یکی از نعمتهای دانشگاه میتواند آشنا شدن شما با دوستانی باشد که هر کدام یک استعداد خاصی در یک زمینهای دارند. مثلاً در رشته ما یکی گرافیک خوبی داشت، یکی در کار سختافزار بود، یکی برنامهنویس سیشارپ بود، یکی برنامهنویس وب بود و...
حالا، یک نکته مهم این است که رابطهتان را با دوستان خوبتان بعد از دانشگاه از دست ندهید.
این حفظ رابطه میتواند از طریق یک سری جلسات دورهای اتفاق بیفتد.
ما خودمان چند نفر هستیم که از آن دوران تا به حال همچنان رابطهمان را با همین جلسات دورهای حفظ کردهایم.
برای اینکه جلساتمان مفرح هم باشد، معمولاً هر کدام در مسجد محله خودمان نماز مغرب و عشا را میزنیم، بعد هماهنگ میکنیم، یک جا به هم میرسیم و اولین جایی که میرویم، «آبهویجی سید» است! جای شما خالی، یک آبهویجبستنی میزنیم به این رگها و در حین تزریق آبهویج با هم در مورد همه چیز صحبت میکنیم! (واقعاً اسمش تزریق است! چون گاهی خوردن یک آبهویج یک ساعت طول میکشد!! البته بعد از آن تازه میرویم دور دریاچهی مصنوعی شهر و یک جای دبش مینشینیم و بحث را ادامه میدهیم...)
حالا ما اسم این ایده و این نوع جلسات را گذاشتهایم جلسات آبهویجی!!
این جلسات میتواند بسیار بسیار مفید باشد. به خصوص اگر مثل ما یکی را داشته باشید که روابط عمومیاش آنقدر بالا باشد که آمار تمام آن چهل پنجاه نفر دوران کارشناسی را با جزئیات تمام داشته باشد! [و احتمالاً الان دارد این مطلب را میخواند ;)] یعنی نقطه اتصال همه ما دوستان به هم، این دوستمان است! آمار کار و ازدواج و تحصیلات و خلاصه هر چه بخواهید را از همه آن همکلاسیها دارد و در این جلسات تکتک میگوید مثلاً فلانی شرکت زده، فلانی یک سایت راه انداخته آدرسش این است، فلانی ازدواج کرده، فلانی ارشدش تمام شد، و خلاصه نعمتیست این دوست ما.
مهمترین نتیجه این جلسات، این است که ما از تجربیات و خدمات همدیگر استفاده میکنیم. یعنی مثلاً اگر یکیمان مدیر گروه یک دانشگاه شده، در آن جلسه او واسط تدریس دیگریمان میشود یا مثلاً اگر یکیمان مدیریت سرور بلد است، آن یکی از تجربیات و خدماتش استفاده میکند (مثلاً یکی از دوستان میگفت چند میلیون تومان دادهایم و یک سرور خریدهام، من در ذهنم نگه داشتم که اگر برای مشتریهایمان سرور مجازی خواستیم از او تهیه کنیم) و حتی یکی از دوستان، حافظ قرآن است و گاهی که افتخار میدهد و در جلسه آب هویجی ما شرکت میکند، ما از متانت و اخلاقش درس میگیریم و خلاصه جلسات بسیار دوستداشتنیای است.
جالب است که حدود ده نفر از همکلاسیهای کارشناسیِ ما، الان مدرسهای دانشگاههای شهرمان هستیم و گاهی میبینی در اتاق اساتیدِ یک دانشگاه فقط ما همکلاسیها نشستهایم!! و این موضوع تا حد زیادی به هماهنگیهایی که در این نوع جلسات داریم ربط دارد.
خلاصه، خواستم پیشنهاد کنم شما هم بد نیست گهگاه از این جلسات آبهویجی با دوستان دوران کارشناسیتان داشته باشید. البته این روزها ظاهراً این نوع جلسات فیزیکی، جای خود را به جلسات تلگرامی و وایبری و امثالهم داده است که آن هم بد نیست، به شرط اینکه آداب حضور در این نوع جلسات حفظ شود. مثلاً ما الان با دوستان دکترا یک گروه داریم، برخی از دوستان آداب شرکت در این نوع جلسات را رعایت نمیکنند و مثلاً مطالب منفی یا ضد مسؤولین در گروه منتشر میکنند و به اختلافات سیاسی و امثالهم دامن میزنند و همین باعث میشود امثال من که از منفینگری بیزارم رغبتی به فعالیت در گروه نداشته باشیم. یک بدی این نوع گروهها هم این است که چون لحظه به لحظه در ارتباط هستید چندان لذتبخش نیست. (نسبت به اینکه مثلاً ماهی یک بار دور هم جمع شوید و دیدار تازه کنید...) (یادم باشد یک مطلب در مورد آداب شبکههای اجتماعی بنویسم)
طبیعتاً این نوع جلسات هم آدابی دارد که بهتر است رعایت شود؛ از جمله اینکه:
- هر کس دنگ خودش را حساب کند. ما از همان ابتدا که شاید به همان دوران کارشناسی برمیگردد، هر وقت این نوع جلسات را رفتهایم من اصرار داشتهام که هر کس دنگ خودش را بدهد و به هیچ وجه موافق نیستم در هیچ نوع جلسهای یک نفر بقیه را حساب کند. یعنی در این سطح و با این درآمد هم آن روال به همان صورت است. چون این آرتیستبازیها به مرور جلسه را سرد میکند.
- جلسات کمخرج باشد. یک آبهویج بس است. دیگر شام و تخمه و امثالهم لازم نیست...
- جلسات به دور از گناه و ضرر باشد. ما آنقدر در جلسات حساس هستیم که مثلاً اگر یکیمان آبهویجبستنی را سریع بخورد به او تذکر میدهیم که خوردن چیز خیلی سرد مکروه است. بگذار سردی بستنی با گرمی آبهویج مخلوط شود و متعادل که شد بخور... حالا تعجب میکنم که یک گروه دوست میروند دور هم نعوذ بالله، قلیان میکشند!!! پاسور بازی میکنند!!!!
و یا مثلاً غیبت در جلسات ما ممنوع است. هیچ کداممان راغب نیستیم کلاً چیز منفی بگوییم چه برسد به اینکه درباره کسی چیزی بگوییم.
- جلسات مفید و علمی باشد. هر چیزی اندازهای دارد. بحث علمی، به اندازه، خنده، به اندازه و... . یکی از برادرهای من هر وقت از این نوع جلسات با دوستانش دارد و برمیگردد، میگوید چقدر خوش گذشت، میگویم چطور بود که خوش گذشت؟ میگوید: انقدر خندیدیــــــــــــــــــــــــــم!!!!!
- جلسات کوتاه باشد. فکر میکنم جلسهای که بیشتر از دو سه ساعت طول بکشد، دیگر آن جذابیتی که باعث شود مشتاق برگزاری مجددش باشی را ندارد. (تعجب میکنم بعضی جوانها تا نیمههای شب عمرشان را در جلساتی که فقط خنده و ... است تلف میکنند)
- جلسهتان نورانی باشد. چقدر خوب که ابتدا یک نماز جماعتِ مَشت بزنید و بعد بروید این نوع جلسات. افرادی که میدانید نورانیتر هستند را به این جلسات دعوت کنید. نفس حضورشان باعث میشود جلسه به گناه کشیده نشود.
- جلسه به هیچ وجه مختلط نباشد. حماقت است اگر کسی فکر کند یک جلسه دوستانهی مختلط میتواند بار مثبت داشته باشد. حفظ ارتباط کاری با همکلاسیهایی که از جنس دیگر هستند را بگذارید در محیطهای کاری و دانشگاهی و یا نهایتاً در شبکههای اجتماعی، آن هم با حفظ کامل حریمها...
- و خیلی نکات دیگر که همهمان میدانیم و اینها فقط یک یادآوری بود.
به هر حال، امیدوارم قدر رفاقتهای دوران مختلف خود را بدانید و روابط خوب خود را به طریقی (تلفن، ایمیل، شبکه اجتماعی و هر ابزار خوب دیگری که در دسترس است) حفظ کنید.
موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند