هر چند زبان انگلیسی مزایایی دارد که من در یک مطلب دیگر به آنها اشاره خواهم کرد اما مشکلاتی هم دارد که به نظر میرسد خود انگلیسیزبانها را هم سردرگم کرده است.
برخی از این مشکلات به نظر من آیندهنگر و بازکاوت نبودن طراحان زبان را مشخص میکند؛ برخلاف زبان فارسی که اشاره خواهم کرد که بلاشک حکیمان بازکاوتی پایههای آنرا بنا کردهاند.
به برخی از این ابهامات و مشکلات در این مطلب اشاره میکنم و به مرور مطلب کاملتر خواهد شد.
۱- مشکل نوشتن تاریخ:
خیلی عجیب است که برخی از کشورهای انگلیسیزبان در بیان تاریخ به شکل 0000/00/00 ماه را در وسط مینویسند (یعنی YYYY/MM/DD) و برخی دیگر ماه را در آخر (یعنی YYYY/DD/MM)!! البته قدیمتر، شکل بیان ماه در آخر بیشتر مرسوم بود و ظاهراً جدیداً خودشان هم فهمیدهاند که آخر کدام عقل سلیم میپذیرد که شما ابتدا سال را بیان کنید و یک دفعه بپرید به روز و نهایتاً ماه را بیان کنید!؟ خوب مثل یک انسان عاقل از کل به جزء بیان کنید یعنی YYYY/MM/DD
اگر شما به یک انگلیسیزبان این تاریخ را نشان دهید: 2016/02/05 و بگویید الان این تاریخ روز پنجم ماه دوم است یا روز دوم ماه پنجم، قطعاً نمیتواند به طور ۱۰۰ درصدی بیان کند! تصور کنید این ابهام چقدر مشکلات ایجاد میکند...
۲- بیان آدرس از جزء به کل!
این هم یکی از چیزهای عجیب انگلیسی است! شما آدرس خانهتان را باید از جزء به کل بگویید! نمیدانم میتوانید به مشکلات این نوع بیان فکر کنید؟ مثلاً یک آدرس به شما دادهاند و میخواهند به آن آدرس بروید. خوب، ابتدا که به دم خانه آن شخص نمیروید و سپس به کوچهشان و ... . ابتدا باید ببینید در چه شهری است و بعد خیابان و بعد کوچه و بعد پلاک... اگر یک آدرس انگلیسی به شما بدهند؛ چیزی شبیه به این:
#30, Imam Khomeini Av., Shohada Sq., Saveh, Iran
شما باید برخلاف راستای زبانتان که از چپ به راست است و برخلاف قانونی که در طبیعت وجود دارد که از کل به جزء است، از راست به چپ حرکت کنید تا به آن آدرس برسید! خندهدار نیست!؟
در زبانهای مشابه انگلیسی مثل فرانسوی هم همینطور است.
۳- علامت دلار، قبل از عدد!
هر چند قرار دادن علامت دلار، قبل از عدد نمایش آن را در لیستها زیبا میکند اما به هر حال، برخلاف مسیر خواندن انگلیسی است؛ مثلاً:
I have $100
باید طبق قاعده، علامت دلار بعد از عدد بیان شود چون هنگام خواندن بعد از عدد ۱۰۰ خوانده میشود.
۴- تفاوت بیان هزار میلیون در کشورهای مختلف!
اگر به یک انگلیسی زبان بگویید بنویسد یک بیلیون، او دچار سردرگمی میشود! چون در برخی کشورها (ظاهراً آمریکا) بیلیون معادل هزار میلیون (یا 1,000,000,000) و در برخی کشورها (ظاهراً انگلیس و اروپا) معادل یک میلیون میلیون (یعنی 1,000,000,000,000) است.
و خیلی جالب و عجیب است که milliard که قطعاً معادل هزار میلیون است را معلوم نیست کی استفاده میکنند اما در عوض ما به جای Billion استفاده میکنیم!!!
واحد تریلیارد (trillion) هم همینطور! معلوم نیست الان یک 1 با ۱۲ صفر است یا یک 1 با ۱۸ صفر!؟
۵- مشکلات عدیده تقویم میلادی! شروع سال میلادی: وسط زمستان!
