دو سوژه مورد مطالعه، مستقیماً به ساختاری بزرگ تعلق دارند و میان ساختار و کارکردهای عناصر آنها مشابهتهای اساسی وجود دارد؛ مثال: مقایسه داستان آدم در قرآن و عهد عتیق / ۲-۲- مطالعه تطبیقی کلان (Macro-Comparison): دو سوژه مورد مطالعه مستقیماً به ساختاری بزرگ تعلق ندارند و شباهتهای اساسی ندارند؛ مثال: مقایسه داستان آدم در قرآن و پانکو در قصص چینی
70. مقایسه کلان دو دسته است: ۱- مقایسه تبارشناختی یا Genealogical (ریشه مشترک اما کارکردها متفاوت) / ۲- مقایسه گونهشناختی یا Typological (به یک ساختار تعلق ندارند)
71. مطالعه مراحل یک داستان، مطالعهای ریشهشناختی است نه تبارشناختی؛ مثال: مقایسه یک فرد با پدرش/انتقال داستان یوسف و زلیخا به منابع روایی و شعر فارسی...
72. اینکه غربیها داستانهای قرآنی را برگرفته از داستانهای یهودی میدانند، یک بحث مقایسهای صحیح نیست.
73. رابطه اسماء الله قرآنی با صفات الهی در کلام اسلامی، مطالعه «ریشهشناسی» است نه تبارشناسی
74. رابطه خفاش با گاو: هر دو از تبار پستانداران؛ پس: تبارشناختی
75. مقایسه دو پدیده از تبارهای مختلف که ویژگیهای ظاهری مشابهی دارند، یک مقایسه گونهشناختی است؛ مثال: رابطه خفاش با کبوتر: شباهت ظاهری اما جنس متفاوتی دارند؛ پس: گونهشناختی
76. کتاب«صوفیسم و تائوئیسم» (Sufism and Taoism) کتاب جالبیست که مقایسهای بین عرفان اسلامی(ابن عربی) و تائوئیسم انجام داده/باتمرکز روی مفاهیم
77. ۳-۲- مطالعه تطبیقی متوازن (Symmetric): میزان دانایی ما درباره دو طرف مقایسه متعادل است و مسأله تحقیق، دست یافتن به ساختار کلان حاکم بر آنهاست/با پژوهش «همبستگی» همپوشانی دارد.
78. ۴-۲- مطالعه تطبیقی نامتوازن (Asymmetric): یک طرف مقایسه کم شناخته شده است و دیگری به خوبی شناختهشده. مسأله تحقیق: شناخت موضوع یا موضوعات ناشناخته
79. ۳- مطالعه تحلیلی: برداشتها و تعریفهای کلاسیک، امروزه قابل قبول نیستند. / تعریف دقیقتر: تحلیل عبارت است از دستیابی به کارکرد واحدهای کوچکتر درون واحد بزرگتر
80. Analysis از دو قسمت تشکیل شده: ۱- lyein در لاتین به معنی خرد کردن ۲- پیشوند ana به معنی از نو و دوباره انجام دادن کاری است؛ پس: =باز خرد کردن
81. تحلیل بر اساس جنسیت؛ مثال: تا اواسط قرن پنجم حدیث به این صورت بوده: طلب العلم فریضة علی کل مسلم/پس از آن در کتب غیرحدیثی کمکم به این تغییر کرده: طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة / سؤال پژوهش: چه شده که این اتفاق افتاده؟
82. منظور از مؤلفههای معنایی هستند که وقتی در کنار هم قرار میگیرند یک معنای بزرگتر را میسازند.
83. در تحلیل معنایی یکی از اصلیترین اهداف ما این است که بتوانیم مؤلفههای یک معنا را استخراج کنیم.
84. نمونه چند پایاننامه و منبع دیگر در زمینه تحلیل معنایی واژهها و مفاهیم قرآنی: ص۱۶۷
85. نامشناسی: مطالعه نام جاها(Typonymy)، مطالعه نام کسان(Anthroponymy)، مطالعه نام اقوام(Ethnonymy)، مطالعه نام اشیاء(Chrematonymy)
86. نامشناسی درباره این صحبت میکند که اسمها بدون جهت روی اشیاء و اشخاص گذاشته نمیشوند. هر اسم، دنیای خود و تاریخچه خود را دارد و اطلاعات زیادی درون آن نهفته است.
87. «اجتهاد» تا قبل از «محقق حلی» به معنای «اجتهاد الرأی» و یک امر غیرمستحسن است. با نوشتن «معارج الاصول» علامه حلی در قرن ۷، برای اولین بار اجتهاد معنای مثبت در میان شیعیان پیدا کرد.
88. تحلیل عنوانها؛ مثال: تحریر الوسیلة امام خمینی درحقیقت تحریر کتاب دیگری به نام «وسیلة النجاة» نوشته سید ابوالحسن اصفهانی است و وسیلة النجاة وسیلهای برای درک بهتر کتاب دیگری با عنوان «نجاة العباد» از «صاحب جواهر» است.
89. روابط جایشناختی: اجزاء یک کل با چه نظام جایشناختی در کنار یکدیگر چیده شدهاند؟ انواع نظامها: ۱- نظام خطی (یکبعدی) مانند جمله، متن ۲- نظام فضایی (دو یا سه بعدی) مانند نقاشی، مجسمه ۳- نظام تحلیلی (غیر بُعدی) مانند جوهر و عرض: در فلسفه میگویند ماده و صورت با هم ترکیب شده و جسم را تشکیل میدهند.
90. اغلب چیزهایی که در دنیای بیرون وجود دارد، فضایی و تحلیلی هستند.
91. نمونههای بسیار زیبا به عنوان نمونه موضوع برای رساله دکترا: تحلیل خطی کتابهای کلینی و... ص۱۸۷ و ۱۸۸
92. گونههای چینش: ۱- چینش برانگیخته (Motivated Set): یعنی انگیزشی بیرونی دارند و به شخص پدیدآورنده مربوط نمیشوند؛ مثال: ترتیب مراحل زندگی از نوزادی تا پیری. ۲- چینشهای وضعی (Conventional Set): چینشها و ترتیبها قراردادی و وضعی هستند/مبتنی بر پیشفرضهایی هستند؛ مثال: روابط فضایی، روابط تحلیلی
93. پدیده اندراج: قرار گرفتن حلقه یا حلقههایی در میان یا کنار حلقههای دیگر بهگونهای که با برداشتن آن حلقه، ارتباط میان حلقهها قابل درکتر شود؛ مثال: افزودن شرح حال ائمه به کتاب «تاریخ یعقوبی»/بخشهایی از کتاب أحسن التقاسیم // پدیده اندراج در کتب فقهی کاربرد بسیاری دارد
94. تضمین: یک رابطه خطی درون یک رابطه خطی دیگر، بهگونهای که زنجیره بزرگتر، زنجیره کوچکتر را احاطه کرده باشد؛ مثال: امام علی(ع) یک حدیث از پیامبر در بین خطبهای بیان کردهاند/سعدی یک بیت از فروسی در بین اشعارش تضمین کرده
95. ادغام چند رابطه خطی با ح: «ح» مخفف «حَیلوله»، اصطلاحی در سندشناسی و علم درایه است، یعنی این سند را داشته باش و سند دیگری به تو میدهم که این دو سند به هم میرسند و یک سند را تشکیل میدهند.
96. کرانهها (آغاز و انجام) و بدنه (Ends and Body)؛ مثال: مبحث فواتح و خواتم سور در مطالعه سورهها نشان میدهد که متقدمان ما به این نکته توجه کردهاند که هر سوره آغاز و انجامی دارد و در حد فاصل بین آغاز و انجام سوره، بدنه آن مورد توجه قرار میگیرد.
97. تفصیل: یک اصل و چند تابع
98. لف و نشر: چند اصل و چند تابع (متناظر)
99. در صنعت لف و نشر با این پدیده مواجهیم که دو یا چند موضوع موازی، یک بار به اجمال و یک بار به تفصیل بیان میشوند. به صورت اجمالیِ آن لف میگویند به این معنا که ملفوف در لفافه و بستهشده است و به صورت مفصل آن نشر میگویند.
100. سه نوع تحلیل اساسی: تحلیل معنایی، تحلیل جایشناختی، تحلیل تراکمی / این روشهای تحلیلی مکمل یکدیگرند.
101. تحلیل معنایی بیشتر یک نگاه فلسفی (به معنای عام آن) به تحلیل است.
102. تحلیل جایشناختی بیشتر یک نگاه هندسی است و سروکار ما با خط و محور و تقارن و سطح و حجم است.
103. در تحلیل تراکمی، بیشتر یک تحلیل حسابی، عددی و شمارشی نظر ماست؛ مثال: تراکم سنجی دانشجویان الهیات بر اساس منطقه جغرافیایی / تراکم سنجی احادیث فقه و اعتقادی در منابع امامیه
104. فصل ۴: مراحل اجرایی پژوهش
105. یک پژوهش با «انتخاب موضوع» و حساس شدن روی پدیدههایی که در اطراف خود مشاهده میکنیم شروع شده و با «انتخاب روش»، وارد «مرحله اجرایی» میشود.
106. گونههای یادداشت: ۱- یادداشت اندیشههای شخصی (Personal Ideas) ۲- یادداشت از منابع (ارجاعی یا Referential Notes)
107. یادداشت اندیشههای شخصی به مقاله و پایاننامه«روح» میدهد/در کار پژوهشی باید رد پای پژوهشگر و ایده و اندیشه او وجود داشته باشد.
108. گونههای اندیشههای شخصی: اندیشههای گذرا، مطالب جانبی مقالات، اندیشههای کوتاه (Paper)
109. انواع یادداشتهای ارجاعی: ۱- برداشت مستقیم: سادهترین و ممنوعترین نوع یادداشت ۲- یادداشت با کاهش ۳- یادداشت با افزایش
110. نقل قول مستقیم در کارهای پژوهشی، ممنوع و غیرقانونی است مگر در مواردی که واقعاً ضرورت وجود داشته باشد.
111. جاهایی که نقل قول مستقیم مجاز است: الف: نقل عبارتهایی که دارای خصوصیت و استقلال هویتی باشند؛ ۱- عبارتهایی با هویت ویژه دینی: آیات، احادیث و... ۲- عبارتهایی با هویت ویژه حقوقی: مادههای قوانین، مقررات و... ۳- عبارتهایی با هویت ویژه فرهنگی: شعارها و ضربالمثلها... / ب: عبارتهایی که به سبب پیچیدگی یا نکتهای خاص موضوع بحث بودهاند.
112. شرایط و استانداردهای نقل قول: ۱- مطلب باید عیناً نقل شود ۲- در صورت تفاوت زبانی میان مأخذ و گزارش، عبارت باید به زبان گزارش ترجمه شود مگر در گزارشهای با ظرفیت دوزبانگی ۳- مطلب منقول باید به صراحت به مرجع گوینده نسبت داده شده باشد (وگرنه: سرقت ادبی) ۴- مطلب منقول نباید بهگونهای تقطیع شود که معنا دچار تحریف شود.
113. فعل «گفتن» علامت آغاز نقل قول و ارائه مرجع (به شکل عدد یا ستاره) علامت پایان نقل قول است.
114. در صورت تقطیع از وسط عبارت، علامت <...> لازم است / علامت نقل قول: bbb یا ببب
115. انواع برداشت با کاهش: الف: کاهش در مقیاس (با حفظ شاکله کلی و حذف جزئیات) ب: کاهش در حجم (با حفظ جزئیات و گزیدن جزئی از کل) ج: صافی کردن دادهها (با حفظ گونهای خاص از داده و حذف بقیه) د: کمّی کردن دادهها (با صرف نظر از ارزش کیفی)
116. ضبط دادههای بافت متن: در یادداشتبرداری باید به زبان و بافت متن مرجع دقت و در یادداشتها منعکس کرد؛ یعنی باید توجه کنیم که آیا در خلال متن، مطلبی گفته میشود که کمک کند چیز متفاوتی از عبارات آن برداشت کنیم یا اینکه اصطلاحات را دقیقاً به همان معنایی به کار برده که ما از آن میفهمیم و برداشت میکنیم؟
117. افزودن خوانش پژوهشگر: اگر در فیشبرداری اشتباهی از نویسنده دیدیم (مثلاً نام ابوعبید را ابوعبیده ثبت کرده)، خوانش خودمان را به فیش اضافه میکنیم...
118. فیش به این منظور برداشت میشود که در مقاله یا پایاننامه مورد استفاده قرار گیرد. یعنی این فیشها در کنار هم شاکله پژوهش ما را تشکیل میدهند. اما «یادداشت گذرا» (Summary Notes) صرفاً ارزش ثبت اطلاعات را دارند و به خاطر فراموش نشدن نوشته میشوند و نه استفاده در مقاله یا پایاننامه. بنابراین یادداشتهای گذرا برای یک پژوهشگر یک کار فرعی به حساب میآیند نه اصلی. در یادداشتهای گذرا حساسیتهایی که در فیشهای فرعی داشتیم نداریم.
119. برای استفاده از یادداشتهای گذرا نیاز به رجوع مجدد به منبع وجود دارد اما در فیشها خیر.
120. سه جا از یادداشت گذرا استفاده میکنیم: مطالب حاوی نکتهای با ارزش محدود / حاوی نکتهای با ارزش مشکوک / حاوی نکتهای با ارزش جانبی
121. فراوری منبع به عنوان اساس پژوهش: ۰- انتخاب منبع اساسی ۱- فیلتر کردن دادهها (مثال: جدا کردن قراء ایرانی از «غایة النهایة») ۲- انتخاب شاخصها برای مرتبسازی (مثلاً مکان و زمان قراء) ۳- تکمیل شاخصهها (استفاده از شرح حال برای دانستن اطلاعات بیشتر در مورد قراء) ۴- تکمیل اطلاعات از منابع جانبی ۵- انجام مرتبسازی
122. ممکن است در ابتدای یک کار پژوهشی به نظر برسد هیچ داده و اطلاعاتی درباره آن موضوع خاص وجود ندارد اما این یک تصور اشتباه است.