جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ |  عضویت / ورود

نظرات طرح شده

[بدون موضوع] (امتیاز : 0)
توسط در مورخه : سه شنبه، 24 شهریور، 1394

وض سلام من جمشید پیروی هستم ساکن تبریز دارای دو فرزند پسر بنامهای سهند نه ساله و سایمان تقریبا دو ساله، مشکلی که برای ما بوجود آمده بود و کلی وضعیت زندگی مارا بهم زده بود حدود سه ماه پیش پسر کوچکم به مرور بهانه گیر شده بود گریه های طولانی مدت او و تبهای خفیف و گاه بالای او و با عرض پوزش اسهال های طولانی و مالیدن دماغ و صورت از عمده علائم این مریضی بود ما هم مثل همه با توجه به اینکه تبریز آن چنان شهر کوچکی نیست که کمبود پزشک متخصص باشه، این طفل معصوم را به چند دکتر و کلنیک بردیم و با انواع آنتی بیوتیکها و شربت و حتی سرم نیز بدن بچه را آزمایشگاه دکترها کردیم و بهرحال جواب نمیگرفتیم و با مراجعه های بعدی نوع داروها را عوض میکردیم البته با نظر دکترها!!! کاربه آنجارسیده بود که ما ترس ووحشتی عجیب در وجودمان نشسته بود که خدای ناکرده زبانمان لال نکنه بچه ما یک مر یضی ناشناخته ای...

بهرحال خانم ما که کارش فقط گریه و غصه خوردن بود.

خلاصه روزی خانم ما طی تماس تلفنی موضوع را با گریه به خواهرش میگوید و او میگوید شاید بچه شما «قاریق» شده است. ما با این پیشنهاد او بچه را به یک خانم «قاریقچی» در شهرستان بناب بردیم. بله دوستان و آقایان و خانمهای محترمی که این متن را میخوانید در عرض سه ثانیه بچه از آن رو به این رو شد و موقع برگشت از بناب شروع کرد به شوخی های بامزه ی همیشگی اش و جیغ و داد زدن و جست و خیز و شیر خوردن و هزاران ادا و کارهای بچه گانه و من که موقع برگشت شبانه رانندگی میکردم واقعا اشک شوق در چشمانم حلقه میزد و با هر جیغ زدن اشکهایم خودبه خود جاری میشد. آری این خانم شصت ساله کاری کرد در دو_سه ثانیه واقعا کارستان. من هم کل سرگذشت این موضوع را امروز در جمع طبیبان سنتی مجتمع طبی حکیمان تابنده اعلام کردم و به اتفاق آن طبیبان محترم هم موضوع را تایید کردند.


نام: [ کاربر جدید ]
ایمیل:

موضوع:
نظر:


اجازه استفاده از تگهای HTML را ندارید


جمع عدد 12 با 6 را در كادر زیر وارد نمایید:
(این كار برای جلوگیری از فعالیت موتورهای اسپمر است)


* توجه: نظر شما بعد از بررسی، نمایش داده خواهد شد.