یعنی من فکر میکنم کسی که تقویم میلادی را طراحی کرده، واقعاً افتضاح به بار آورده! یا حداقل کسی که آنرا به عنوان تقویم بینالمللی انتخاب کرده!
تصور کنید: اول سال میلادی، وسط زمستان است! شما یک جشن در کنج خانهتان میگیرید (چون اوج سرماست و کسی نمیتواند بیرون بیاید)، بعد یکی دو ماه که میگذرد دوباره یک عید میگیرید که تازه بهار شروع شد!!
هیچ هماهنگی بین تقویم میلادی و طبیعت وجود ندارد!
بلاشک تقویم شمسی عالیترین تقویم دنیاست که توسط حکیمترین انسانها طراحی شده. دقیقاً ابتدای بهار و هماهنگ با طبیعت، سال جدید شروع میشود و در انتهای زمستان تمام.
تقویم قمری هم که مشکلاتی در هماهنگی با فصول دارد اما حداقل با حرکت ماه هماهنگ است و حتی آن بادیهنشین از هزاران سال قبل تا به حال با یک نگاه به ماه میفهمد امروز چندم ماهش است. یعنی آنها یک سررسید در آسمان دارند که همیشه جلو چشمشان است. اما تقویم میلادی هیچ نوع مزیتی ندارد!
۶- ناهماهنگی در واحدهای اندازهگیری:
این یکی هم از معضلاتی است که البته از غرور آمریکایی نشأت میگیرد.
تصور کنید: مگر سانتیمتر و متر و کیلومتر و ... چه مشکلی داشت که یک آمریکا پیدا بشود که همه چیز را با معرفی اینچ و مایل و امثالهم به هم بریزد! خودشان هم الان وقتی به مایل بیان میکنند، میفهمند که ملموس نیست، یک بار همان عدد را به کیلومتر هم بیان میکنند. میدانید چرا؟ خیلی مسخره است! چون هر چند که خواستهاند اینچ را جایگزین سانتیمتر کنند، اما مایل آنها بر اساس اینچشان نیست! یعنی اینطور نیست که مثلاً بگوییم یک مایل یعنی 1000 اینچ! بنابراین برای اینکه درک درستی داشته باشند (تا بتوانند بزرگی را در ذهن تصور کنند) باید مایل را به واحد سانتیمتر بیان کنند... خلاصه هیچ تناسب روندی بین مقیاسهای آنها نیست!
شما خیلی راحت میگویید یک متر، ۱۰۰ سانتیمتر است، یک کیلومتر ۱۰۰۰ متر است و...
آمریکاییها باید بگویند: یک فوت ۱۲ اینچ است، یک یارد ۳۶ اینچ است، یک مایل 5280 فوت است!!!
به نظر شما این یک جوک نیست؟
۷- ابهام در کلمات روزمره
خیلی از کلمات انگلیسی ابهام دارد. مثلاً کلمه aunt مشخص نیست به عمه اشاره دارد یا خاله؟ uncle به عمو اشاره دارد یا دایی؟
البته این ابهام در زبانهای دیگر مثل فارسی هم هست اما نه به این شدت. (مثلاً ما هم وقتی بگوییم «دامادمون آمد» شما نمیتوانید دقیق بفهمید که داماد خانواده مادری من منظور است یا داماد خانواده خودم اما خوب این ابهام خیلی کم پیش میآید و شما با یک توجه به سن و سال من میفهمید که من به سنی نرسیدهام که داماد داشته باشم و معنی دقیق کلمه را میفهمید اما در ابهامات انگلیسی مثلاً باید از شخص بپرسید منظورت از aunt، خواهر مادرت هست یا خواهر پدرت؟)
به هر حال، شخصاً فکر میکنم این نمونهها، خوبکارنکردن مغز طراحان این سیستمها را نشان میدهد.
این مطلب به مرور با نمونههای دیگر ابهامات در زبان انگلیسی کاملتر خواهد شد. شما هم اگر نکتهای داشتید در بخش نظرات بفرمایید.
موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند