بخش اول:
نگوييد که چيزي در مورد نظريههاي شايع امروزي که تازگيها از زبان خيليها شنيده
ميشود نشيندهايد!
«دنيا زائيده تفکرات شماست»
«چه فکر کنيد ميتوانيد و چه فکر کنيد نميتوانيد، در هر دو صورت حق با شماست!»
«هر طور فکر کنيد، همانطور خواهد شد»
اين نوع بيانات در
اين دنياي پريشاني، موجب آرامش بسياري از انسانها شده است. (از جمله، خود من)
نام افرادي چون برايان تريسي (Brain Tracy)، آنتوني رابينز (Anthony Robins) و امثالهم ديگر به گوش کمتر کسي نخورده است!
کتاب «قورباغه را قورت بده»، «مديريت زمان»، «آينده خود را خلق کنيد» و ... نيز کتابهايي نامآشنا در اين زمينه هستند.
اما هدف اصلي همه اين
افراد و کتابها در يک جمله خلاصه ميشود و آنها تنها در حال اثبات آن هستند تا
شما را به اين باور برسانند که نظريه آنها کاملاً درست است. آن جمله اين است: «هر
آنطور که فکر کنيد، همانطور خواهد شد!» همين!
آنها اگر بتوانند اين را به شما ثابت کنند، در نهايت يک جمله ديگر هم به شما
خواهند گفت: «حالا که اينطور است، پس مثبت بينديشيد!»
بخش دوم:
امروز تفسير بخشهايي از سوره «انفال» را مطالعه ميکردم. (مجموعه تفسير بينظير
حجة الاسلام قرائتي؛ تفسير نور)
در اين سوره اشارات جالبي به جنگ بدر شده است. مطمئناً مطالبي در مورد اين جنگ
خواندهايد. جنگي که عليرغم بيشتر بودن جمعيت مشرکان، در آن جنگ مسلمانان با
جمعيتي کمتر پيروز شدند. در اين جنگ تعداد مسلمانان 313 نفر بود که هفتاد شتر
داشتند، دو اسب، شش زره و هشت شمشير، و تعداد مشرکان بيش از هزار رزمنده بود و همين
بس که صد اسبسوار داشتند. مسلمانان در آن جنگ با دادن 22 شهيد بر دشمن کافر با 70
کشته و 70 اسير پيروز شدند.
هدف، مصادرهي اموال کفار به تلافي مصادرهي اموال مسلمين مهاجر از مکه بود که به
جنگ و برخورد نظامي انجاميد.
جالب اينجاست که "در اين جنگ، کفار نه تنها از نظر سلاح و تعداد نفرات و آمادگي
روحي و جسمي برتري داشتند، بلکه از نظر منطقهي استقرار نيرو نيز برتر بودند و
ميتوانستند از کنار درياي احمر، راهي براي فرار پيدا کنند. از طرفي هم طبق آيات
سوره انفال، شرايط روحي بدي بر مسلمانان حاکم بود. از جمله اينکه:
- برخي از آنها از مرگ ميترسيدند. (آيه 6)
- اطاعت کامل از فرماندهي نداشتند. (آيه 21)
- برخي از آنها قبلاً خيانت کرده بودند. (آيه 27)"
(تفسير نور حجة الاسلام قرائتي، صفحات 330 جلد چهارم)
درست است که خداوند
در همين سوره اينطور بيان کرده است:
اگر قرار بود کار به اختيار شما باشد، با توجه به اين مشکلات، به توافق و پيروزي
نميرسيديد.
و درست است که اين جريانات را «امداد الهي» ميپندارند، اما من مطالبي از آيات
مختلف را بيان ميکنم و ثابت خواهم کرد که مسلمانان پيروز نشدند مگر به دليل «تغيير
طرز تفکر»! البته اين تغيير طرز تفکر مطمئناً از طرف خداوند بود.
در جريان جنگ بدر، طبق بيان صريح در آيات، در چند مرحله تفکر و ذهن مسلمانان طوري
تغيير کرد تا اينکه با اين باور وارد جنگ شوند که «پيروز خواهند شد» و از طرفي نگاه
کفار به جنگ طوري تغيير کرد که شکست را قبل از شکست، پذيرفتند!
- پيامبر در شب
(احتمالاً شب قبل از شروع جنگ) خواب ميبيند که با لشکر بسيار اندکي از مشرکان
روبرو خواهد شد. اين خواب از جانب خداوند بود تنها براي اينکه تفکر مسلمانان به سمت
«پيروزي» تغيير کند. اين آيهي زيبا را بخوانيد:
إِذْ
يُرِيکَهُمُ اللّهُ فِي مَنَامِکَ قَلِيلاً وَلَوْ أَرَاکَهُمْ کَثِيراً
لَفَشِلْتُمْ وَلَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَلکِنَّ اللّهَ سَلَّمَ
إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿ 43 ﴾
[و اي پيامبر! به ياد آور] آنگاه را که خداوند آنان [سپاه دشمن] را در خوابت به تو
اندک نشان داد، و اگر ایشان را به تو بسیار نشان مى داد قطعا سست مىشدید
و حتما در کار [جهاد] منازعه مىکردید، ولى خدا شما را [از اين سستي و نزاع] به سلامت داشت
چرا که او به راز دلها داناست. (آيهي
43 انفال)
با بيان خواب براي مسلمين، تا حدودي آن موضوع مورد نظر ما محقق شد. يعني نگاه مسلمين به جنگ نگاهي پيروزمندانه شد که البته در تفاسير از اين جريان با «بالا رفتن روحيه مسلمين» ياد شده است.
