هر چند پیش از این در وبلاگم (اینجا) این جریان را گفته بودم، اما گفتم اینجا هم که کمی مخاطب بیشتری دارد بیان کنم، میدانم که به لطف تستا برخی دوستان دکتر نیز به آفتابگردان رفت و آمد دارند، شاید پیشنهادی ارائه گردد که روزنهی امیدی پیدا شود. حقیقت این است که خاله ما (که حق مادری گردن ما دارد) مدتی پیش احساس درد شدیدی در شکم خود کرد، پس از مدتی، درد تشدید شد و علایم دیگری مثل ناتوانی در کنترل تعادل و ضعف هم به آن اضافه شد و دو هفته پیش تقریباً به طور کامل از پا افتاد. بعد از این اتفاق، وقتی به دکتر مراجعه کردند، پس از آزمایشات مختلف به شوهرش گفته بودند که متأسفانه همسر شما به سرطان کبد مبتلا شده و این غده رشد کرده و امیدی به درمان آن نیست. (حتی با لحنی که همه را ناامید میکند گفته بودند که خرجش نکنید، فایدهای ندارد!!) دو هفته پیش به تهران رفتند و دکترهای تهران هم آزمایشاتی مثل نمونهبرداری... (ادامه)