سال ۹۱ یک مطلب خوب داشتیم با عنوان «برای دوران پیری خود برنامه ریزی کردهاید؟» که جزء چند مطلب اصلی است که دلم میخواهد همه بخوانند.
دلیل این همه اهمیت من به دوران پیری چیست؟
اگر از من بپرسید «به نظر تو بزرگترین مشکل در جامعه فعلی ما چیست؟» شاید انتظار داشته باشید بگویم مثلاً شغل یا ازدواج جوانها، اما من واقعاً خواهم گفت: بیبرنامگی برای دوران بازنشستگی بازنشستههای کشور!
ما متأسفانه یک نگاه ماشینی به انسانها داریم! تا یک سنی که میتوانند کار کنند، از آنها استفاده میکنیم و بعد که به دردمان نخوردند آنها را دور میاندازیم!
من در یکی از قدیمیترین محلات شهرمان زندگی میکنم. تقریباً همه خانههای این محل، پدربزرگها و مادربزرگهای بازنشستهی شهر هستند. باور نمیکنید چه مصیبتی داریم با این بازنشستهها! مثلاً:
- یکیشان در اطراف خانه ما اصلاً اهل سیگار هم نبود، اما بعد از بازنشستگی از روی بیکاری، معتاد شده و روزی سه وعده به فضا میرود و ما مجبوریم درهای اتاق را ببندیم که از بوی گند اعتیاد او در امان باشیم.
- یکیشان صبح زود از خواب بیدار میشود، تا شب، صد بار کوچه را بالا و پایین میرود و به همه چیز گیر میدهد! از بچه تا گربه!
- یکیشان صبح تا شب بیکار است و بقیه را در کوچه دور هم جمع میکند و بلند بلند میگویند و میخندند طوری که ما انتهای خانه صداشان را میشنویم، چه برسد به اینکه من بخواهم در حیاط مطالعه کنم...
و دهها نمونه دیگر که من روزانه برخورد میکنم و افسوس میخورم که واقعاً این وقتها و این انرژیهای باقیمانده در بدن چرا درست استفاده نمیشود؟
جدا از اینکه آن شخص از نامفید بودن رنج میکشد، مشکل اصلی، مشکلی است که آنها برای خانواده و اطرافیان ایجاد میکنند! مثلاً یک پدر در آن سنین از روی بیکاری به اعتیاد کشیده میشود و هم خانواده خودش و هم همسایه و هم جامعه را آزار میدهد. یا یکی دائم در خانه است و به افراد خانواده گیر میدهد و آنها را عصبی میکند و این عصبی شدن به جامعه منتقل میشود و صدها مشکل دیگر ایجاد میکند...
اگر امسال برنامه ماه عسل را میدیدید، یک خانم موفقی که بیش از ۷۰ سال سن داشت را آورده بودند که خانمهایی را که مسن شدهاند و در خانه بیکارند، جمع میکرد و کلاس خاطرهگویی و در کنارش ورزش و... داشتند و او همان چیزی را گفت که من سالهاست تلاش میکنم بگویم: ما جایی که برای بازنشستهها و مسنهای جامعه برنامهریزی کند نداریم و این خطر بزرگی برای جامعه است!
من فکر میکنم در آینده این مشکل بیشتر خودش را نشان خواهد داد. چون قدیمیهای ما، اکثراً شغلهای شخصی مثل کشاورزی و دامپروری و مثلاً آهنگری و کوزهگری و امثالهم داشتند و خیلیهایشان تا دم مرگ هم میتوانند با باغ و دام و... خودشان را مشغول کنند اما جوانان فعلی ما اکثراً شرکتی و اداری هستند و بعد از بازنشستگی به طور کامل شغلشان را از دست میدهند...
به هر حال، من فکر میکنم میشود یک سازمان مختص این کار تعبیه شود که برخی کارهایی که نیاز به انرژی زیاد ندارد و با شرایط مسنترها جور درمیآید را به بازنشستهها محول کند و از طرف دیگر فرهنگسازی کند که بازنشستهها بیکار ننشینند و به مشاغل خاص خود رو بیاورند.
و اما، در این مطلب دوست دارم با کمک شما لیستی داشته باشیم از مشاغلی که میتوان در سنین پیری انجام داد.
من خودم چندتایی را که به مرور با دیدن پیرمردها را در تلویزیون و جامعه و... یادداشت کردهام بیان میکنم، شما هم اگر شغلی به نظرتان میرسد لطفاً بیان کنید چون میدانم که خیلی از جوانهایی که پدر و مادرشان بازنشسته شدهاند و بیکاری آنها دارد خانواده را اذیت میکند، در وب جستجو میکنند «شغل برای دوران بازنشستگی» و احتمالاً به این مطلب خواهند رسید...
۱- اگر شخص، اهل علم و دانش بوده: طراحی جدول برای مجلات و روزنامهها
در ادامه بحث «جدول» که فرهنگسازیاش خیلی برایم مهم است، یکی از کارهایی که به ذهنم رسیده و برای خودم کنار گذاشتهام، طراحی جدول برای مجلات جدول و روزنامهها و... است. این کار، نه تنها از آلزایمر جلوگیری میکند، بلکه یک پویایی خاص به مغز و روح فرد مسن میدهد. حتی ممکن است این کار را بدون پول و به عنوان همکار افتخاری انجام دهد؛ مشکلی نیست. در آن سنین معمولاً حقوق بازنشستگی کافی است و هدف، کار است نه درآمد.
۲- ساخت صنایع دستی شهرشان
پیرمرد و پیرزنی را تصور کنید که صبح زود که از خواب بیدار میشوند، با کمک هم شروع به ساخت یک سبد با حصیر میکنند یا مثلاً یک قفس برای پرنده درست میکنند و خیلی از این کارهای دستی جالب که اگر بگردید حتماً چندتایی که با سلیقه و مهارت آنها متناسب باشد پیدا میکنید.
یا مثلاً قالیبافی که واقعاً یک نعمت آرامشبخش است؛ من خودم تصمیم دارم یک دارِ قالی بزنم و روزهایی که وقتم آزادتر است و قرار است تلویزیون نگاه کنم، پشت دارِ قالی بنشینم و در حین دیدن تلویزیون، یک استفاده مفید هم ببرم. ما در نوجوانی سالها در خانهمان قالی داشتیم و مادر و خواهرها و ما قالی میبافتیم و خیلی از چیزهای گرانقیمت خانه را با پول قالیهای ابریشمی که خانوادگی میبافتیم خریدیم. سالها هم کوبلن جزء جداییناپذیر خانه ما بود و من دائم از این کوبلنهای ۲۰ در ۲۰ سانتیمتری کوچک میخریدم و میبافتم. دیوارهای خانه ما پر است از کوبلنهایی که افراد مختلف خانواده بافتهاند؛ مثلاً یکی از آنها یادگار بابایمان است که او بافته و حیفمان میآید که با تابلو دیگری عوض کنیم. من عاشق آن حس و حال بوده و هستم و احتمالاً آن کار را ادامه خواهم داد...
۳- برای خانمها: تولید و فروش شیرینیها و غذاهای محلی شهرشان
یک خانم مسن (مثلاً ۶۰ تا ۸۰ ساله) در شهر ما میتواند «نان قندی» یا «روحافزا» تولید کند و شما به عنوان فرزندش برایش بازاریابی کنید و از این طریق هم کسب درآمد وجود خواهد داشت و هم مشغولیت. ببینید در شهرتان چه چیزهایی هست که آنها از پسش بربیایند؟
۴- نویسندگی
اگر شخص بازنشسته، مثلاً استاد دانشگاه و اهل علم و ادب بوده، سنین بازنشستگی بهترین دوران برای نویسندگی است. مثلاً میتواند شروع کند خاطرات قدیم خودش از شهرشان را بنویسد و در قالب یک کتاب چاپ کند. چاپ یک کتاب هزینه زیادی ندارد و از طرفی، انرژیای که به شخص میدهد بسیار بیشتر از آن هزینه خواهد بود. من خیلی از مسنها را در شهر خودمان دیدهام که این روش را برای استفاده مفید از دوران بازنشستگی انتخاب کردهاند؛ مثلاً این استاد را ببینید.
۵- برای کسانی که به کامپیوتر مسلط هستند: فعالیت در انجمنهای اینترنتی و پاسخ به سؤالات دیگران
سال ۸۷ در مطلب «کارمند گوگل شدن از روی بیکاری!!» گفته بودم که آن دوست ۷۰ ساله من (مانی که ساکن UK و بازنشسته BBC بود) چطور از وقتش در دوران بازنشستگی استفاده میکرد. یک بار دیگر مرور کنیم:
رفيقي دارم که بازنشسته BBC است، ساکن يکي از شهرهاي انگلستان. با اينکه سن بالايي دارد (70 سال)، اما عاشق تکنولوژي روز، به خصوص «کامپيوتر» است.
