یکی از چیزهایی که اعصاب شما را در تحصیلات تکمیلی به هم میریزد، شنیدن کلماتی مثل مقاله و Paper و ISI است! قبلاً هم در مطالب مختلف گفته بودم که شخصاً اینها را یک نوع نخود سیاه برای دانشجویان مظلوم میدانم. یعنی دانشجویی که میتواند آن انرژی عظیم جوانی را صرف کارها و تحقیقاتی کند که به درد این مملکت بخورد، فقط دنبال این است که هر طور شده یک مقاله در ISI چاپ کند! همه، از اساتید بگیر تا دانشجو و کسانی که چاپ میکنند هم میدانند که اکثر قریب به اتفاق این مقالات، یک ترکیب زشتِ ترجمه شده از چند مقاله خارجی است! یعنی عناوین مقالات را که میخوانی میفهمی این یک مقاله بوده که به انگلیسی معنی داشته اما شخص، آنرا ترجمه کرده و نه تنها از زیبایی انداخته، بلکه خودش هم نمیتواند بفهمد بالاخره این مقاله در مورد چیست!؟
آن کسی که آن مقالهی خارجی را نوشته، حاصل سالها زحمت و آزمایشات و عملیاتهایی که انجام داده را نوشته و ما میآییم آنها را به نازیبایی هر چه تمامتر ترکیب میکنیم و یک چیزی که هیچ کس حتی یک بار نمیخواند چه برسد به اینکه کاربردی شود، ارائه میکنیم.
متأسفانه مراکز علمی ما هم فقط مقالاتی را قبول دارند که هیچ کس نفهمد چه نوشتهای! به قول استاد پایاننامهی من، که به شوخی میگفت: بزرگترین عیب پایاننامه تو این است که هر کس بخواند، میفهمد چه گفتهای!! (یعنی باید طوری میگفتی که کسی نفهمد چه گفتهای!)
حالا، برای اینکه بفهمید ما در ایران داریم به چه بیراههای میرویم، یک چیز جالب نشانتان بدهم! این هفته یکی از اساتید، Google Trends را معرفی میکرد (گوگل ترندز جایی است که میزان جستجوها در مورد یک عبارت خاص و محبوبیت آن در کشورها و زمانهای مختلف را نشان میدهد) و برای تست، در آنجا جستجو کرد: ISI Journals (نتیجه را ببینید)
جستجو، نتیجهای داشت که هر چند همکلاسیهای من شوکه شدند اما من تعجب نکردم، چون دیدهام کسی که در رشته ما حرفی برای گفتن ندارد چقدر مقاله ISIیی در رزومهاش است!!
نتیجه جستجو را ببینید:
دقت کنید! اولین کشوری که در آن، جستجوی ISI Journals و اکثر ترکیبات آن محبوبیت دارد، ایران است!!! بعد هم که کشورهای سطح پایین مثل پاکستان و اندونزی و ...
حالا این را با پیشرفت ما در عمل مقایسه کنید! حالا آمریکا که مهد پیادهسازی ایدههای علمی است را ببینید که یک درصد ما این عبارت را جستجو میکنند!!
این چه چیزی را نشان میدهد؟ جز اینکه ما داریم میرویم سمت «لافزدن از علم» و نه انجام و پیادهسازی کارهای علمی؟
در این کشور اگر شما صد سیستم پیچیده بنویسید، اعتباری برای شما قايل نیستند اما اگر یک مقاله که خودتان یک بار در عمرتان پیادهسازی نکرده باشید یا حتی در آن زمینه کار عملیاتی انجام نداده باشید در ISI چاپ کرده باشید، از جایگاه بالاتری برخوردارید!
آخر مگر میشود یک مقاله برای رفع یک مشکل نوشت در حالی که شما در عمل به آن مشکل برنخورده باشید!؟
متأسفانه پرستیژ اساتید ما با مدرک و مقالات ISIشان بالا میرود در حالی که به نظر میرسد در کشورهای پیشرفته، اساتیدی موفقتر هستند که بتوانند عملیتر کار کنند. (مثلاً شاید اساتید ما باور نکنند که Bill Hammack یک دکتر و استاد دانشگاه است! یا David J. Malan که اگر با دید ما ایرانیها به آنها نگاه کنیم، چون کت و شلوار ندارند و برای انتقال مفاهیم، به هر کاری دست میزنند، یک بیکلاس و چه بسا دیوانه هستند!!)
به هر حال، اینها درد دلهایی است که واقعاً من را رنج میدهد. اینکه ببینی یک استاد در عمرش یک نرمافزار ننوشته و حالا در رشته دکترای نرمافزار و فقط به خاطر چاپ چند مقاله و ترجمهی دست و پا شکستهی چند کتاب، تدریس میکند، خیلی دردناک است.
امیدوارم ما یک روز به جای ملاک قرار دادن تعداد مقالات و کتابهای ترجمهای و امثالهم، تعداد کارهای انجام دادهی افراد و میزان تأثیر آنها در کشور و جهان را ملاک قرار دهیم و به سمت عملی شدن و عملیاتی بودن ایدهها پیش برویم.
موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند