پیش از این گفته بودم که حدود ۱۰ سال از معدهدردِ فصلی رنج میبردم. در این مدت تنها چیزی که دکترهای طب جدید میگفتند این بود که: قرص رانیتیدین یا یک شربت (که اسمش یادم نیست) بخور. و میخوردم و موقتاً خوب میشد اما هیچ وقت من را به دلیل این معدهدرد و اینکه پیشگیری کنم هدایت نکردند... تا اینکه چند سال پیش با لطف یکی از دوستان در همین سایت با طب سنتی آشنا شدم و با دانستن چند نکته جالب که در مطلب «خودتان را بهتر بشناسید تا بهتر زندگی کنید» به آنها اشاره کردم، خیلی راحت توانستم از پس این معضل بربیایم. از آن زمان، علاقه شدیدی به طب سنتی پیدا کردهام و افسوس میخورم که چرا ما ایرانیها امامانی چون امام رضا(ع) و بزرگانی چون ابن سینا و امثالهم را کنار گذاشتهایم و به یک سری قرص شیمیایی که یک درد را خوب میکند و ده تا درد دیگر ایجاد میکند رو آوردهایم!؟
به هر حال، برنامهریزی کردهام که إن شاء الله (اگر زنده بودیم و خدا خواست) از هفت هشت سال دیگر (که تحصیل رشتههای فعلی که در برنامه دارم تمام شد) بروم سراغ طب سنتی. (هر چند که معتقدم انسان باید اول برود سراغ این طب، بعد که جسم و روحش را شناخت و سالم نگاه داشت حالا برود سراغ رشتههای دیگر).
متأسفانه یا خوشبختانه تا جایی که بررسی کردم، تحصیل در رشتههای طب سنتی فقط به شرطی مجاز است که رشته پزشکی عمومی را گذرانده باشی. بنابراین باید ابتدا برویم پزشکی عمومی.
حالا گفتم بگذار از همین حالا کمکم شروع کنیم، ببینیم با توجه به اینکه رشتهی ریاضی بودهایم و تجربهی رشتهی تجربی را نداشتهایم، اهل این رشتهی خونآلود(!) هستیم یا نه!؟ بنابراین یک ماه میشود که در دورهی تکنیسین داروخانه شرکت کردهام و کلاسها را مشتاقتر از افرادی که واقعاً میخواهند در داروخانه کار کنند شرکت میکنم!
این دورهها توسط جهاد دانشگاهی در شهرهای مختلف برگزار میشود، فکر میکنم ۱۲۰ ساعت است و حدود ۳۵۰ تومان قیمت دارد [البته ما چون خودمان از دستاندرکاران جهاد هستیم به رایگان کلاس میرویم ;) ]. در این دوره یک دکتر که خودش داروخانه داشته باشد میآید و برای شما از داروهایی که در نسخهها نوشته میشود و کاربرد هر یک و اینکه باید چقدر در چه بازهای مصرف شود و به خصوص، عوارض جانبی هر دارو چیست (که مثلاً اگر یکی آمد گفت من قرص Lorazepam یا همان لوراسپام را خوردهام و به شدت اضطراب گرفتهام، شما بدانید که باید سریعاً دارو را قطع کند و به پزشکش مراجعه کند) و یا چه دارویی با چه دارویی تداخل دارد که اگر در نسخه بود با پزشک مربوطه درمیان بگذارید (و جالب است که گاهی این تداخلها باعث میشود شخص تا سه شماره بمیرد! مربی ما راههای خودکشی سریع را هم یاد میدهد!!!!!!!! میترسم اینجا بگویم، جوانترها به محض کمی فشار زندگی و شکست عشقی، کار دست خودشان بدهند!!)
دوزهای مختلف داروها و شکلهای مختلف دارویی (مثلاً به طور آمپول است یا محلول یا قرص و...) توضیح داده میشود و نهایتاً در سه جلسهی ۸ ساعته در داروخانه به عنوان کارآموز حاضر میشوید و در کنار دکتر نسخهی بیمارهای مراجعه کننده را میپیچید تا عملاً هم چیزهایی یاد بگیرید...
انصافاً دوره لذتبخشی است. به خصوص اگر دکتر دوره مثل خانم دکتری که به ما درس میدهد به طور محض به کتاب اکتفا نکند و از تجربیات خودش هم بگوید... (چند تجربه بگویم بخندید: یک اصل مهم که ایشان در جلسه اول بسیار تأکید میکردند این بود: شما باید نحوهی استفاده از دارو را برای هر شخصی حتی اگر آن شخص استاد دانشگاه و مهندس و دکتر و پرفسور و ... بود توضیح دهید. اصل دوم اینکه: در داروخانه «خجالت» معنا ندارد. میگفت: یک آقای مهندس، گوش فرزندش چرک کرده بود، دکتر برای بچه «شیافت» تجویز کرده بود... یکی از کارمندان ما به خیال اینکه ایشان دیگر میدانند که این چطور استفاده میشود، چیزی نگفته بود. بعد از یکی دو روز آن مهندس آمده بود، میگفت: خانم گوش بچهی من بدتر شد! آخرش کاشف به عمل آمده بود که آن شیافت را توی گوش بچه میکرده!!!!!!! یا مثلاً روی یک نسخه نوشته بود: در «سرم» تزریق شود... شخص دارو را برده بود خانه و برگشته بود، آمده بود میپرسید: خانم من این را چطور به سرم تزریق کنم!!!!!!!!!!؟ بعد از کلی پرسش و پاسخ فهمیدیم sorom را saram خوانده بود!! چطور به سَرَم تزریق کنم؟!!! یا مثلاً یک دارو با دوز 0.5 بوده و تکنسین آنرا 5 خوانده و داده... تصور کنید، میگفت یارو خوابیده بود، دو سه روز بعد چشم باز کرده بود دیده بود در بیمارستان است!)
حقیقتش را بخواهید، یکی از دلایلی که برای من واجب بود که شرکت کنم این بود که من در عمرم شاید به جز این قرص رانیتیدن که سه قسمت میکردم(!) و آن هم در سه چهار روز از سال که درد شبها نمیگذاشت بخوابم، میخوردم، شاید به اندازه انگشتان دست هم قرص مصرف نکردهام. (یا درد ندارم یا اگر مثل سرماخوردگی و... باشد درد را تحمل میکنم تا خوب شود) به همین دلیل تقریباً اسم هیچ قرصی را نمیدانستم و اینکه به چه دردی میخورد. مثلاً مادر ما برای آبریزش بینی آنتیهیستامین به خانواده میداد اما من در این دوره فهمیدم که این قرص به شدت خطرناک است و باعث سکته مغزی میشود و ظاهراً حذف شده...
خیلی از کسانی که در دوره شرکت میکنند مادرانی هستند که برای شناخت داروهایی که به نوزادشان تجویز میشود آمدهاند.
به هر حال، به نظر من دوره جالبی است و برای اطلاعات عمومی شاید ارزشش را داشته باشد و اگر هم بخواهید (به خصوص خانمهایی که دنبال یک شغل پارهوقت هستند، مثل خیلی از دانشجویان من که تقریباً هر داروخانهای که میروم میبینم یکی دو تاشان آنجا هستند) با داشتن مدرک آن میتوانید به عنوان تکنسین داروخانه در داروخانه مشغول شوید...
و برای آنها که نمیخواهند در دوره شرکت کنند، شاید داشتن یک کتاب مرتبط با داروها در هر خانهای واجب باشد. کتابی که جهاد دانشگاهی منتشر کرده و در دورهها تدریس میشود، کتابی است با عنوان «تکنسین داروخانه (مقدماتی - پیشرفته)» (انتشارات جهاد دانشگاهی) که با جستجو در اینترنت میتوانید تهیه کنید. فکر میکنم ترجمهی کتابی با نام « The Pharmacy Technician» باشد که در اینترنت هم قابل دانلود است. (البته نیاز دارد با برخی اصطلاحات آشنا باشید که مثلاً بدانید وقتی مینویسد H.S یعنی شبی یک بار...)
اگر برای خودتان یا اعضای خانواده و ... دارویی تجویز شد، سریعاً این کتاب را باز کنید و در موردش مطالعه کنید. گاهی دانستن عوارض جانبی دارو خیلی مهم است. یا مثلاً اگر چند دارو به طور همزمان استفاده میکنید، باید مثلاً بدانید که یک دارو مثل اُگزازپام، اثر داروهایی که از کبد متابولیزه میشوند را کاهش میدهد و امثال این دانستهها...
صحبت پایانی:
یکی از بدترین چیزهایی که در کلاس میبینم این است که بعضی افراد، هر دارویی که دکتر میگوید را تجربه کردهاند!! حتی خود دکتر هم (که من خیلی انتقادها از لحاظ ترویج استفاده از دارو به او دارم) چیزهایی میگوید که مشخص است خودش انواع داروها را میخورد! یعنی مثلاً اگر میخواهد امشب آرام بخوابد، به گفته خودش دو تا Adult Cold (یا به قول مردم، ادد کلد) میخورد! (خوردن Zolpidem برای خواب را به خاطر اعتیادی که میآورد هرگز پیشنهاد نمیکند)
من واقعاً شاخ در میآوردم وقتی میبینم اینقدر راحت دارو میخورند و بعد، جالب است که خود دکتر میآید لیست عوارض وحشتناک داروها را هم میگوید!! و یا مثلاً این همه درس خواندهاند و دکتر سلامتی شدهاند، بعد، بستنی که میآورند، میگویند: زودتر بخورید که گرم نشود!!!! (در حالی که ما که دکتر نیستیم اما کتب مذهبی را خواندهایم، از خوردن چیزهای بسیار یخ مثل بستنی و بسیار داغ مثل چای داغ و... خودمان را حفظ میکنیم!)
به هر حال، میخواهم بگویم یکی از خطراتی که ممکن است بعد از این دوره با آن مواجه شوید، دانستن اسم و اثر داروها و در نتیجه استفادهی بیشتر از آنها در مواقعی که کمی احساس درد میکنید است!
و بنازم به طب سنتی ما که به قول استاد پناهیان: تمرکز طب سنتی ما روی «پیشگیری» و «نگاه کلی به بدن» است و طب مدرن به «درمان جزئی از بدن» میپردازد و همین میشود که شما میروید با طب مدرن، یک جا را خوب کنید، میبینید همه بدن به هم ریخت! اما طب سنتی، گاهی مثلاً معدهدرد شما را با درست کردن چیدمان مهرههای کمر شما برای همیشه درمان میکند!!
به هر حال، امیدوارم همه این دورههای خوب را بروید و شرکت کنید اما آن آیه که «فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» یادتان نرود. (به بندگانی که سخنان مختلف را میشنوند و از بهترینهایش پیروی میکنند، بشارت بده...)
هر چند خیلی صحبت در مورد طب سنتی و مدرن دارم اما به عنوان حسن ختام یک جمله بگویم که در سری برنامههای «طب الرضا» شنیدم: به یکی از ائمه عرض کردند: چرا در قرآن از «طب» چندان سخن به میان نیامده!؟ امام (که از همین یک جملهاش میشود به امام بودنش پی برد) فرمود: چطور سخن به میان نیامده؟ مگر نه اینکه تمام طب در این آیه خلاصه شده است: «کُلوا وَ اشرَبوا و لاتُسرِفوا»... (بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید) که حقیقتاً ما هر بیماریای داریم، از اسراف در یک مورد از زندگیمان است. اسراف در خوردن یک چیز خاص، اسراف در کار، اسراف در خوابیدن، حتی اسراف در استفاده از مغز! (دکتر میگفت: استفاده بیش از حد از هر عضوی حتی مغز باعث آتروفی (یعنی کاهیدگی) میشود و یکی از دلایل آلزایمر علاوه بر استفاده نکردن از مغز، استفاده بیش از حد و البته بیموالات از مغز است! من این را که شنیدم انصافاً ترسیدم!!!! خیلی بدفرم از مغز استفاده میکنم! تصور کن: ۸ صبح تا ۸ شب کلاسهای برنامهنویسی پیشرفته پشت سر هم داشته باشی! دیگر برایت مغز نمیماند!)
و نهایتاً اینکه: در این دوره من فهمیدم اکثر بیماریهای ما از گناهانمان است. همان که قبلاً در مطلب «چه چیزهایی باعث میشود انسان تیک عصبی بگیرد؟» گفته بودم: «هر گناهی که انسان انجام میدهد بخشی از مغزش از بین میرود و دیگر برنمیگردد» و این باعث میشود «حکمت» از او گرفته شود. مجدداً استاد پناهیان در تعریف حکمت چه زیبا گفتند: «حکمت یعنی اینکه انسان خودش میتواند برای اتفاقاتی که دلیل آنها مشخص و واضح نیست، دلیل درست و قانعکننده بیابد» (یعنی خودش پزشک خودش شود) و هم ایشان فرمودند که: روایت داریم که:
اگر انسان به چهل سالگی برسد و نتواند دردهایش را خودش درمان کند، ... (بقیهاش یادم نیست و البته خودشان هم انتهایش را دقیق یادشان نبود... شاید: جزو غافلان است)
موفق و سالم باشید؛
حمید رضا نیرومند
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دوستانی که در دانشگاه با ما درس دارند، یادآوری کنند که یکی از موضوعات کلاسهای طراحی وب یا محیطهای چندرسانهای یا حتی پروژه پایان دورهی دانشجوها را طراحی سایت یا نرمافزاری در مورد داروها قرار دهیم. به رایگان به این دوره بفرستیمشان و نهایتاً مباحث دوره را به سایت یا نرمافزار چندرسانهای تبدیل کنند...