طبيعتاً روزها هيچ کاري ندارد که انجام دهد جز اينکه پشت کامپيوترش که شبيه ابررايانه(!) است بنشيند و با خطوطي با سرعت 2 مگابيت بر ثانيه در دنياي ديگري سير کند!
اگر من را آنلاين گير بياورد که خوب، دو سه ساعتي وقتش را پر ميکنم! اما مواقعي که آنلاين نيستم، ميرود سراغ Google Groups به ويژه گروههاي مربوط به کمک درباره مشکلات کار با بخشهاي مختلف گوگل، مثل Help Groups.
در اين گروهها شما مشکلاتتان را در مورد بخشهاي گوگل ميپرسيد و اگر کاربري دانست که راهنمايي ميکند، وگرنه برخي مسؤولين مربوطه شما را راهنمايي خواهند کرد.
مثلاً من در گروه Gmail پرسيده بودم که آيا راهي وجود دارد که دکمه را براي راست به چپ نويسي به اديتور جيميل اضافه کرد يا خير؟ که اتفاقاً همين رفيق جواب داده بود و از همانجا رفاقت ما شروع شد.
خلاصه، تنها کاري که اين رفيق ما انجام ميدهد به گفته خودش اين است که از روي بيکاري سري به سؤالات ميزند، متن سؤال را ميخواند و در گوگل جواب آن را جستجو ميکند، اگر چيزي يافت، همانجا ارسال ميکند! همين!
آنقدر سريع به سؤالات جواب ميداده که وقتي مسؤولين به هر سؤالي مراجعه ميکردهاند، ميديدند اين رفيق ما زودتر جواب آن کاربر را داده!
اين روند ادامه پيدا کرده تا اينکه...
این هم یکی از کارهایی است که من برای پیری خودم برنامهریزی کردهام. دیگر اگر دیدم هیچ کار مفیدی نمیتوانم انجام دهم، میگردم ببینم چه کسی چه سؤالی در انجمنهای مختلف پرسیده، با جستجو یا با دانش خودم کمکش میکنم...
۶- انجام کارهای خدماتی ساده:
مثلاً میتوان آنها را نگهبان یک سازمان کرد. یا حتی من به ذهنم رسیده بود که برای مادربزرگم جایی را پیدا کنم که نیاز داشته باشند که کله قند خرد کنند، بدهند مادربزرگ من روزانه قندهایشان را خرد کند و من خودم بابتش پولی بدهم اما او بیکار ننشیند چون مصیبتهای بعدیاش ما را پیر میکند!
از این نوع کارها زیاد است که با کمی جستجو و سپردن در بین آشنایان پیدا میشود اما من آرمان اصلیام تشکیل یک سازمان مخصوص مدیریت وقت بازنشستگان است. سازمانی که حداقل کاری که میتواند انجام دهد این است که با کمک صدا و سیما، فرهنگ کار و سختکوشی حتی تا لحظه مرگ را جا بیندازد. (یاد مستند «کارخانه جهان» از آقای دلاوری افتادم که از سختکوشی مردم چین ساختهاند. تصور کنید: زن هفتاد ساله در کارخانه سنگتراشی کار میکرد!!!)
صحبت را با یک روایت عالی تمام میکنم:
امام صادق(علیه السلام) از یارانشان پرسیدند: فلانی چه کار میکند؟ گفتند: مسن شده، کار تجارت را رها کرده و مالش را میدهد که با آن تجارت کنند (مُضاربه) و خودش به عبادت مشغول شده... امام فرمودند: بگویید تجارت را رها نکند چرا که عقلش کم میشود. (=زوال عقل پیدا میکند)
این روایت، خیلی خیلی ارزشمند است.
خوب، اینها مواردی بود که به ذهن من رسید. شما چه کارهایی را سراغ دارید که میشود در سنین بالا (با توجه به محدودیتهای آن سنین) انجام داد؟ آیا از کشورهای دیگر تجربهای در این زمینه دارید؟ (مثلاً جایی خواندم که ژاپن برای بازنشستههایش برنامههای خاصی دارد... باید یک تحقیق جامع در این زمینه انجام شود و نسبت به تجربه کشورهای مختلف یک تصمیم اساسی برای بازنشستههای کشور گرفته شود)
موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند