پنج‌شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳ |  عضویت / ورود

نگاه تاریخی به مسائل، حلال بسیاری از مشکلات / مسیر حرکت علم در تاریخ


 یکی از دیدگاه‌ها که می‌تواند در فهم درست مسائل به انسان کمک کند، دیدگاه تاریخی است. (پس از تحصیل در ۵ رشته، به این نتیجه رسیده‌ام که رشته بعدی‌ام تاریخ باشد؛ فوق‌العاده است)

برای مثال، اصطلاح «تاریخ تکرار می‌شود» را می‌توان واقعاً در تاریخ دید. مثلاً سال ۱۳۲۹ مردم قیام کردند و مصدق را سر کار آوردند؛ چند سال بعد، یک سری اوباش بیرون ریختند، مصدق را بردند، شاه ملعون را سر کار آوردند، سپس دوباره مردم انقلاب کردند و امام خمینی (رحمة الله علیه) را به عنوان رهبر تعیین کردند و احتمالاً ممکن است دوباره یک سری معلوم‌الحال، بیرون بریزند و حکومت را به یکی مثل شاه تحویل بدهند، بعد دوباره مردم انقلاب کنند و ... و همینطور این روال در طول تاریخ از زمان حضرت آدم تکرار شده است و تکرار می‌شود...

اما یکی از قوانین طبیعت که در قرآن به آن اشاره شده است؛ آیه مشهور و زیبای «تِلکَ الأیامُ نُداوِلُها بَینَ النّاسِ» است که متن کامل آن به این صورت است:

إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ ۚ وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ ۗ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ

اگر (در اُحد) به شما آسیبی رسید، به دشمنان شما نیز (در بدر) آسیب رسید (پس مقاومت کنید). این روزهای (خوش و ناخوش) را میان مردم می‌گردانیم تا خداوند مقام اهل ایمان را معلوم کند و از شما مؤمنان (آن را که ثابت است) گواهِ دیگران گیرد. و خدا ستمکاران را دوست ندارد.

این آیه محشر است و بعید است که کسی پیدا شود که آن را انکار کند! هر روز خبر می‌رسد که فلانی مثلاً بورس بالا رفت و سرمایه‌دار شد، دوباره یک سال بعد خبر می‌آید که بورس ریخت و او بیچاره شد و در عوض زمین بالا رفت و هر کس زمین داشت خوش به حالش شد، بعد، چند وقت بعد زمین بی‌ارزش می‌شود و یک چیز دیگر اوج می‌گیرد و یکی دیگر خوش به حالش می‌شود... و طبق این آیه، انسان زرنگ کسی است که گول این بالا و پایین رفتن‌ها را نخورد و اینطور نشود که امروز که خوش به حالش است، حالش خوب باشد (همه چی آرومه!) و بعد که روزگار ناخوش به او رو کرد، شروع کند به عالم و آدم بد و بیراه گفتن! (مرگ بر دیکتاتور!!!)

 

مسیر حرکت علم در تاریخ

اگر در طول تاریخ، به مکان‌هایی که علم در آن مکان‌ها اوج گرفت و سرآمد علمی شدند دقت کنیم نیز صحیح بودن آیه بالا مشخص می‌شود. ظاهراً خداوند علم را (که یک چیز خوش است) هم بین مردم می‌چرخاند و اینطور نیست که یک قوم چه بخواهد و چه نخواهد، برای همیشه سرآمد و یا برای همیشه در انتها باشد!

هر چند می‌شود مسیر جابه‌جایی علم را از ماقبل تاریخ (یعنی قبل از ۴۵۰۰ سال پیش که خط و نگارش توسط سومری‌ها در جنوب عراق امروزی اختراع شد) هم پیگیری کرد (و من این قول را می‌دهم که اگر تاریخ خواندم، این مطلب را از آن زمان کامل کنم) اما  بیایید با کمک مدخل «History of Science» در ویکی‌پدیا، نگاهی به مسیر حرکت علم از ۳۰۰۰ سال پیش به این طرف داشته باشیم:

حدود ۳۰۰۰ سال پیش

شکی نیست که در این دوران، مهد علم، آفریقا و به طور ویژه، مصر بود. آن‌ها سیستم اعداد ده‌دهی را اختراع کردند. یک تقویم رسمی شامل ۱۲ ماه که در هر کدام ۳۰ روز به انضمام ۵ روز در انتها داشت را توسعه دادند و پیشرفت‌هایی در اختراع کاغذ و...

حدود ۲۷۰۰ سال پیش

در این بازه، سرآمد علم جهان، بابلی‌ها بودند. بابل شهری در جنوب عراق بود که اکنون متروکه شده است. (تا همین جا کافی‌ست که بدانیم این آیه صحیح است! شهری که زمانی سرآمد علمی بوده است؛ اکنون متروکه شده!)

وقتی در ۵۳۹ پیش از میلاد، بابل توسط کوروش فتح شد، نوشته‌اند که: بابل در این زمان باشکوه‌ترین شهر جهان بود.

در مورد باغ‌های معلق بابل هم که یکی از عجایب هفتگانه است، بسیار شنیده‌اید.

از کجا می‌شود فهمید که یک مکان مهد علم بوده است؟

این را می‌شود از آنچه از مباحث علمی که در تاریخ به جا گذاشته‌اند فهمید.

بابلی‌ها چه چیزی به علم افزودند؟

چرا هر ساعت ۶۰ دقیقه است؟ چرا هر دقیقه ۶۰ ثانیه است؟

اگر به این صفحه از W3Schools نگاهی بیندازید، متوجه می‌شوید که بابلی‌ها بودند که سیستم عددی شصت‌تایی را اختراع کردند و یعنی اعداد را در مبنای ۶۰ بیان می‌کردند.

دلیل: بالاترین عددی که به طور روزمره با آن کار داشتند، مثلاً تعداد فرزند و سن و سال و... بود که عدد ۶۰ کافی بود؛ ضمناً عدد ۶۰ عددی است که به اعداد ۱ و ۲ و ۳ و ۴ و ۵ و ۶ و ۱۰ و ... بخش‌پذیر است.

دلیل دیگر احتمالاً این است که بزرگ‌ترین عددی که می‌شود با دو دست شمرد، عدد ۶۰ است. شما انگشت شصت خود را در دست چپ، برای شمردن بندها کنار بگذارید و آن را در نظر نگیرید؛ پس، چهار انگشت که هر کدام ۳ بند دارد در سمت چپ دارید. حالا یکی یکی انگشتان دست راست خود را ببندید و به ازای هر کدام، بندهای دست چپ را بشمارید؛ پس ۵ تا ۱۲ تا بند می‌شود که ۶۰ می‌شود. (باید به همین خاطر باشد که انگشت شصت را شصت می‌نامند؛ یعنی وقتی شصت دست راست شما خوابید، شصت عدد را شمرده‌اید)

در تصویر زیر، در تصویر سمت راست، ایرانی‌ها، انگشت کوچک را ۱ می‌زده‌اند تا شصت که ۵ بشود...

60_base.png (785×436)

آن‌ها برای اعداد ۱ تا ۶۰ نمادهایی تعریف کردند و اعداد بزرگ‌تر را ضریبی از ۶۰ می‌دانستند. مثلاً عدد ۱۰۰ را می‌گفتند: یک شصت‌تا و ۴۰ تا. مثل اینکه بگویید «دوجین و نصفی».

babylonian_numerals.jpg (675×400)

حالا می‌فهمید که چرا ساعت ۶۰ دقیقه دارد و دقیقه ۶۰ ثانیه ;) و البته رد پای ۶۰ در مثلثات و جاهای دیگر هم هست.

 

عدد ۱۲ و دوجین از کجا آمد؟ چرا ۱۲ ساعت داریم؟ چرا ۱۲ ماه داریم؟

هر چند به طور دقیق مشخص نیست که مبنای ۱۲ از کجا نشأت گرفته، اما احتمالاً همین بابلی‌ها بودند که با شمردن ۱۲ بند روی چهار انگشت، عدد ۱۲ را برای ساعات روز و شب و ماه و... انتخاب کردند.

واژه دوجین تلفظ غلط واژه dozen به معنی دوازده است. پس اینکه فکر کنیم «دو» «جین» دو واژه مختلف است و «دو» در آن یعنی ۲، اشتباه است و مثلاً به ۶ تا بگوییم یک جین! به ۶ تا باید بگوییم «نیم دوجین».

 

حدود ۲۵۰۰ سال پیش

چند صد سال علم در بابل بود، تا اینکه احتمالاً ۲۰۰ سال پس از کوروش، اسکندر مقدونی به آنجا طمع و حمله کرد و به هر حال، کم‌کم علم از آنجا به سمت غرب و به طور خاص به یونان منتقل شد.

یونان با ظهور فیثاغورث (استاد افلاطون) و افلاطون و از او مهم‌تر، شاگردش ارسطو، به مهد علم تبدیل شد؛ به طوریکه هنوز تأثیرات این افراد در جهان وجود دارد و حتی برخی، در بحث تاریخ علم، مورد اول را «یونانیان» می‌دانند.

آنقدر از عظمت یونان در آن دوران خوانده‌اید که دیگر نیازی به صحبت نیست؛ بسیاری از واژه‌های علمی که امروزه استفاده می‌شود، از یونان وارد زبان‌های جهان شده است؛ مثل واژه مشهور log به معنی شناخت، فلسفه، اطلس، اقیانوس و صدها واژه دیگر.

اما همین یونان، امروز، یکی از فقیرترین کشورهای اروپا است! چرا؟ چون «تِلکَ الأیامُ نُداوِلُها بَینَ النّاسِ» (این روزها را بین مردم می‌چرخانیم)

حدود ۲۰۰۰ سال پیش

در این سال‌ها علم و البته قدرت، کم‌کم از یونان به سمت روم (Rome) حرکت کرد. ژولیو سزار سوم سر کار آمد که انقلابی در علم به پا کرد! از علم رمزنگاری و سزارین تا سالاد سزار و اعداد رومی و... مواردی است که از روم به ما رسیده است.

حدود ۱۵۰۰ سال پیش

در این دوران، اروپا وارد قرون وسطی (یعنی بین ۵۰۰ میلادی تا ۱۵۰۰ میلادی) شد که این قرون را تاریک‌ترین دوران تاریخ اروپا می‌دانند (همان اروپایی که یونان و روم آن، کمی پیش‌تر مهد علم بود). در این سال‌ها دین مسیحیت به تحریف گرایید، کلیسای کاتولیک بر اروپا مسلط شد، خرافه و جادو و جهل، اروپا را فرا گرفت و صحبت از علم برابر بود با اعدام.

از آن طرف، اسلام در آسیای غربی ظهور کرد و عربستان و مجموعه کشورهای عربی و به طور خاص، بغداد و کوفه مهد علم و پیشرفت شدند. آنقدر در این دوران علم پیشرفت داشت که بازه ۸۰۰ تا ۱۴۰۰ میلادی را Islamic Golden Age یا دوران طلایی اسلامی می‌نامند. دانشگاه‌ها و مدارس فراوان راه‌اندازی شد و صنعت و معماری و... دگرگون شد.

حدود ۱۰۰۰ سال پیش

شکی نیست که در این دوران، ایران به مهد علم دنیا تبدیل شد. افرادی مانند ابن سینا کتاب‌های پزشکی دانشگاهی نوشتند و خوارزمی‌ها آمدند که «الگوریتم» (که همان واژه «الخوارزم» است) را به دنیای علم هدیه کردند. ابوریحان بیرونی، ریاضیات و نجوم را متحول کرد. زکریای رازی علم شیمی را به دنیا هدیه کرد. فارابی، شیخ طوسی، فردوسی، خواجه نصیر الدین طوسی و ده‌ها دانشمند بزرگ دنیا در این دوران زاده شدند و رشد کردند.

iranian_scientists.jpeg (540×539)

حدود ۵۰۰ سال پیش

این دوران، دوران رنسانس در شمال اروپا است که به آن رنسانس شمالی هم گفته می‌شود. مهد علم در این زمان کم‌کم از ایران به شمال اروپا منتقل شد. در این دوران بود که بزرگانی چون گالیله، نیوتن، کپلر، پاسکال، لایبنیز و... ظهور کردند و مسیر پیشرفت علمی را ادامه دادند.

دوران حاضر

می‌توان گفت از ۵۰۰ سال پیش تا کنون علم در اروپا مانده بوده است؛ در همین دوران، در آمریکا، سیاهپوستان، انسان شمرده نمی‌شدند و بسیاری عقب‌ماندگی‌های فکری دیگر. اما کم‌کم از حدود ۱۰۰ سال پیش تاکنون و احتمالاً تا چند ده یا چند صد سال آینده، طبق قانون گردش، علم در آمریکا می‌ماند. با علومی که آمریکا کشف و به دنیای علم افزود آشنا هستیم؛ مهم‌ترین علم شاید علم کامپیوتر باشد (که البته آغاز این علم از اروپا بود اما شتاب آن به آمریکا منتقل شد).

دوران آینده؟

طبیعتاً پیش‌بینی گردش آینده علم سخت است؛ اما یک بوهایی از سمت چین می‌آید. به نظر می‌رسد کم‌کم چینی‌ها که در میان این بازه‌های بالا، گهگاه قد علم می‌کردند؛ به طوری که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) می‌فرمودند «اُطلبوا العلم ولو بالسین» «علم بیاموزید حتی اگر شده تا چین (آن زمان چین را انتهای دنیا می‌دانستند) بروید»، دوباره قد علم کنند و چه بسا به مهد علم جدیدی تبدیل شوند.

 

این نگاه تاریخی به علم، پاسخ بسیاری از سؤالات را می‌دهد و بسیاری از ابهامات را رفع می‌کند. با دانستن این گردش‌ها، دیگر یک یونانی از دولت خودش گلایه نمی‌کند که شما چقدر بی‌کفایت هستید که ما که روزگاری مهد علم بودیم را به یک کشور فقیر تبدیل کردید! خیر، اگر باکفایت هم می‌بودند، طبق قانون الهی، علم به جای دیگری گردش می‌کرد (و فراموش نکنید که «العلمُ سلطان» علم، مایه قدرت است و یعنی قدرت نیز گردش می‌کرد). یا یک اروپایی نمی‌تواند خوشحال باشد و بگوید که «ما یک باغ ساخته‌ایم! و بقیه دنیا جنگل است»!! مثلاً ایرانیان به او می‌گویند: آن زمان که شما تلاش می‌کردید با سحر و جادو دردها را درمان کنید، ما اینجا دانشگاه پزشکی داشتیم (فیلم طبیب؛ زندگی‌نامه ابن سینا را ببینید). یا آمریکایی‌ها نمی‌توانند ادعا کنند که اکنون ما سردمدار علم هستیم! مردم دنیا می‌گویند آن زمان که ما سردمدار علم بودیم شما موجودیت نداشتید و از همه مهم‌تر اینکه «عجله نکنید! یک زمان هم این «مهدِ علم بودن» از دست شما خارج و به جای دیگری می‌رود؛ یک زمان هم می‌رسد که شما مانند یونان که مهد علم بود، فقیرترین کشور دنیا می‌شوید».

نتیجه

کودکانه‌ترین نگاه این است که انسان همین دیروز و امروز و فردایش را ببیند؛ یعنی نگاه بسته در همین حد! هر چه انسان بزرگ‌تر می‌شود (و دانشش بالاتر می‌رود)، نگاهش بزرگ‌تر می‌شود؛ تا آنجا که چه بسا انسان را از ۶ میلیون سال پیش که میمونی بیش نبود بررسی می‌کند؛ حالا او آفریقایی‌ها را مسخره نمی‌کند چون می‌داند که ما انسان‌ها، همه، میمون‌های آفریقایی هستیم که از ۶ میلیون سال پیش به این طرف در بقیه دنیا پخش شده‌ایم. و یکی عمیق‌تر نگاه می‌کند: انسان قبل از خلقت هستی تا بعد از خلق هستی... (همان نگاهی که اسلام، پیروانش را به کسب آن نگاه تشویق می‌کند).

این بازه‌های گردش و مسیر گردش می‌تواند مورد پژوهش پژوهشگران قرار گیرد. با رسم این مسیرها روی نقشه و بررسی دقیق‌تر تاریخ‌ها، شاید بشود یک قانون یافت و با کمک آن مانند پیش‌بینی وضع آب و هوا که اتفاقاً بخش عمده‌اش از روی همین بررسی تاریخی اتفاق می‌افتد و یا پیش‌بینی زلزله‌ها که با بررسی مسیر حرکت شکاف گسل‌ها اتفاق می‌افتد، پیش‌بینی کرد که علم در صد سال آینده در چه نقطه‌ای از دنیا چشم‌گیر خواهد شد؟

یکی از پیش‌بینی‌های من این است که زمانی علم دوباره به ایران برمی‌گردد که علومی  مانند «طی الارض» (که یکی به فلان آیت الله گفت که دلم برای کربلا تنگ شده، گفت: دستت را به دست من بده و ناگهان دید که در کربلاست) و یا آن علم که امثال شیخ رجبعلی خیاط داشتند (که مثلاً یک آقایی گفت بیماری خانمم هر کار می‌کنم خوب نمی‌شود، شیخ رجبعلی گفت: به خانمت بگو چرا آن روز آنطور بچه‌ات را در خانه زدی!؟) به طور آکادمیک در بیاید و تدریس شود. فعلاً افرادی که به این علوم دست یافته‌اند، آن را بروز نمی‌دهند که بفهمیم چطور می‌شود به آن‌ها دست یافت (احتمالاً به این خاطر که یکی از درس‌هایی که باید در این رشته پاس شود، «درس رازداری» است و این، کار را خراب کرده). شاید یک روز از حالت راز خارج شود و آن‌وقت احتمالاً یک علم جدید و خارق‌العاده به دنیا معرفی خواهد شد که دنیا باید بیاید پای درس امثال شیخ رجبعلی خیاط بنشیند تا به آن دست یابد.

موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند 


[ارسال شده در مورخه : سه شنبه، 13 دی، 1401 توسط Hamid]
[ #مطالب و دانستنی‌های جالب]



بازدیدها از این مطلب: 5164 بار   امتیاز متوسط : 0  تعداد آراء: 0   امتیاز دهید:

نظرات طرح شده

نام: [ کاربر جدید ]
ایمیل:

نظر:


اجازه استفاده از تگهای HTML را ندارید


جمع عدد 13 با 14 را در كادر زیر وارد نمایید:
(این كار برای جلوگیری از فعالیت موتورهای اسپمر است)


* توجه: نظر شما بعد از بررسی، نمایش داده خواهد شد.

رضا (امتیاز : 0)(لینک نظر)
توسط رضا در مورخه : شنبه، 1 بهمن، 1401
ممنون از مطلب شما
علم مثل ابر نیست که از جایی به جایی دیگر منتقل شود و ببارد، علم خروجی تجزیه و تحلیل بشر که در شرایط خاص هر جامعه ایی ظهور می کند، با بررسی روند جابجایی آن که بررسی کردید در هر عصری که یک جامعه حکومت درستی حاکم بوده است تمدنی شکل می گرفته است و در پرتوی آن علم، هنر و ... رشد می کرده است.
به عنوان مثال با سیاست های کلانی که در کشور خودمان وجود دارد و روندی که در این چند ساله در کشور حاکم هست و مهاجرت این همه نخبه از کشور، نباید انتظار از اینکه توسعه علمی در ایران مان اتفاق بیافتد داشته باشیم.
نه اینکه ساده لوحانه بگوییم الان زمانی هست که علم در آمریکا هست و طبق سنت الهی فعلا نوبت ما نیست!
در تجزیه و تحلیل تان در موضوع تکرار تاریخ، تعصب دینی تان را کنار بگذارید و واقع بینانه سرنوشت حاکمان خودکامه (چه دینی و چه غیر دینی) و سو استفاده هایی که با نام دین (به عنوان مثال کلیسا از مردم اروپا) از ملت ها شده است را نیز بگنجانید.


[ ارسال جوابیه ]

    Hamid (امتیاز : 1)
    توسط Hamid در مورخه : شنبه، 1 بهمن، 1401
    سلام،
    این همه روضه خوندم که اتفاقاً بگم دست‌های دیگه‌ای در کار هست که علم رو به هر بهانه‌ای (چه به قول شما حاکم دیکتاتور و چه به قول ما، مردم بی‌بصیرت و هر دلیل دیگه...) بچرخاند...
    حالا اگر شما با آن آیه مخالف هستی، این مطلب برای شما نبود.

    ضمناً بله، این مطلب به این معنی نبود که بنشینیم و دست روی دست بگذاریم.


    [ ارسال جوابیه ]


Hamid (امتیاز : 1)(لینک نظر)
توسط Hamid در مورخه : شنبه، 1 بهمن، 1401
جمله جالبی در برنامه «تقویم تاریخ» تکرار می‌شود که دوست دارم اینجا بماند:
مردمی که تاریخ نمی‌دانند محکوم به تکرار تاریخ هستند...


[ ارسال جوابیه ]


amirhosein                توسط amirhosein در مورخه : دوشنبه، 3 بهمن، 1401(لینک نظر)
می تونم بگم از دوران راهنمایی (حداقل) به درس تاریخ علاقه بسیاری داشته ام بنحوی که اطرافیان من می دونن که یکی از علایق سه گانه من تاریخه. حتی می خواستم دبیرستان برم انسانی تا تاریخ بخونم ولی چون معدلم خوب بود هم معلم هام هم خانواده گفتن برو ریاضی. تقریباً هیچوقت به ادامه تحصیل بعد از کارشناسی علاقه نداشتم اما اگر روزی بخوام ارشد بخونم قطعاً یکی از گزینه هام ارشد فلسفه علم هست. جالبه علیرغم علاقه دیوانه وارم به تاریخ هیج علاقه ای به برگشتن به عقب! ندارم و همیشه دوست دارم به سمت آینده قدم بردارم.


[ ارسال جوابیه ]


LaifiM.                توسط LaifiM. در مورخه : جمعه، 7 بهمن، 1401(لینک نظر)
مطلب جالبی بود . بنده خودم همیشه مخالف تاریخ خوندن بودم و استدلالم هم این بود که در تاریخ سلیقه خیلی لحاظ شده، و بخاطر ذهن ریاضی واری که دارم برای همه چیز باید تجزیه و تحلیل داشته باشم اما چند وقتی هست که بخاطر علاقه بی حد و مرز خواهرم به تاریخ و حرف های ایشون میبینم که تاریخ فقط یک درس حفظی نیست و در نوع خودش پر از استدلال های ریاضی وار هست و الگوریتم های خاص خودش را داره.
ممنون مطلب عالی بود.


[ ارسال جوابیه ]