- قبل از شروع جنگ،
فاز دوم انرژيدهي به مسلمانان از طريق تغيير نگاه آنها، از جانب خداوند اتفاق
افتاد!
تنها راهي که ميشود تفکر مسلمانان را کاملاً به سمت «پيروزي» تغيير داد، اين است
که مسلمانان فکر کنند با لشکري اندک روبرو هستند. بنابراين، تعداد مشرکين را در
«نگاه» مسلمانان ناچيز جلوه داد. حالا ديگر مطمئن شدند که «پيروز هستند».
- از طرفي، خداوند
تعداد مسلمانان را در ديد کفار اندک جلوه داد. طبيعيست که اگر انسان منفي باشد،
طرز تفکرش هم بايد به سمتي تغيير کند تا به ضررش باشد. اين يکي از قوانين طبيعت
است. دنيا بر وفق مراد انسانهاي مثبتنگر (و طبيعتاً خداباور) است.
اين «کم جلوه دادن» به خاطر اين بود که مشرکان تصور کنند که پيروز خواهند شد و
نيازي نيست که از کفار مکه نيروي کمکي تقاضا کنند.
چنان بود که گفتند: ما بردگان خود را ميفرستيم تا مسلمين را نابود کنند! (تفسير
صافي)
دو مورد بالا را خداوند به زيبايي در
آيهي 44 انفال اينطور بيان ميکند:
وَإِذْ
يُرِيکُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ فِي أَعْيُنِکُمْ قَلِيلاً
وَيُقَلِّلُکُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِيَ اللّهُ أَمْراً کَانَ
مَفْعُولاً وَإِلَي اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ﴿ 44 ﴾
و [به ياد آوريد] آنگاه را که چون با دشمن برخورد کردید، آنان را در دیدگان شما اندک جلوه داد [تا با جزأت حمله کنيد] و شما را [نیز] در دیدگان آنان اندک نمودار ساخت [تا از کفار مکه، کمک نخواهند]. اين کار براي آن بود که خداوند کارى را که ميبايست انجام شود، تحقق بخشد، و کارها به سوى خدا بازگردانده مىشود.
- با شروع جنگ، نگاه
و طبيعتاً تفکر مشرکان از جانب خداوند بار ديگر تغيير کرد!
آيهي 13 آل عمران که نيز دربارهي جنگ بدر است، تير خلاص را به بحث ما ميزند
و با دو بار تکرار کردن جمله «در اين جنگ براي اهل بينش پندها و عبرتهايي است» در
يک آيه اين موضوع را نيز بيان ميکند:
قَدْ
کَانَ لَکُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي
سَبِيلِ اللّهِ وَأُخْرَي کَافِرَةٌ يَرَوْنَهُم مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ
الْعَيْنِ وَاللّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَن يَشَاءُ إِنَّ فِي ذلِکَ
لَعِبْرَةً لأُولِي الْأَبْصَارِ ﴿ 13 ﴾
قطعا
در برخورد میان دو گروه، براى شما نشانهاى [و درس عبرتى] بود. گروهى در
راه خدا مىجنگیدند، و دیگر [گروه] که کافر بودند [در راه شيطان و هوس خود]. كفّار به چشم خود مسلمانان را دو برابر مىديدند [و اين عاملى براى ترس آنان مىشد] و خداوند هر كس را بخواهد به يارى خود تأييد مىكند. همانا در اين امر براى اهلبينش، پند و عبرت است.
آري، گروهي به دنيا به ديدهي مثبت (الهي) نگريستند و دنيا همچون غول چراغ جادو فرمانبردار آنها شد و طبق ميل آنها با آنها رفتار کرد و گروهي منفينگر (کافر) بودند و دنيا نيز روي منفي خود را به آنها نشان داد.
همين!
خواستم بگويم اين طرز تفکرها و اين نظريات قرنها پيش براي انسان بيان شد (و شايد
هم از آن زمان که هابيل و قابيلي با دو نگاه مثبت و منفي به دنيا نگريستند)
حالا تازه انسانها دارند به قول خودشان اين «راز»ها را کشف ميکنند و
فيلمي ميسازند به نام The Secret (راز) و کلي ذوق و
شوق ميکنند که اين راز را کشف کردهاند که «پيروزي» در «نگاه» تو نهفته است.
شايد اگر ما و آنها و همه انسانها «اولي الابصار» (صاحب عقل و بينش) ميبوديم،
نام چيزي را که به اين صراحت در کتابي بيان شده است، «راز» نميگذاشتيم!
اميدوارم "به خواست خدا" همه با ديدي مثبت به دنيا نگاه کنيم.
ضمناً به طرفداران اين نوع مباحث، خواندن اين مطلب را هم پيشنهاد ميکنم: از نواقص ظاهري خود نهايت بهره را ببريد!
حميد/