بازی LIMBO را شاید بشود یکی از محبوبترین و جذابترین و فکریترین بازیهای کامپیوتری قرن حاضر دانست! آنقدر محبوب که هر کس آنرا بازی و تمام کرده است در اینترنت با عباراتی مانند «Games like LIMBO» (بازیهای شبیه لیمبو) دنبال بازیهایی میگردد که شبیه به آن بازی باشد و دوباره آن لذت نصیبش شود. من هم مثل خیلیهای دیگر شاید سی چهل بازی مختلف را دانلود و تست کردهام اما واقعاً هیچ کدامشان لیمبو نمیشوند!
در سایت Game Like Finder (یابندهی مشابههای یک بازی) یک لیست ۱۸ تایی از بازیهای مشابه لیمبو آمده است:
http://gameslikefinder.com/games-like-limbo/
من تقریباً تمام آن بازیها (که برای PC باشد) را نصب و بازی کردم. اما «Brothers; a Tale of Two Sons» (برادران؛ داستان دو پسر) که اخیراً منتشر شده از همه بیشتر انسان را جذب میکند:
این بازی خاص کنسولهایی که دو دسته دارند ساخته شده.
دو برادر به نامهای «نایی» و «نایا» که مادر خود را در دریا از دست دادهاند، پدری مریض دارند. برای تهیه داروی پدرشان باید مسیر نسبتاً مشکل و معماگونهای را طی کنند.
از گرافیک جذاب و داستان زیبای آن که بگذریم، جذابیت اصلی بازی در این است که باید حتماً دو نفری بازی کنید و در مسیر به هم کمک کنید تا از موانع بگذرید. مثلاً برادر بزرگتر قلاب میگیرد تا برادر کوچکتر از صخره بالا برود و حالا او طناب میاندازد که برادر بزرگتر بالا بیاید. جاهایی برادر کوچکتر از لای میلههای در رد میشود، باید برود یک راه برای برادر بزرگتر پیدا کند...
اگر بخواهید یک نفره بازی کنید یا روی کامپیوتر، باز هم بازی جذابیت خاص خود را دارد! با کلیدهای بالا و پایین و.. و کنترل، برادر کوچکتر کنترل میشود و با کلیدهای W و S و A و D و کلید Space برادر بزرگتر... اگر توانستید هر دو را همزمان کنترل کنید، کار بزرگی انجام دادهاید! یک جاهایی باید برادر کوچکتر برعکسِ کارِ برادر بزرگتر را انجام دهد. آنجاها میفهمید که دو دست انسان نمیتوانند خلاف کار یکدیگر کاری انجام دهند!!
خلاصه فعلاً که چهار پنج ساعت بازی کردهام، بازی جذبم کرده و احتمالاً تا آخر بروم :)
برای دانلود این بازی با حجم 1.2 گیگابایت از یکی از لینکهای این صفحه استفاده کنید. (من از downloadha.com دانلود کردم)
***
نمیدانم شما هم متوجه شدهاید که این روزها تکنولوژی دارد کمکم به سمتی پیش میرود که روابط خانوادگی را محکمتر کند! برخلاف آن چیزی که قبلاً وجود داشت...
مثلاً در همین بازی تعامل بین دو برادر برای نجات جان پدر و اینکه گاهی تو به برادرت کمک کنی و گاهی او به تو، به نظرم خیلی خیلی ارزشمند است. به خصوص اگر شما دو فرزند داشته باشید و با هم این بازی را انجام بدهند... وقتی یک برادر جا میماند اگر بدانید برادر دیگر چقدر سوزناک او را صدا میکند! «نایی! نایی!»
و نمونه دیگرش، چیزی بود که در کنفرانس چند روز پیش شرکت اپل (WWDC 2014) اتفاق افتاد! جایی که اپل iOS 8 را معرفی کرد. من شش سال است که همه کنفرانسهای اپل را یک روز پس از ارائه دانلود و بررسی میکنم. این کنفرانس از نگاه همه یکی از پربارترینها بود! اپل در بحث نرم افزار، سنگ تمام گذاشت! خیلیها معتقدند اپل لباس مشکی را پس از مرگ استیو جابز از تن به در کرد و حالا که خیالش راحت شد، دارد کارهایی را انجام میدهد که مدتها، «سیاستهای خاص استیو جابز» اجازه نمیداد در اپل انجام شود! (مثلاً بعید بود استیو اجازه دهد نرم افزارهای Third-Party روی iOS نصب شوند یا برنامهها بتوانند به دادههای یکدیگر دسترسی داشته باشند و خیلی محدودیتهای دیگر که اکثراً در این سمینار از جلو پای توسعه دهندگان برداشته شد و بعد از مرگ استیو، یک نفس راحت کشیدند!!)
و اما آن کار فرهنگی(!) که من خیلی خوشم آمد امکانی بود به نام Family Sharing:
حالا شما میتوانید گوشیهای اپلی خود در خانواده را با هم در یک گروه تعریف کنید و از مزایای «یک خانواده بودن» استفاده کنید. مثلاً پدر میتواند موجودی اکانت خود در App Store (فروشگاه اپل) را با اعضای خانواده به اشتراک بگذارد و بچهها هر چه میخواهند بخرند اما یک پیغام به پدر میرود و از او اجازه برداشت پول میکند، اگر پدر اجازه داد، برنامه روی گوشی یا تبلت فرزند نصب میشود.
این بخش ماجرا جالب است: اگر این کار را انجام دهید (یعنی در حقیقت تعاملات خانواده را بیشتر کنید) اپل یک جایزه به شما میدهد: هر برنامه یا کتاب یا فیلمی که یکی از اعضای خانواده بخرد، تا «شش نفر» اعضای دیگر خانواده میتوانند به رایگان آنرا روی دستگاههای اپلی خود نصب و استفاده کنند! خیلی جالب است! انصافاً یک تشویق معرکه برای تشکیل خانواده و فرزنددار شدن (آن هم تا چهار تا!) در کشور و فرهنگی که تمایل به تشکیل خانواده و فرزنددار شدن به نظر میرسد در حال افت است، به حساب میآید. خیلی خیلی تعاملات بین خانواده را با این امکان، جذاب کرده.
احساس میکنم انسانها کمکم در حال خروج از دوران «ذوقزدگی» هستند. دیگر دوربین قوی و صفحه نمایش با کیفیت و قدرت گرافیکی بالا و باطری خوب و امثالهم دورانش گذشت. همه، این روزها بهترینهایش را دارند. حالا دورانی است که ببینیم این همه امکانات چطور میتوانند در خدمت تعالی انسان باشند؟ امیدوارم شاهد نمونههای بهتر و بیشتری در این زمینه باشیم.
موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند