یه مشاعره کوچولو...

niyosha488

من در کعبه زدم کعبه مرا درنگشاد

چون ندانم زدن آن در ندهد بار مرا

bahar

آنچنان کز رفتن گل خار مي‌ماند به جا

از جواني حسرت بسيار مي‌ماند به جا

صائب تبریزی

niyosha488

آن ريشه که بر کنده شود ريشه ما نيست

آن شيشه که بشکسته شود شيشه ما نيست

bahar

تا نپرسند دم مـــزن به سخن

و آنچه گویی جز از صواب مگوی

ابن یمین

niyosha488

يا رب دلبر شيرين که سپردي به منش

بس که گه بود و ننر بود سپردم به ننش

bahar

شــاخ گل هر جا که می روید گلست

خم می هر جا که می جوشد ملست

ملای روم
Question

niyosha488

تکبر آدمي را خوار ميکند بزندگي کار را دشوار ميکند

حسد آدمي را زار ميکند غصب راه زندگي را ناهموار ميکند

bahar

در مقام حرف بر لب مهر خاموشی زدن

تیغ را زیر سپر در جنگ پنهان کردن است

صائب تبریزی

niyosha488

تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا

سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا

سعدي

bahar

از جدایی بگذر و مانوس باش

قطره گی بگذار اقیانوس باش

جز به راه یکدلی سالک مباش

محو یکتائی شو و مشرک مباش

بهار