كنترل پنل             جستجو               پرسشهای متداول            .:: آخرین پست‌های انجمن ::.            لیست اعضا            مدیران سایت             درجات        ورود
فهرست انجمن‌ها -> مباحث متفرقه
پاسخ دادن به این موضوع
ملاقات
پست تاریخ: دوشنبه 5 اردیبهشت 1390 - 21:37    
glasy_heart
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 191
عضو شده در: 12 آذر 1389
محل سکونت: زیــــر چــــــــتر خــــــــــدا
blank.gif


امتياز: 1928

عنوان: ملاقات خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

ظهر یک روز سرد و زمستانی وقتی امیلی به خانه باز میگشت پشت در پاکت نامه ای را دید که نه تمری داشت و نه مهر اداره ی پست روی آن بود.فقط نام و ادرسش روی پاکت نوشته شده بود.

او با تعجب پاکت را باز کرد و نامه داخل آن را خواند:

امیلی عزیز،

عصر امروز به خانه تو می آیم تا تو را ملاقات کنم.

باعشق،خدا

امیلی همان طور که با دست های لرزان نامه را روی میز میگذاشت با خود فکر کرد که چرا خدا می خواد او را ملاقات کند؟او که آدم مهمی نبود در همین فکر ها بود که ناگهان کابینت خالی آشپزخونه را به یاد آورد و با خود گفت:من که چیزی برای پذیرایی ندارم

پس نگاهی به کیف پولش انداخت او فقط 50دلار و 40سنت داشت با این حال به سمت فروشگاه رفت و یک قرص نان فرانسوی و یک بطری شیر خرید وقتی از فروشگاه بیرون آمد برف به شدت در حال بارش بود و و او عجله داشت تا زود به خانه بازگرددو عصرانه را حاضرکند در راه برگشت زن و مرد فقیری را دید که از سرما می لرزیدند مرد فقیر به امیلی گفت:خانم ما خانه و پولی نداریم بسیار سردمان هست و گرسنه هستیم آیا امکان دارد به ما کمکی کنید؟

امیلی جواب داد متاسفم من دیگر پولی ندارم و این نانها را هم برای مهمانم خریده ام.

مرد گفت:بسیار خب خانم متشکرم و بعد دستش را روی شانه های همسرش گذاشت و به حرکت ادامه دادند.

همان طور که مرد وزن فقیر در حال دور شدن بودند امیلی درد شدیدی را در قلبش احساس کرد .به سرعت دنبال انها دوید :آقا،خانم،خواهش میکنم صبرکنید.وقتی امیلی به زن و مرد فقیر رسید سبد غذا رابه انها داد و بعد کتش را در آورد و روی شانه های زن انداخت.

مرد از او تشکر کرد و برایش دعا کرد وقتی امیلی به خانه رسید یک لحظه ناراحت شد چون خدا میخواست به ملاقاتش بیاید و او دیگر چیزی برای پذیرایی از خدا نداشت .

همان طور که در را باز کرد پاکت نامه ی دیگری را روی زمین دید نامه را برداشت و و باز کرد:

امیلی عزیز،

از پذیرایی خوب و کت زیبایت متشکرم،

باعشق خدا.

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست: kahroba (دوشنبه 5 اردیبهشت 1390 - 21:40)

پست تاریخ: سه‌شنبه 6 اردیبهشت 1390 - 22:11    
Hamid
مدیريت كل سایت
مدیريت كل سایت


پست: 5499
عضو شده در: 31 اردیبهشت 1384
محل سکونت: -::ساوه::-
iran.gif


امتياز: 47819

عنوان: پاسخ به «ملاقات» خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

عالی بود. آفرين
glasy_heart, جان، فقط این‌ها رو به نظرم اگر در انجمن ادبی یا مذهبی ارسال کنید بهتر دیده و خونده می‌شه.

اگر هم خواستید، یک فروم‌بلاگ براتون ایجاد کنیم که نوشته‌های مورد علاقه‌تون و حتی دست‌نوشته و دل‌نوشته‌هاتون رو اونجا بذارید، اگر خواستید پیغام خصوصی به من یا GytyOnline یا sistemprof عزیز بدید. Wink

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست: glasy_heart (پنج‌شنبه 8 اردیبهشت 1390 - 10:26)

پست تاریخ: چهار‌شنبه 7 اردیبهشت 1390 - 13:02    
glasy_heart
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 191
عضو شده در: 12 آذر 1389
محل سکونت: زیــــر چــــــــتر خــــــــــدا
blank.gif


امتياز: 1928

عنوان: پاسخ به «ملاقات» خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

سلام
خیلی ممنونم.بلاخره این جور نوشته ها هر جا که باشن مخاطباشونو پیدا میکنن.
باشه.حتما Wink

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:


نمایش پستها:                 مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی  
پاسخ دادن به این موضوع
 

صفحه 1 از 1

تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
 Related Topics 


 information 

 

پرش به:  
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید


Copyright 2004-2024. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc