سلام؛
جمعه اين هفته (28 ارديبهشت86) با رفقاي اداره رفته بوديم روستاي «نيوشت» (nivasht) در اطراف ساوه.
جاي واقعا باصفايي بود، جاي شما خالي...
آب و هوا و جادههاي اونجا، من رو ياد شمال ميانداخت.
تعدادي عکس به عنوان سوغاتي، از اونجا آوردم که توي آلبومم گذاشتم:
[نيوشت (nivasht) ساوه در ماه ارديبهشت، پر است از شقايقهاي وحشي که براي خود محيطي را برگزيدهاند و قرمزپوش کردهاند...]
[اين الاغ هم در کنار علفزاري زيبا، واقعا سمطلا جلوه ميکند!]
[چيزي که در روستاي نيوشت ساوه کم پيدا ميشود، حشره و حيوان است! (شايد به خاطر آب و هواي سرد آن است)
عکس اين کفشدوزک را به عنوان سوغاتي برداشتم!]
[حيطه باغهاي نيوشت با ديوارهايي سنگي که بسيار زيبا بر روي هم چيده شدهاند، مشخص شده است...]
[ اين نردبان چوبي ساده خيلي جلب توجه ميکرد، آن هم در کنار يک اتاقک سيماني!]
و اما اين عکس!
وقتي در باغها قدم ميزني، قوطيهايي رو ميبيني که دو تا دو تا از يک شاخه آويزان شدهاند. وقتي از اهالي nivash (نيوشت) بپرسي که اينها چيست؟ جواب خواهند داد: کمي اينجا تأمل کنيد تا بفهميد که اينها چيست.
و و قتي مشغول کار خود هستي، ناگهان ميبيني صدايي از يک طرف باغ ميآيد انگار کسي دارد نزديک ميشود. يکدفعه برميگردي و آنطرف را نگاه ميکني! و بعد، متوجه ميشوي که اين قوطيها با باد، نقش خود را به خوبي ايفا ميکنند.
خدا نکند يک دزد و يا يک کلاغ بيايد و بخواهد خرابکاري کند!
بارها از ترس، ميميرد و زنده ميشود!!!
ممنون ميشم نظرات سازندهتون در مورد هر عکس رو بدونم...
البته بايد قبول کرد که با دوربين ديجيتال من، نميشود از آن شقايق زيبا به همان زيبايي عکس گرفت