kahroba
مدیر انجمن دانشجویی
پست: 98
عضو شده در: 3 شهریور 1389
محل سکونت: ::..Saveh..::
امتياز: 1228
|
عنوان: خاطرهي خوب يــا خاطرهي پرتجربه؟! |
|
|
امروز كلي اتفاق برام يا بهتره بگم برايمان افتاد؛ هيچ وقت فكرش را هم نميكردم انقدر اتفاق، آن هم در يك روز
اولش داشت خوب پيش رفت تا اينكه....
صبر كنيد تا ماجرا را بگويم:
من و دوستم اكي (كه اسمش اكرم هست، اما من او را اكي صدا ميزنم) قرار گذاشتيم كه به كتابخانهي شهرمان برويم، كتابخانهاي كه ما رفتيم، كتابهايش چنگي به دل نميزد و به كتابخانهي ديگري رفتيم چشمتان روز بد نبيند او مرا تا كتابخانه (اين همه راه، پيدا برده!!) فكرش را كنيد: پياده
كتابخانهي دوم هم كتابهاش، كتابهاي مد نظر ما نبود
تا اينكه ميخواستيم سوار اتوبوس واحد شويم و به كتابخانهي سوم برويم، اين بار نه تنها خسته شده بوديم، بلكه اتوبوس را اشتباه سوار شديم، نميدانم اين اتوبوس كجا بود كه به هر حال دور ســـاوه را گشتيم
در مسير:
در مسير جايتان خالي چند تا شتر را هم ملاقات كرديم كه مشغول خوردن بودن، نميدانستم ســاوه هم شتر دارد... آن هم چند تا!!
خلاصه وقتي ديديم كه اين اتوبوس بــــله (!) ما را به ناكجا آباد دارد ميبرد! وسطهاي راه پياده شديم و هر جوري بود خودمان را به كتابخانهي سوم رسانديم.
در مسير كتابخانه:
در مسير كتابخانه وقتي من و دوستمان اكي خواستيم از اين سمت خيابان به آن سمت خيابان برويم، باورتان نميشود، يعني واقعاً تا به حال همچين تجربهاي نداشتم، يك موتور با سرعــــت فوقالعاده بالا چنان به سمت ما ويراژ ميداد كه چيزي نمانده بود، ميّت شويم . تا اينكه بالاخره به كتابخانهي سوم رسيديم...
وقتي به كتابخانه رسيديم، ديگر رمقي برايمان نمانده بود كه برويم و كتاب مورد نظرمان را انتخاب كنيم، تا اينكه كتابمان را برداشتيم و در حياط كتابخانه كمي نشستيم.
آنقدر هر دومان خسته بوديم كه پاهايمان داشت: جيغ ميزد!
من يك كتاب در رابطه با برنامهنويسي برداشتم...
باورتان ميشود فقط يك كتابخانه در ساوه باقي مانده بود كه ديگر به حالش رحم كرديم و نرفتيم
فكرش را كنيد ما به خاطر يه كتاب ناقابل چيزي نمانده بود شهــيد شويم
البته شهيـــد به معناي واقعي ها! چون ما به خاطر يك كتاب، اين همه اتفاق برايمان افتاد
البته هر كدامش تجربه و خاطرهاي شد براي فردا و فرداها...
اميدوارم هميشه از كارهايمان تجربه كسب كنيم و اينكه، هر اتفاقي را اسمش را نگذاريم «اتفاق بد!»
بهتره به جاي «خاطرهي بد» بگوييم: يك روز پرتجربه و جذاب
هميشه پرخاطره و پرتجربه و آرام باشيد |
|